اخرين مطالب
» گزارش تصویری اردوی تفریحی طلاب حفظ تابستان 1403
» گزارش تصویری مراسم اختتامیه کلاسهای دوره تابستانه
» مراسم اختتامیه کلاسهای دوره تابستانه
» گزارش تصویری همایش علمی اصول حاکم بر سیره نبوی
» همایش علمی اصول حاکم بر سیره نبوی
» ام ابیها
» اسماعیل هنیه
» ام عماره
» شیخ محمد علی خالدی
» اقامه نماز میت غایب برای مرحوم شیخ محمد علی خالدی سلطان ...
» گزارش تصویری مراسم اختتامیه کلاسهای دوره تابستانه
» مراسم اختتامیه کلاسهای دوره تابستانه
» گزارش تصویری همایش علمی اصول حاکم بر سیره نبوی
» همایش علمی اصول حاکم بر سیره نبوی
» ام ابیها
» اسماعیل هنیه
» ام عماره
» شیخ محمد علی خالدی
» اقامه نماز میت غایب برای مرحوم شیخ محمد علی خالدی سلطان ...
پیوندهای مرتبط
مطالب پربیننده
برگزاری امتحانات پایانی کلاسهای منهج چهارساله سال تحصیلی ۱۴۰۲.۴۰۳
معاونت علمی نشست هم اندیشی علمای اهل سنت و شیعه با موضوع بصیرت اسلامی
معاونت اجتماعی برگزاری اختتامیه دومین دوره مسابقات حفظ قرائت و اذان
معاونت قرآنی کانال رسمی مدرسه علوم دینی اسماعیلیه در آپارات
آپارات برگزاری دوره بازآموزی روحانیون حج 1402 در مدرسه اسماعیلیه
مدرسه حج هرمزگان صفحه رسمی اینستاگرام مدرسه علوم دینی اسماعیلیه
https://www.instagram.com/esmaeelyeh.shaykhan مراسم آغاز سال تحصیلی 402-403 مدرسه علوم دینی اسماعیلیه
با حضور شیخ عبدالرحیم خطیبی و شیخ محمد صالح امینی
معاونت علمی نشست هم اندیشی علمای اهل سنت و شیعه با موضوع بصیرت اسلامی
معاونت اجتماعی برگزاری اختتامیه دومین دوره مسابقات حفظ قرائت و اذان
معاونت قرآنی کانال رسمی مدرسه علوم دینی اسماعیلیه در آپارات
آپارات برگزاری دوره بازآموزی روحانیون حج 1402 در مدرسه اسماعیلیه
مدرسه حج هرمزگان صفحه رسمی اینستاگرام مدرسه علوم دینی اسماعیلیه
https://www.instagram.com/esmaeelyeh.shaykhan مراسم آغاز سال تحصیلی 402-403 مدرسه علوم دینی اسماعیلیه
با حضور شیخ عبدالرحیم خطیبی و شیخ محمد صالح امینی
آينده اسلام … بسمت پيشرفت يا بسمت پسرفت؟ | مقالات | 3 مرداد 1389 |
بسياري از ما وقتي به اوضاع واحوال کنوني مسلمانان نگاه مي کنيم، بخاطر اوضاع اسفباري که مسلمانان در گوشه وکنار جهان از آن رنج مي برند، دچار يأس و نا اميدي مي شويم، ودر نهايت نتيجه گيري مي کنيم که مسلمانان در سراشيبي سقوط قرار گرفته، وسير قهقرايي را طي مي کنند، وتا روز قيامت به همين منوال خواهند ماند. اين همان چيزي است که گهگاهي عملا از گوشه وکنار مي شنويم، چه از طرف افراد دينداري که دلشان به حال اسلام ومسلمانان مي سوزد، واز راه دلسوزي چنين مي گويند، وچه از طرف کساني که شيفته زرق وبرق تمدن غرب هستند، ورهايي ما مسلمانان از اين اوضاع اسف بار را، در دنباله روي بي چون چرا وکورکورانه از تمدن غرب مي دانند. شايد علت چنين پنداري اين باشد که وقتي آنها به اوضاع واحوال مسلمانان نگاه مي کنند، وپديده هايي همچون فقر، بيسوادي، عقب ماندگي، عدم پايبندي بخش بزرگي از مسلمانان به اسلام، وعدم برخورداري از حکومت اسلامي مرکزي ومستقل در تصميم گيري وغيره را مشاهده مي کنند، دچار چنين ذهنيت منفي از اسلام وکل امت اسلامي مي گردند. اتفاقاً اگر با نگاهي سطحي وايده آل گرا به امت اسلامي نگاه کنيم، شايد حق با اينگونه افراد باشد. ولي اگر قدري دقيق تر نگاه کنيم، واوضاع امت اسلامي را در طول تاريخ کنکاش نماييم، وشرايطي که در طول تاريح بر اين امت گذشته است، مد نظر قرار دهيم، به نادرستي اين نگرش وهمچنين به خطر شيوع آن در بين مسلمانان پي خواهيم برد. قبل از پرداختن به شواهد پيشرفت اسلام شايد مناسب باشد، ابتدا خلاصه وار به برخي از عوامل ضعف وعقب ماندگي مسلمانان بپردازيم، وسپس به شواهدي که دال بر سير صعودي اسلام در عصر حاضر است اشاره نماييم. در اينجا فقط به سه علت از علل عقب ماندگي مسلمانان اشاره مي کنيم: ۱- فقدان محوريت ومرکزيت: متأسفانه مسلمانان بعد از سقوط خلافت عثماني در سال ۱۹۲۴ وتاکنون(يعني از ۸۳ سال پيش باين سو) از نداشتن يک دولت مرکزي رنج مي برند، وبر هيچ خردمندي پوشيده نيست، که مرکزيت ومحوريت چه نقشي را در اتحاد ويکپارچگي ملتها در مقابل چالشهاي جهاني بازي مي کند. خلافت عثماني در طول تاريخ خود - حتي در ضعيفترين دوره هايش-، خاري در چشم دشمنان، ونشاني از يکپارچگي امت اسلامي بود، که امپراطوران بزرگ را هراسان کرده بود، وبر جان دشمنان لرزه انداخته بود،ولي پس از سقوط خلافت عثماني، مسلمانان به جسد بيجاني تبديل شدند، که گرگهاي استعمار سرزمين آنها را تکه پاره کردند، وسپس آن را در بين خود تقسيم نمودند. ولي با اين وجود مسلمانان در کشورهاي بجا مانده از خلافت عثماني- وبويژه در ترکيه - و کشورهاي ديگر تحت استعمار، توانستند، در سايه رژيمهاي دست نشانده، وقوانين لائيک حاکم بر اين کشورها، تا به امروز دين خود را حفظ کنند، که اين يکي از الطاف خداوندي به اين امت است. ۲- غياب دو عامل جهاد واجتهاد در طول تاريخ، جهاد واجتهاد دو عامل از عوامل نشاط وپويايي امت اسلامي بوده است، وتا زماني که مسلمانان به اين دو رکن پايبند بودند، در قله هاي مجد وعظمت قرار داشتند. اما چرا جهاد را با اجتهاد قرينه ي هم قرار داده ام؟ واقعيت اين است که اين دو واژه هردو به معناي تلاش وفعاليت است، ولي اولي بيشتربراي تلاش وفعاليت بدني ودومي بيشتر براي تلاش وفعاليت عقلي وذهني بکار مي رود. هم جهاد(فعاليت بدني) وهم اجتهاد(فعاليت عقلي) از مهمترين عوامل پويايي وحيويّت امت اسلامي بوده است، وزماني که در اواخر قرن پنجم برخي از علماي اسلام به خاطر سوء استفاده برخي افراد عالم نما، اجتهاد به بستن دروازه اجتهاد کردند، عملاً مسلمانان از مهمترين عامل پويايي خود باز ماندند، واز آن زمان انحطاط فکري مسلمانان شروع شد. وزماني که در عالم اسلامي به خاطر رسوخ برخي از عقايد انحرافي صوفيانه(درمقابل تصوف صحيح)، جهاد را تنها در جهاد با نفس خلاصه کردند، مصيبت امت اسلامي مضاعف گرديد. انسان تعجب مي کند که چگونه کشورهاي کوچولويي مثل بريتانيا، فرانسه، هلند، بلژيک و… بيش از يکقرن بخشهاي عظيمي از ممالک اسلامي را تحت استعمار خود داشتند، وهمه ثروتهاي آنها را به يغما مي بردند، وکسي ککش نمي گزيده است؟! زماني که مشعل جهاد در بين مسلمانان فروزان بود، آنها حتي جرأت نزديک شدن به ممالک سلامي را نداشتند، ولي وقتي مسلمانان به عقايد آخرتگرا وضد جهادي صوفيانه مبتلا گشتند، ابهت ما ريخت، وآنها جرأت کردند سرزمينهاي ما را به راحتي تصرف کنند، وما را به ذلت وخواری گرفتار نمایند، واين مصداق فرموده سرور دوعالم است که فرمود: «إِذَا تَبَايَعْتُمْ بِالْعِينَةِ وَأَخَذْتُمْ أَذْنَابَ الْبَقَرِ وَرَضِيتُمْ بِالزَّرْعِ وَتَرَكْتُمْ الْجِهَادَ سَلَّطَ اللَّهُ عَلَيْكُمْ ذُلًّا لَا يَنْزِعُهُ حَتَّى تَرْجِعُوا إِلَى دِينِكُمْ» [سنن ابوداود، کتاب البيوع، باب النهي عن العينة، حديث شماره ۳۰۰۳] يعني: وقتي خريد وفروش عينه(نوعي از انواع خريد وفروش) را انجام داديد، ودُم گاو را گرفتيد(کنايه از دلبستن به دنياست)، وبه کشت وزرع دل خوش نموديد، وجهاد را ترک کرديد، خداوند خواري وذلتي را بر شما مسلط مي کند، که تا وقتی که به دينتان بر نگرديد، آنرا از شما بر نمي دارد. با توجه به أهميت وجايگاه بلند جهاد در اسلام، تعجبي ندارد که امروزه يکي از دغدغه هاي کشورهاي غربي، زنده شدن رکن جهاد در بين مسلمانان است، ولذا با تمام قوا سعي دارند تا آيات مربوط به جهاد را از کتابهاي درسي کشورهاي اسلامي حذف کنند، وبا علم کردن برخي از سرويسهاي اطلاعاتي وگروههاي مزدور ومافيايي به عنوان گروههاي جهادي، در افکار عمومي از جهاد چهره اي بسيار زشت وکريه بسازند، وآنرا با ترور و تروريسم پيوند زنند. البته لازم به ذکر است که کلمه جهاد بسيار وسيع وگسترده است، وجهاد با کفار تنها يکي از مصاديق جهاد است. ۳- قانون تداول اين همان قانون آسياب به نوبت خودمان است، که قرآن کريم از آن به عنوان سنت تداول ياد مي کند، خداوند مي فرمايد: (إِنْ يَمْسَسْكُمْ قَرْحٌ فَقَدْ مَسَّ الْقَوْمَ قَرْحٌ مِثْلُهُ وَتِلْكَ الأَيَّامُ نُدَاوِلُهَا بَيْنَ النَّاسِ وَلِيَعْلَمَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَيَتَّخِذَ مِنْكُمْ شُهَدَاءَ وَاللَّهُ لا يُحِبُّ الظَّالِمِينَ) [آل عمران:۱۴۰] اين آيه پس از جنگ أُحُد نازل شده است، ودر پي آنست که مسلمانان را به خاطر خسارات وتلفاتي که در اين جنگ متحمل شده بودند، دلداري دهد. آيه مي فرمايد:«اگر (در أُحُد) به شما جراحتي رسيد (وضربهاي وارد شد)، به آن قوم (قوم مشرکان در جنگ بدر) نيز جراحتي همانند آن وارد گرديد، وما آن روزها ( روزهاي پيروزي وشكست) را در ميان مردم دست بدست مي کنيم، تا خدا افرادي را كه ايمان آوردهاند، بداند(وشناخته شوند)، وخداوند از شما گواهاني بگيرد، وخدا ظالمان را دوست نميدارد». عدم آگاهي از قانون الهي تداول، (يا دست بدست شدن روزگار) منجر به احساس يأس در انسان مي شود، ودانستن آن سبب اميدواري وبلند همتيست، بسياري از ما تصورمان بر اين است که غرب ودر رأس آن امريکا، از روز ازل بر اريکه قدرت تکيه زده، وداراي قدرت وثروت ورفاه وآسايش بوده اند، وتا روز ابد هم به همين منوال خواهند ماند، در حالي که اگر تاريخ غرب را ورق بزنيم، در مي يابيم که آنها در گذشته نه چندان دور، در دريايي از جهل وناداني وتاريکي دست وپا مي زده اند. در زمانيکه مناره هاي علم دانش در آسمان شهرهاي بغداد، قاهره، دمشق، غرناطه وقرطبه مدرخشيد، کليسا در اروپا دانشمندان را به جرم اکتشافات علمي، به اعدام وشکنجه هاي مخوف محکوم مي کرد، جهل ناداني وعدم نظافت را نوعي تقدس مي دانستند، وبه آن افتخارمي کردند، گفته شده که وقتي کشيشي مي مرد ميگفتند: «خدا فلان کشيش را رحمت کند، از دنيا رفت و آب به بدنش نزد» واين را از فضايل وخوبيهاي او بر مي شمردند، بسياري از زنان را به اتهام چشم زخم يا چشم شوري، زنده زنده در آتش مي سوزاندند، وهيزم جمع کردن براي سوزاندن او را نوعي تقرب به در گاه خداوند مي دانستند. حال چرا غرب چنان شد، وما چنين شديم؟ جواب اين است که نمي توان در اين مختصر همه عوامل ضعف وانحطاط مسلمانان را آسيب شناسي کرد، ولي اين ضعف و انحطاط در راستاي قانون الهي تداول بوده است، که با کسي سرشوخي ندارد، وکسي هم از آن مستثني نيست. بنابراين قانون تداول يا سنت نشيب وفراز، هم در زندگي افراد وهم در زندگي ملتها وجود دارد، قدرت گرفتن غرب وافول ما، در راستاي قانون تداول بوده است، وبدون شک طبق همين قانون روزي غرب نيز افول خواهد کرد، وتئوري پر طمطراق وخودخواهانه «پايان تاريخ» فوکوياما، مبني بر پايان يافتن تاريخ با نظام دموکراسي ليبرال غربي را به طاق فراموشي خواهد سپرد.جالب است بدانيد که خود آقاي فوکوياما چندي پيش در مصاحبه اي با راديو بي بي سي بسياري از نظريات خود را نقض نمود وآنها را کنار گذاشت. شايد بگوييد: آخر تا کي؟ هي ميگويد غرب افول مي کند، وامريکا نابود مي شود، وآنها روز به روز گنده تر مي شوند؟ نکته اي که در اينجا ذکر آن بسيار مهم است اين است که عمر يک ملت يا تمدن را با عمر افراد نمي سنجند، اگر عمر يک فرد حداکثر۱۰۰ سال است، عمر يک ملت ويا تمدن قرنها بطول مي انجامد، واگر با اين حساب به تمدن غرب نگاه کنيم متوجه خواهيم شد که اين تمدن همچنان تمدن جوانيست، مگر اينکه به خاطر عوامل غير منتظره جوانمرگ شود، که اين را فقط خدا مي داند. اگر خواب يک فرد يک شب طول مي کشد، ويا بيماري يک فرد - بنابه نوع بيماري- از چند روز تا چند سال طول مي کشد، خواب يا بيماري يک ملت يا تمدن ممکن است يک قرن يا بيشترطول بکشد، يا مثلا فاصله بيداري انسان از خواب، از زمانيکه از رختخواب بلند مي شود، تا وقتي که به حالت طبيعي برسد، ممکن است بين يک ربع تا نيم ساعت طول بکشد، ولي همين عمل بيدار شدن وبه حالت طبيعي رسيدن براي يک ملت يا تمدن، ممکن است سالها بطول بيا نجامد. خوشبختانه امت اسلامي مدتهاست که مرحله بيماري و خواب را پشت سرگذشته است، وبه تعبير بسياري از جامعه شناسان وصاحبنظران، اکنون در عصر بيداري اسلامي زندگي مي کند، حال او مانند کسي است که از خواب بيدار شده، وچشمهاي خود را مي مالد، اما هنوز از رختخواب بر نخواسته است. ولي همين بيداري چه وحشتي را در دل دشمنان ايجاد نموده، وچه لرزه اي را بر جان آنها انداخته است، که با تمام قوا در صدد خواباندن مجدد اسلام وامت اسلامي اند. البته منظور اين نيست که مادر صدد آنيم که مجد وعظمت خود را بر ويرانه هاي تمدن غرب بنا کنيم، ومنتظر باشيم آنها به مرحله مرگ برسند، وآنوقت خود را علم کنيم، هرگز!!! در آنصورت ما هنري نکرده ايم، ما در صدد پيشرفت اسلام هستيم، نه با نابودي ديگران، بلکه در کنار ديگران، وبا دعوت ديگران، ما معتقديم که اين دنيا ميدان مسابقه است، وهر کس در اين ميدان جديت وپشتکار بيشتري داشته باشد، برنده خواهد بود. بعد از آسيب شناسي جزئي امت اسلامي، اکنون نوبت آنست که به شواهدي بپردازيم که دال بر سير صعودي اسلام در عصر حاضر است: ۱- شواهد قرآني: يکي از ويژگيهاي اسلام که در قرآن کريم زياد بر روي آن تأکيد شده است، بُعد الهي ورباني آن است، واين بدان معناست که حيات وادامه اين دين، وابسته به حيات فرد ويا ملت خاصي نيست، بلکه وابسته به حفظ وحمايت الهي است. يکي از قوانين الهي حاکم برجهان آن است که مراحل زندگي ملتها تا حد زيادي به مراحل زندگي افراد شباهت دارد، يعني ملتها نيز همانند افراد، از مراحل تولد، کودکي، نوجواني، جواني، ميانسالي وپيري عبورمي کنند، ونهايتاً مي ميرند. واين همان قانوني است که در قرآن کريم در آيات متعددي به آن اشاره شده است، خداوند مي فرمايد:)وَلِكُلِّ أُمَّةٍ أَجَلٌ فَإِذَا جَاء أَجَلُهُمْ لاَ يَسْتَأْخِرُونَ سَاعَةً وَلاَ يَسْتَقْدِمُونَ([الأعراف: ۳۴] يعني: براي هر ملت، اجل وزمان (معيني) است; و هنگامي كه اجل آنها فرا رسد، نه از آن تاخير ميكنند و نه از آن پيشي ميگيرند. سؤالي که در اينجا پيش مي آيد اين است، که آيا اين قانون بر امت اسلامي هم صدق مي کند؟ يعني آيا امت اسلامي دوران طلايي خود را پشت سر گذارده واکنون محکوم به مرگ است؟ واقعيت اين است که قوانين الهي(ونه طبيعي) با کسي پارتي بازي نمي کند، واستثنايي هم به آن راه ندارد،(مگر درحالات معجزه)، ولي همانطور که گفته شد اولاً: اين دين حيات وبقاي خود را از خداوند مي گيرد ونه از ملت يا فرد خاص، لذا با مرگ وزندگي ملت خاصي تحت تأثير قرار نمي گيرد. ثانياً: امت اسلامي منحصر به ملت ويا قوم خاصي نيست، ، بلکه تقريبا تمام اقوام ومليتها را در برمي گيرد، اگر ملتي در حمل رسالت کوتاهي کرد، ويا از بين رفت، ملت ديگر جاي اورا پر خواهد کرد، وبقول يکي از انديشمندان بزرگ معاصر:« امت اسلامي دچار غفلت مي شود، چرت ميزند، به خواب مي رود، بيمار مي شود، اما هرگز نمي ميرد.» اين مطلب در قرآن کريم بسيار واضح وآشکاردر آيات متعددي به آن اشاره شده است، خداوند مي فرمايد: أ- )إِن يَشَأْ يُذْهِبْكُمْ أَيُّهَا النَّاسُ وَيَأْتِ بِآخَرِينَ وَكَانَ اللّهُ عَلَى ذَلِكَ قَدِيراً( [النساء:۱۳۳]يعني: اي مردم! اگر او بخواهد، شما را مي برد، و افراد ديگري را (به جاي شما) مي آورد، وخداوند بر اين كار تواناست. ب-)وَرَبُّكَ الْغَنِيُّ ذُو الرَّحْمَةِ إِن يَشَأْ يُذْهِبْكُمْ وَيَسْتَخْلِفْ مِن بَعْدِكُم مَّا يَشَاءُ كَمَا أَنشَأَكُم مِّن ذُرِّيَّةِ قَوْمٍ آخَرِينَ( [الأنعام: ۱۳۳] يعني: پروردگارت بي نياز ومهربان است; (پس به كسي ستم نميكند) اگر بخواهد، شما را مي برد، وهر كس را بخواهد جانشينان شما ميگرداند; همانطور كه شما را از نسل اقوام ديگري به وجود آورد. پ-)أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللّهَ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ بِالْحقِّ إِن يَشَأْ يُذْهِبْكُمْ وَيَأْتِ بِخَلْقٍ جَدِيدٍ( [إبراهيم:۱۹] يعني: آيا نديدي خداوند آسمان وزمين را بحق آفريده است؟ اگر بخواهد شما را ميبرد، وخلق تازهاي را مي آورد. ت-) وَإِنْ تَتَوَلَّوْا يَسْتَبْدِلْ قَوْمًا غَيْرَكُمْ ثُمَّ لَا يَكُونُوا أَمْثَالَكُمْ( [محمد: ۳۸] يعني: اگر روي گردان شويد، خداوند گروه ديگري را جاي شما مي آورد، پس آنها مانند شما نخواهند بود. سير تاريخي اسلام نيز اين امر را به اثبات مي رساند، حکمت واراده خداوندي بر اين قرار گرفت که رسالت خاتم از ميان ملت عرب برخيزد، زماني که رسول خدا صلي الله عليه وسلم از دنيا رحلت فرمودند، پرچم اسلام بر زمين گذاشته نشد، بلکه ياران باوفاي آن حضرت اين دين را در مدت کمتر از ۷۰ سال به اقصي نقاط دنيا رساندند، از چين در شرق، وتا اسپانيا در غرب. زماني که عربها در اواخرعهد بني اميه از خط اسلام فاصله گرفتند، وبه کشمکشهاي داخلي مشغول شدند، حمل اين رسالت به ايرانيان واگذاشته شد، آنان امويان را سرنگون نمودند، وعباسيان را به جاي آنها نشاندند. ايرانيان نه فقط از ناحيه سياسي بلکه از ناحيه علمي، خدمات شاياني به اسلام نمودند، وقتي عباسيان پس از ۵۲۴ سال ضعيف گشتند واز اسلام فاصله گرفتند، نهايتا ًبدست هولاگوخان مغول سرنگون شدند، وجهان اسلام حدود ۴۰ سال از دولت مرکزي خالي گشت. اينجا بود که حمل اين رسالت بدست ترکها افتاد، در سال ۶۹۹هـ ق جوان برومند مسلمان ترک تباري بنام عثمان بن سليمان بن ارطغرل حکومتي را در شهر ادرنه در ترکيه فعلي بنا نهاد که ۶۲۲ سال يعني تا ربع اول قرن بيستم ميلادي ادامه داشت، اما بدلايل مختلف داخلي وخارجي بدست گرگي در لباس ميش بنام “آتاترک” سقوط کرد. حال سؤال اينجاست که آيا اين سيناريو باز هم قابل تکرار است؟ با توجه به آيات مذکور وپيشينه تاريخي اسلام، به اين نتيجه مي رسيم که اين سيناريو حتماً قابل تکرار است، واسلام پس از يک مرحله کمون، خود را آشکار خواهد کرد، کما اينکه خود را آشکار کرده است، وبقول معروف دير وزود دارد، اما سوخت وسوز ندارد. چرا که اين دين آمده تا براي بشريت تا روز قيامت بماند، ومنحصر به برهه اي از تاريخ نيست. شايد بپرسيد: الان نوبت کيست که اين رسالت را بردوش بگيرد؟ واقعيت اين است که گرچه نمي توان قطعا به اين سؤال پاسخ داد، ولي بنظر من دانستن اين امر چندان مهم نيست، آنچه مهمتر است اين است که آيا ما افتخار اين را خواهيم داشت که در رکاب آنان باشيم يا نه؟ ۲- شواهد نبوي: يکي از معجزات رسول اکرم صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّم اخباريست که آن بزرگوار در باره حوادث آينده داده اند، وهمه آنها يا بوقوع پيوسته، ويا هنوز وقت آن فرا نرسيده است، براي مثال به اين حديث توجه کنيد: عَنْ عَدِيِّ بْنِ حَاتِمٍ قَالَ بَيْنَا أَنَا عِنْدَ النَّبِيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ إِذْ أَتَاهُ رَجُلٌ فَشَكَا إِلَيْهِ الْفَاقَةَ، ثُمَّ أَتَاهُ آخَرُ فَشَكَا إِلَيْهِ قَطْعَ السَّبِيلِ، فَقَالَ: يَا عَدِيُّ! هَلْ رَأَيْتَ الْحِيرَةَ؟ قُلْتُ: لَمْ أَرَهَا وَقَدْ أُنْبِئْتُ عَنْهَا، قَالَ: فَإِنْ طَالَتْ بِكَ حَيَاةٌ، لَتَرَيَنَّ الظَّعِينَةَ تَرْتَحِلُ مِنْ الْحِيرَةِ حَتَّى تَطُوفَ بِالْكَعْبَةِ لَا تَخَافُ أَحَدًا إِلَّا اللَّهَ، قُلْتُ فِيمَا بَيْنِي وَبَيْنَ نَفْسِي: فَأَيْنَ دُعَّارُ طَيِّئٍ الَّذِينَ قَدْ سَعَّرُوا الْبِلَادَ؟ وَلَئِنْ طَالَتْ بِكَ حَيَاةٌ لَتُفْتَحَنَّ كُنُوزُ كِسْرَى! قُلْتُ: كِسْرَى بْنِ هُرْمُزَ؟ قَالَ: كِسْرَى بْنِ هُرْمُزَ، وَلَئِنْ طَالَتْ بِكَ حَيَاةٌ لَتَرَيَنَّ الرَّجُلَ يُخْرِجُ مِلْءَ كَفِّهِ مِنْ ذَهَبٍ أَوْ فِضَّةٍ يَطْلُبُ مَنْ يَقْبَلُهُ مِنْهُ فَلَا يَجِدُ أَحَدًا يَقْبَلُهُ مِنْهُ…قَالَ عَدِيٌّ: فَرَأَيْتُ الظَّعِينَةَ تَرْتَحِلُ مِنْ الْحِيرَةِ حَتَّى تَطُوفَ بِالْكَعْبَةِ لَا تَخَافُ إِلَّا اللَّهَ، وَكُنْتُ فِيمَنْ افْتَتَحَ كُنُوزَ كِسْرَى بْنِ هُرْمُزَ، وَلَئِنْ طَالَتْ بِكُمْ حَيَاةٌ لَتَرَوُنَّ مَا قَالَ النَّبِيُّ أَبُو الْقَاسِمِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ يُخْرِجُ مِلْءَ كَفِّهِ.[صحيح البخاري، کتاب المناقب، باب علامات النبوة في الإسلام،حديث ۳۳۲۸] عَدِي بن حاتم مي گويد: در حالي که من در نزد رسول خدا صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ نشسته بودم، ناگاه مردي آمد واز فقر وبينوايي شکايت کرد، سپس مرد ديگري آمد واز راهزني شکايت کرد، رسول خدا صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ فرمود: اي عدي! «حيره را ديده اي؟» گفتم: آنرا نديده ام ولي خبرش به من رسيده است.فرمود:«اگر عمرت طولاني شود، خواهي ديد که زنِ سوار بر هودج(هودج اتاقکي است که بر روي شتر مي گذاشتند وزنان در آن مي نشستند) از حيره تا مکه سفر مي کند، وطواف خانه کعبه مي کند، واز کسي جز خدا هراس ندارد.» در دل با خود گفتم: پس کجايند آن راهزنان وعياران قبيله طيء که شهرها را به آشوب وفساد کشيده اند؟ سپس فرمود:«اگر عمرت طولاني شود، خواهي ديد که گنجهاي خسرو فتح مي شود!» گفتم: خسرو پسر هرمز؟ فرمود:«بلي خسرو پسر هرمز»، «واگر عمرت طولاني شود، خواهي ديد که يک مرد مشتي پر از طلا ونقره بيرون مي آورد، ودنبال کسي مي گردد که آنرا از او قبول کند، اما کسي را نمي يابد که آنرا بپذيرد.» عَدِي مي گويد: من ديدم که زنِ هودج سوار، از حيره تا مکه سفر مي کند، وطواف خانه کعبه مي کند، واز کسي جز خدا هراس ندارد، وخودم از کساني بودم که گنجهاي خسرو پسر هرمز را فتح کرديم، واگر عمرتان طولاني شود، آنچه را رسول خدا صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ فرموند خواهيد ديد که مردي مشتي پر از طلا ونقره بيرون مي آورد، (اما کسي را نمي يابد که آنرا بپذيرد). جالب اينجاست که در زمان خليفه عادل عمر بن عبدالعزيز اين اتفاق افتاد، اما آن زمان عدي بن حاتم زنده نبود تا تحقق فرموده نبوي را ببيند. در همين زمينه حديثي داريم که امام احمد آنرا روايت کرده، ورسول خدا صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ فتح قسطنطنيه وفتح روم را پيش بيني کرده اند، حديث چنين است: حَدَّثَنَا يَحْيَى بْنُ إِسْحَاقَ حَدَّثَنَا يَحْيَى بْنُ أَيُّوبَ حَدَّثَنِي أَبُو قَبِيلٍ قَالَ كُنَّا عِنْدَ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَمْرِو بْنِ الْعَاصِي وَسُئِلَ أَيُّ الْمَدِينَتَيْنِ تُفْتَحُ أَوَّلًا الْقُسْطَنْطِينِيَّةُ أَوْ رُومِيَّةُ؟ فَدَعَا عَبْدُ اللَّهِ بِصُنْدُوقٍ لَهُ حَلَقٌ، قَالَ فَأَخْرَجَ مِنْهُ كِتَابًا قَالَ فَقَالَ عَبْدُ اللَّه: بَيْنَمَا نَحْنُ حَوْلَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ نَكْتُبُ، إِذْ سُئِلَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّم: أَيُّ الْمَدِينَتَيْنِ تُفْتَحُ أَوَّلًا قُسْطَنْطِينِيَّةُ أَوْ رُومِيَّةُ؟ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ:«مَدِينَةُ هِرَقْلَ تُفْتَحُ أَوَّلًا» يَعْنِي قُسْطَنْطِينِيَّةَ[مسند أحمد، حديث ۶۳۵۸] يَحْيَى بْن إِسْحَاق از يَحْيَى بْن أَيُّوب از أَبُو قَبِيل روايت مي كند که گفت: ما نزد عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَمْرِو بنِ الْعَاصِ بوديم، واز او پرسيده شد که کدام شهر اول فتح مي شود؛ قسطنطنيه يا روم؟ عبد اللَّه صندوقي را خواست که حلقه داشت، واز آن کتابي را بيرون آورد وگفت:در حالي که ما پيرامون رسول خدا صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ نشسته بوديم ومي نوشتيم، ناگاه از رسول خدا پرسيده شد: کدام شهر اول فتح مي شود؛ قسطنطنيه يا روم؟ رسول خدا صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ فرمود: «شهر هرقل(هراکليوس) اول فتح مي شود»، يعني قسطنطنيه. جالب است که مسلمانان بارها وبارها براي فتح قسطنطنيه تلاش کردند، اما به خاطر داشتن قلعه هاي مستحکم موفق به فتح آن نشدند، تا اينکه در سال ۱۴۵۳ميلادي يا در قرن نهم هجري، مسلمانان به رهبري سلطان محمد فاتح - سلطان عادل وقدرتمند عثماني- پس از حدود هشتصد سال آنرا فتح کردند، وسلطان محمد به خاطر اين دست آورد بزرگ به فاتح ملقب گرديد. اما هنوز روم يا همان اروپاي امروز فتح نشده است، ولي بگفته عدي بن حاتم اگر عمرمان وفاداري کند، روزي هم خواهد آمد که شاهد فتح اروپا باشيم، .شايد زمان آن هم نزديک باشد، چرا که رسول خدا صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ چنين فرموده اند. ولي آيا الزاماً فتح اروپا با جنگ ولشکر کشي خواهد بود؟ نمي توان قطعاً اظهار نظر کرد، شايد هم فتح اروپا بسيار مسالمت آميز انجام گيرد، بخصوص در سايه مهاجرت روز افزون مسلمانان به اروپا، وسرعت ارتباطات وحمل ونقل، واز طرفي کاهش تدريجي جمعيت بخاطر نرخ پايين رشد جمعيت اروپا، اين امکان وجود دارد که در آينده اي نه چندان دور، توازن جمعيتي به نفع مسلمانان تغير کند.(در ادامه اين مطلب درباره آن بحث خواهيم کرد) ۲- شواهد تاريخي: شواهد تاريخي نشان مي دهد، که اين وضع اسف باري که امت اسلامي از آن رنج مي برد، براي اولين بار نيست که بر اين امت مي گذرد، وقرار هم نيست که آخرين بار باشد. در طول تاريخ اين امت بحرانها ومصيبتهايي را بمرتب بدتر از اين بخود ديده است، ولي توانسته است، همه اين چالشها و مشکلات را بفضل خدا پشت سر گذارد، و جان بسلامت درببرد. مسلمانان توانستند حمله صليبيان وپس از آن حمله مغول را بسلامت پشت سر گذارند، صليبيان قريب ۲۰۰ سال (۱۰۹۹م- ۱۲۹۵م) بخشهايي از بلاد اسلامي را اشغال نمودند، قدس را تصرف کردند، وآنرا مملکت قدس ناميدند، ودر جوار آن سه ايالت ديگر بنامهاي ايالت رُهَا(اديسه) ايالت انطاکيه وايالت طرابلس را تشکيل دادند. با وجود اينکه در آن زمان امراي سلجوقي درگير کشمکش واختلافات داخلي خود بودند، وهمين اختلافات سبب غلبه ي صليبيان شده بود، اما ديري نپاييد که آنان ابتدا بدست عماد الدين زنگي حاکم موصل، وسپس بدست پسرش نورالدين محمود در بخشهاي زيادي از شام شکست خوردند، وبيرون رانده شدند. در سال ۱۱۸۷م صلاح الدين ايوبي بنيانگذار سلسله ايوبيان در مصر، در معرکه ي”حِطِّين” ، آنها را شکست داد، ومملکت قدس را آزاد کرد، ودوباره قدس بدست مسلمانان افتاد، اما ممالک اسلامي از لوث وجود صليبيان پاک نگرديد، تا اينکه در سال ۱۲۹۱م خليل بن قلاوون يکي از سلاطين مماليک نهايتاً صليبيان را از ممالک اسلامي بيرون راند و به دويست سال جنگ وکشمکش پايان داد. هنوز مسلمانان از حمله صليبيان فارغ نشده بودند، که به حمله مغول دچار شدند؛ حمله مغول در قرن هفتم هجري براي مسلمانان آنقدر سهمگين بود، که مسلمانان از غلبه بر آن نااميد شده بودند، در آن روزگاران ضرب المثلي شايع شده بود بدين معنا که:«اگر شنيدي مغولها شکست خورده اند، باور مکن» اين ضرب المثل حاکي از قدرت شکست ناپذير مغولان وابهت وترسي بود که در دل دشمنان خود بجا گذاشته بودند.(اتفاقاً امروزه عده زيادي همين ذهنيت را در باره امريکا ومتحدانش دارند). جالب اينجاست که در سال ۶۵۷ هـ ق اين افسانه شکست ناپذير، براي اولين بار بدست يکي از سلاطين مماليک بنام سيف الدين قُطْز در معرکه “عين جالوت” وبعد از قطز بدست جانشين او مَلِکُ الظاهر بَيْبَرْس شکست خورد، وبدين سان افسانه شکست ناپذيري مغولان در برابر مسلمانان بزانو در آمد. شکست مغولان به اينجا پايان نيافت، بلکه کار بدانجا رسيد، که يکي از پاشاهان مغول بنام “برکة خان” مسلمان شد، واسلامش را آشکار نمود. واين پديده تا آنجا که مي دانم در تاريخ کمتر اتفاق افتاده است، زيرا که مغلوب غالبا تابع غالب مي شود، وکمتر عکس آن اتفاق مي افتد. نکته جالبتر اينجاست، که از نطفه اين جنگجويان بي دين وبي رحم، پادشاهان مسلماني همچون ظهير الدين محمد بابر بيرون آمدند، که براي اولين بار سلسله ي پادشاهي مسلماني بنام “گورکانيان” را در هند بنيان نهادند، وساليان دراز بر هندوستان حکومت کردند، ويادگارهاي مشهوري همچون تاج محل را از خود بجاي گذاشتند، وهنوز که هنوز است، تاج محل علامت نمادين هند است. ۳-شواهد کنوني اگر به وضعيت فعلي مسلمانان ووضعيت مثلا ۵۰ سال پيش آنان نگاهي گذرا بيندازيم، متوجه خواهيم شد، که اسلام در مقايسه با گذشته نه تنها سير قهقرايي طي نکرده است، بلکه بر عکس گامهاي بلندي را به جلو برداشته است، از جمله: أ- در گذشته اي نه چندان دور در بسياري از کشورهاي اسلامي از جمله کشورهاي مسلمان عربي حجاب براي زنان نوعي کهنه پرستي وارتجاع محسوب مي شد، و زن با حجاب، به ندرت در خيابانها ديده مي شد، اما امروزه مي بينيم که تعداد زنان با حجاب نه تنها در کشورهاي اسلامي، بلکه در کشورهاي غربي، رو به رشد است، وحتي بسياري از زنان هنر پيشه وگوينده گان تلويزيون در کشورهاي مختلف با طيب خاطر به حجاب روي آورده اند، واين خود نشان از خودباوري مجدد مسلمانان بعد از دوران خودباختگي است، وقضيه جنجالي چند سال پيش ممنوعيت حجاب در مدارس فرانسه وترکيه گوياي اين مطلب است. ب- در گذشته اي نه چندان دور در بسياري از کشورهاي اسلامي پايبندي به شعائري همچون نماز، روزه وحج، نوعي ارتجاع وکهنه پرستي محسوب مي شد، وبسياري از اينکه خود را نماز خوان معرفي کنند خجالت مي کشيدند، واين اعمال بيشتر منحصر به طبقه پيرمردان وافراد بالاي پنجاه سال بود، ولي امروزه در کشورهاي اسلامي وغير اسلامي، مساجد را مملو از نمازگذاراني مي بينيم که غالب آنها از جوانانند، حتي در فرودگاههاي برخي کشورهاي اروپايي جايي را براي نماز خواندن مشخص کرده اند. در باره آمار مساجد فقط به آمار کشور انگلستان اشاره مي کنم: طبق آمار رسمي در انگلستان بين يک مليون وششصد هزار تا دو مليون نفر مسلمان زندگي مي کنند، اين تعداد مسلمان داراي ۱۶۰۰ مسجد در سراسر بريطانيا هستند، يعني تقريبا به ازاي هر هزار نفر يک مسجد، اين در حاليست که يک بار آمار مساجد مناطق ۲۲ گانه تهران خودمان را از طريق اينترنت حساب مي کردم، اين عدد فقط ۱۳۸۵ مسجد بود.(مقايسه کنيد با جمعيت تهران) چندي پيش در خبرها آمده بود که در شهر کليتيرو در ايالت لانکشاير در شمال انگلستان، مسلمانان موفق شدند، کليساي متروکه اي را خريداري نموده، وآنرا به مسجد تبديل نمايند، که همين امرباعث جار وجنجال زياي در ميان اهالي آنجا شده بود.در ادامه همان خبر بنقل از رسانه هاي بريتانيا آمده بود که از سال ۱۹۶۹ تا بحال، حدود ۱۷۰۰ کليسا بکلي تعطيل گشته، وبه اماکن مسکوني يا تجاري تبديل شده اند.(مقايسه کنيد با مساجد) بزرگترين مسجد اروپا بنام “مسجد نصر” که گنجايش ده هزار نمازگزار را دارد، قرار است در شهر روتردام هلند ساخته شود، مکان مسجدسابقاً کليسا بوده ومسلمانان در سال ۱۹۸۲ آنرا بمبلغ نيم مليون يورو خريداري کردند. در باره روزه همين بس که هر ساله در امريکا رئيس جمهور اين کشور يک بار در ماه رمضان ضيافت افطاري را به افتخار مسلمانان برگزار مي کند، واز سران سازمانهاي اسلامي ونمايندگان کشورهاي اسلامي دعوت بعمل مي آورد، وغالبا عيد فطر را به مسلمانان تبريک مي گويد. در باره حج همين بس که آنقدر تقاضا براي حج زياد است که دولت سعودي مجبور شده براي حجاج کشورها سهميه بندي کند، وبا اين وجود ساليانه مليونها انسان براي حج به سرزمين مقدس سفر مي کنند. در باره جهاد همان بس که در جهاد افغانستان، بوسني، چچن کوزوو و… بسياري از جوانان کشورهاي اسلامي وبويژه کشورهاي عربي، نقش تعيين کننده اي را در تعيين مسير جنگ داشتند، وبسياري از آنان در آنجا شهيد شدند، واگر مرزهاي ظالمانه جغرافيايي برروي امت اسلامي کشيده نشده بود، ورهبران دست نشانده کشورهاي اسلامي اجازه مي دادند نيروهاي مسلمان از مرزهاعبور کنند، وبه فلسطين وارد شوند، امروزه شايد مجبور بوديم نام اسرائيل را در کتابهاي تاريخ باستان جستجو کنيم. ج- آمار مي گويد که در اروپاي ۵۰۰ مليون نفري حدود ۲۰ مليون مسلمان(۴%) زندگي مي کند، واين تعداد بطور روزافزون در حال افزايش است، وجود اين تعداد مسلمان در اروپا در طول تاريخ سابقه نداشته است، فرانسه با شش مليون نفر مسلمان، بيشترين آمار را به خود اختصاص داده است، بعد از آن آلمان با سه مليون در رتبه دوم، وبريطانيا هم با دو مليون در رتبه سوم قرار دارد. اتفاقا يکي از دغدغه هاي کشورهاي اروپايي همين است، از يک سو کاهش شديد نرخ رشد جمعيت ودر نتيجه پيري جمعيت خود آنها، واز سوي ديگر افزايش نرخ رشد جمعيت مسلمانان، چه از طريق مهاجرت وچه از طريق زاد وولد. براي مثال جوانان زير بيست سال، تنها يک ششم جمعيت آلمان را تشکيل مي دهند، ودوسوم جمعيت، افراد بالاي شصت سالند، اين پديده آنها را در وضعيت بغرنج وفاجعه باري قرار داده است، زيرا ازيک سو آنان براي جبران کاهش رشد جمعيت، به نيروهاي انساني تحصيلکرده جوان وباتجربه ي کشورهاي اسلامي جهت توسعه اقتصادي نيازدارند، واز طرف ديگر وجود مهاجرين مسلمان، وافزايش روز افزون آنان، براي هويت ديني، فرهنگي وسياسي اروپا، تهديدي جدي محسوب مي شود. تصور بفرماييد مثلا پنجاه سال پيش اين وضعيت چگونه بوده است؟ حال تصور بفرماييد پنجاه سال آينده اين وضعيت به چه سمتي پيش خواهد رفت؟ مسلماً در سايه پيشرفتهاي عظيم صنعتي وتکنولوژي، وسرعت ارتباطات وحمل ونقل، اين روند با شتاب بيشتري ادامه پيدا خواهد کرد، وشايد روزي برسد که مسلمانان بسيار آرام وبي سر وصدا، نه تنها از لحاظ سياسي در اروپا تأثير گذار شوند، بلکه اين احتمال وجود دارد، از لحاظ توازن جمعيتي وديموگرافي بتوانند برساکنان بومي اين کشورها غلبه نمايند، وتوازن جمعيتي آن را به نفع خود تغيير دهند. د- اگر به دوران جنگ سرد بين بلوک شرق وبلوک غرب نگاه کنيم متوجه مي شويم که در آن دوران اسلام ومسلمانان در محاسبات بين الملل عددبزرگي محسوب نمي شدند، وبه آنها به عنوان خطر بالفعل نگاه نمي شد، اما بعد از جنگ سرد وفروپاشي اتحاد جماهير شوروي، همه نگاهها به اسلام وخطر سبز متوجه شد، اين گرايش بعد از نوشتن کتاب برخورد تمدنها (Clash Of Civilizations) توسط ساموئل هنتينگتون وحادثه يازدهم سپتامبر شدت گرفت، ودر زير لفافه جنگ با تروريسم، جنگ با اسلام واسلامخواهي شروع شد. حال سؤال اين است که اگر اسلام در حال پيشرفت نيست، وبراي غرب خطري محسوب نمي شود، چرا با اين جديت وخشونت با آن برخورد مي شود؟ چرا هزاران محقق ودانشمند در باره اسلام کتاب ومقاله مي نويسند، ودر باره آن تحقيق مي کنند؟ چرا در رسانه هاي غربي اصرار دارند تا به هر نحوي خشونت را با اسلام پيوند زنند، واسلام را به هر طريقي بدنام کنند؟ چرا امريکا صراحتا از کشورهاي اسلامي مي خواهد نظام آموزشي خود را تغيير دهند؟ چرا به حماس که از کانال قانوني واز راه انتخابات عمومي به حکومت رسيده است، به چشم يک گروه تروريستي نگاه مي کند، وآنها را به رسميت نمي شناسد؟ چرا از رژيمهاي خودکامه وسرکوبگري همچون رژيم مصر واردن که آشکارا ساده ترين حقوق بشر را نقض مي کنند، حمايت مي کند؟ وساليانه تنها به مصر دو مليارد دلار کمک بلاعوض مي کند؟ در زبان عربي ضرب المثلي است که مي گويد:« المَيِّتُ لايُضرَبُ» يعني مرده را نمي زنند، منظور از اين ضرب المثل اين است، که اگر ما مسلمانان مرده بوديم، با اين شدت وبيرحمي ما را نمي زدند، واين که کتک مي خوريم، وتحمل مي کنيم، دليل بر اين است که زنده ايم، وگرنه دليلي نداشت اين همه کتک بخوريم. کسي هم که ما را مي زند خوب مي داند چرا ما را مي زند، چون مي داند که زندگي ما با زندگي ديگران متفاوت است چرا که بقول مرحوم اقبال لاهوري: ما زنده به آنيم که آرام نگيريم ====== موجيم که آسودگي ما عدم ماست ۵- شواهد مخالفان: شايد بهترين گواه پيشرفت اسلام در جهان امروز شهادت مخالفان آن باشد، بقول آن ضرب المثل عربي:” «الفَضلُ مَا شَهِدَ بِهِ الأَعدَاءُ» يعني فضل وبرتري بآنست که دشمنان بر آن گواهي دهند، وبقول مولانا: خوشتر آن باشد که سر دلبران ++++++ گفته آيد در حديث ديگران من در اين مختصر فقط به شهادت دوتن از مهمترين آنها بسنده مي کنم: ۱- برنارد لويس (Bernard Lewis): برنارد لويس يکي از خاورشناسان معروف يهودي واستاد دانشگاه پرينستون در امريکاست که بيش از شصت سال از عمر خود را در مطالعه اسلام واديان شرق سپري کرده است، او اکنون نود سال دارد، ودر امريکا زندگي مي کند. برنارد لويس يکي از منتقدين سرسخت اسلام است، که به وسعت معلومات در باره اديان شرق -وبويژه اسلام- وقدرت استدلال شهرت دارد، واز اين جهت او را پيشواي خاور شناسان معاصر لقب داده اند، وي از معدود افراد تأثير گذاري است، که از آراء ونظرياتش در سياست خارجي ايالات متحده استفاده مي شود، دو کتاب (The Crisis of Islam)يعني بحران اسلام و کتاب (What Went Wrong) يعني اشتباه از کجاست؟ از کتابهاي معروف او پس از يازده سپتامبر است، وي اولين کسي بود که سه سال قبل از ساموئل هانتينگتون اصطلاح”برخورد تمدنها” يا (Clash Of Civilizations) را بکار برد، ومنظورش برخورد ميان تمدن اسلام وتمدن مسيحيت بود، اما هانتيگتون اين نظريه را از چارچوب ايدئولوژيک آن خارج نمود، و به نبردي فرهنگي در بين تمدنهاي زنده جهان گسترش داد. در اواخر ماه ژانويه ۲۰۰۷(۲۱ إلي ۲۴) از طرف “انستيتوي سياست واستراتژي اسرائيل”کنفرانسي تحت عنوان:« خطر اسلام براي اسرائيل وايالات متحده» درشهر هرتزليا در اسرائيل برگزار شد، اين کنفرانس که به کنفرانس هرتزليا شهرت دارد، هفتمين کنفرانس از اين دست بود، که بطور سالانه برگزار مي گردد. در اين کنفرانس حدود ۱۶۵ نفر از برجسته ترين شخصيتهاي اسرائيلي از جمله:شيمون پرز، أولمرت، نتنياهو ووزيران سابق وفعلي دولت إسرائيل، رؤساي فعلي وسابق موساد وارتش اسرائيل، ودهها تن ازرهبران گروههاي فشار اسرائيلي در امريکا، وجمعي از نخبگان ودانشگاهيان شرکت کرده بودند، که در رأس آنها برنارد لويس قرار داشت. سخنراني افتتاحيه روز دوم کنفراس تحت عنوان:”دشمن خود را بشناس “Knowing Thy Enemy را برنارد لويس برعهده داشت، در اين سخنان کوتاه وپرمعنا او به مسائلي اشاره کرد که براي هر مسلماني قابل تأمل است. من بنا ندارم در اين مختصر به همه سخنراني او اشاره نمايم، وتنها به بخشي از سخنان او اشاره مي کنم که به بحث ما مربوط مي شود، وي در بخشي از سخنان خود گفت: Now the outside powers are not as interested in the Middle East as they were before. This means going back to older patterns. The primary identity of the Middle East countries is religious, not national or ethnic. يعني: «در حال حاضر قدرتهاي خارجي در خاورميانه مانند گذشته از اهميت برخودار نيستند، اين بدان معناست که خاورميانه به الگوهاي قديم تر بر مي گردد. هويت اوليه کشورهاي خارميانه ديني است، نه ملي يا نژادي.» اين سخنان برنارد لويس در واقع نوعي اعتراف به کمرنگ شدن نقش قدرتهاي بزرگ در منطقه خاورميانه، وغروب گرايشهاي افراطي ملي گرايانه، وبازگشت ملتهاي اين منطقه به هويت اسلامي است، اين سخنان از خاورشناس کارکشته اي همچون او جاي تأمل دارد. وي در بخش ديگري از سخنان خود گفت: There is an ongoing battle between the two religions. In the seventh century the Muslims did well and conquered part of France and Spain. The second successful attempt was made by the Ottoman Empire. What we see today is the third attempt, with aspirations that this is the “third lucky” time. We see in Muslim writings that the struggle has already begun. يعني:«در ميان دو دين (اسلام ومسيحيت) معرکه اي در جريان است، در قرن هفتم(در زمان پيامبر وخلفا) مسلمانها خوب عمل کردند، وبخشهايي از فرانسه واسپانيا را فتح نمودند، دومين تلاش موفقيت آميز، بوسيله امپراطوري عثماني انجام شد.(قرن هشتم) آنچه ما امروز مي بيينيم، سومين تلاش است، با اين اميد که اين سومين دوره ي خوش شانسي است. در نوشته هاي مسلمانان ما مي بينيم که اين نبرد هم اکنون شروع شده است.» البته از آنجا که برنارد لويس يهودي است دائما سعي بر اين دارد تا معرکه موجود را، معرکه ي بين اسلام ومسيحيت جلوه دهد، واز معرکه با يهود نامي نمي برد، تا بدين وسيله حهان غرب بظاهر مسيحي را، بر عليه جهان اسلام تحريک نمايد. ولي نکته قابل ملاحظه در سخنان او جمله آخر است، که در آن به يک حقيقت تلخ براي غرب وسران اسرائيل اشاره مي کند، وآن اين است که ما مسلمانان در سومين دوره ي خوش شانسي قرار داريم، وتلاش براي آن، از هم اکنون شروع شده است. با اين وجود آقاي لويس نظرات منصفانه اي هم در باره ي نظام حکمراني در اسلام دارد، که إن شاء الله در مباحث آينده به آن خواهيم پرداخت. ۲- ساموئل هانتينگتون: ساموئل هانتينگتون استاد دانشگاه هاروارد همان مرد جنجالي است که در سال ۱۹۹۳نظريه برخورد تمدنها را در کتابي به همين نام مطرح کرد، وبه اعتقاد بسياري از صاجبنظران، سردمدارن امريکا به بهانه مبارزه با تروريسم، از نظريه وي براي توجيه ومشروعيت حمله به عراق وافغانستان استفاده کردند. او در کتاب فوق الذکر که اسم کامل آن” The Clash of Civilizations and the Remaking of World Order ” مي باشد، معتقد است که سرچشمه نزاعها وکشمکشها در جهان جديد، اساساً عقائدي يا اقتصادي نيست، بلکه فرهنگي است. از نگاه او کشمکشهاي اساسي در سياست جهاني در ميان گروهها وملتهايي رخ خواهد داد که داراي تمدنهاي متفاوتند، وبرخورد تمدنها جريان مسلط بر سياست جهاني خواهد بود.او مي گويد: “It is my hypothesis that the fundamental source of conflict in this new world will not be primarily ideological or primarily economic. The great divisions among humankind and the dominating source of conflict will be cultural. Nation-states will remain the most powerful actors in world affairs, but the principal conflicts of global politics will occur between nations and groups of different civilizations. The clash of civilizations will dominate global politics. The fault lines between civilizations will be the battle lines of the future.” (Samuel P. Huntington, the Clash of Civilizations and the Remaking of World Order) وي سپس تمدنهايي مطرح دنياي جديد را بر مي شمارد، واز تمدن سرخ(روسيه)، تمدن زرد(چين)، تمدن سبز(اسلام) وتمدن سياه(افريقا) وغيره ياد مي کند، ونهايتاً بدين نتيجه مي رسد، که مشکل اساسي تمدن غرب با اسلام خواهد بود، چون شايد بتوان با تمدنهاي ديگر بنحوي کنار آمد. او در بخشي از کتاب خود مي گويد: “The underlying problem for the West is not Islamic fundamentalism. It is Islam, a different civilization whose people is convinced of the Superiority of their culture and is obsessed with the inferiority of their power. The problem for Islam is not the CIA or the U.S. Department of Defense. It is the West, a different civilization whose people is convinced of the universality of their culture and believes that their superior, if declining, power imposes on them the obligation to extend that culture throughout the world”. (Samuel P. Huntington, the Clash of Civilizations and the Remaking of World Order) يعني: “مشكل اساسي غرب با بنياد گرايي اسلامي نيست، بلکه با اسلام است، آن تمدن متفاوتي که مردمان آن به برتري فرهنگ خود متقاعد شده اند، اما از فروتري قدرت خود مي نالند. مشکل اسلام نيز با CIAيا وزارت دفاع امريکا نيست، بلکه با غرب است، آن تمدن متفاوتي که مردمان آن به جهاني بودن فرهنگ خود متقاعد شده اند، واعتقاد دارند که برتري قدرتشان، وظيفه اي را بدوش آنها مي گذارد که فرهنگ خود را به سراسر جهان گسترش دهند.” نكته قابل توجه در سخنان هانتينگتون اين است که ايشان مشکل اساسي غرب را با اسلام مي داند، ونه با مسلمانان ونه با اسلام به عنوان يک ايدئولوژي، بلکه با اسلام به عنوان يک تمدن. وشايد همين امر مهترين تفاوت ميان ديدگاه برنارد لويس وهانتينگتون باشد، چرا که لويس نبرد را ايدئولوژيک ميداند، وهانتينگتون فرهنگي. ولي بهر حال هر دو اعتراف دارند که نبردي در جريان است، وطرفين درگير به برتري خود از لحاظ فرهنگي ايمان دارند، واين همان چيزي است که ما در در صدد اثبات آن هستيم، يعني مسلمانان پس از يک دوره ي طولاني خودباختگي ، اکنون به مرحله اي از خودباوري رسيده اند، که طرف مقابل قدرتمند خود را به تکاپو واداشته، واو را دچار ترس وهراس کرده اند. يکي از نکات جالبي که هانتينگتون در کتاب خود به آن اشاره مي کند، و براي هر مسلماني قابل تأمل است، نظري است که او در باره پيشرفت غرب دارد. او در بخشي از کتاب مي گويد: “The West won the world not by the superiority of its ideas or values or religion but rather by its superiority in applying organized violence. Westerners often forget this fact, non-Westerners never do.” (The Clash of Civilizations and the Remaking of World Order) يعني:”غرب، نه با برتري افکار يا برتري ارزشها ويا برتري دين بر جهان پيروز شد، بلکه بيشتر با برتري در کاربرد خشونت سازمان يافته به اين پيروزي دست يافت، غربيها غالباً اين حقيقت را فراموش مي کنند، اما غير غربيها هرگز فراموش نمي کنند.“ اين همان چيزي است که نگارنده در مقاله “فرهنگ چپاولگري” به آن اشاره کرده بودم، وبه مذاق بعضي از دوستان خوش نيامده بود. وي سپس براي جهاني شدن فرهنگ غرب که امريکا ناقوس آنرا به صدا در آورده است، سه مشکل اساسي ذکر مي کند، ومي گويد: “In the emerging world of ethnic conflict and civilizational clash, Western belief in the universality of Western culture suffers three problems: it is false; it is immoral; and it is dangerous…Imperialism is the necessary logical consequence of universalism.” (The Clash of Civilizations and the Remaking of World Order, p. ۳۱۰) يعني:”با پيدايش جهاني از نزاعهاي نژادي وبرخورد تمدنها، اعتقاد غرب در جهاني شدن فرهنگ غرب از سه مشکل رنج مي برد:اول اينکه نادرست است، دوم اينکه غير اخلاقي است، وسوم اينکه خطرناک است…امپرياليسم پي آمد منطقي وضروري جهاني شدن است.” واين دقيقاً همان چيزي است که ما مسلمانان مي گوييم، يعني جهاني شدن فرهنگ غرب نادرست، غير اخلاقي وخطرناک است، چرا که فرهنگ غرب، فرهنگي غير اخلاقيست، وتحميل آن بر جهانيان غير اخلاقي تر است. .......................................... نویسنده: دکتر سید احمد هاشمی |
|
|
بخش اصلی
موضوعات سايت
دانشنامه جزیره قشم (48)
پاورپوینت (3)
دروس صوتی (2)
کلاس تفسیر شیخ خطیبی (5)
بروشور (3)
معاونت قرآنی (30)
معاونت اجتماعی (82)
معاونت علمی (74)
مدرسه حج روحانیون (40)
مجموعه تصاویر آموزشی (13)
مجموعه قواعد فقهی (2)
معادشناسی (22)
کتابخانه (55)
آشنایی با مساجد جهان (72)
اناشید اسلامی (194)
مسابقه پیامکی (34)
خبرها (629)
خطبه و سخنرانی (95)
نماهنگ (26)
نرم افزار شیخان (15)
آشنایی با ادیان و فرقه ها (23)
قصه های قرآنی (46)
اهل بیت رسول (17)
احادیث روزانه (317)
صحابه و صحابیات رسول (82)
مجله شیخان (121)
پرسش و پاسخ (12)
دیوان علامه اسماعیل (5)
سیمای بزرگان (32)
آلبوم عکس (146)
مشاهیر اهل سنت جنوب (23)
مقالات (470)
پاورپوینت (3)
دروس صوتی (2)
کلاس تفسیر شیخ خطیبی (5)
بروشور (3)
معاونت قرآنی (30)
معاونت اجتماعی (82)
معاونت علمی (74)
مدرسه حج روحانیون (40)
مجموعه تصاویر آموزشی (13)
مجموعه قواعد فقهی (2)
معادشناسی (22)
کتابخانه (55)
آشنایی با مساجد جهان (72)
اناشید اسلامی (194)
مسابقه پیامکی (34)
خبرها (629)
خطبه و سخنرانی (95)
نماهنگ (26)
نرم افزار شیخان (15)
آشنایی با ادیان و فرقه ها (23)
قصه های قرآنی (46)
اهل بیت رسول (17)
احادیث روزانه (317)
صحابه و صحابیات رسول (82)
مجله شیخان (121)
پرسش و پاسخ (12)
دیوان علامه اسماعیل (5)
سیمای بزرگان (32)
آلبوم عکس (146)
مشاهیر اهل سنت جنوب (23)
مقالات (470)
نظرسنجی
نظرشما در مورد سایت؟ |
آمار بازدیدکنندگان
جستجو در سایت