اخرين مطالب
» گزارش تصویری اردوی تفریحی طلاب حفظ تابستان 1403
» گزارش تصویری مراسم اختتامیه کلاسهای دوره تابستانه
» مراسم اختتامیه کلاسهای دوره تابستانه
» گزارش تصویری همایش علمی اصول حاکم بر سیره نبوی
» همایش علمی اصول حاکم بر سیره نبوی
» ام ابیها
» اسماعیل هنیه
» ام عماره
» شیخ محمد علی خالدی
» اقامه نماز میت غایب برای مرحوم شیخ محمد علی خالدی سلطان ...
» گزارش تصویری مراسم اختتامیه کلاسهای دوره تابستانه
» مراسم اختتامیه کلاسهای دوره تابستانه
» گزارش تصویری همایش علمی اصول حاکم بر سیره نبوی
» همایش علمی اصول حاکم بر سیره نبوی
» ام ابیها
» اسماعیل هنیه
» ام عماره
» شیخ محمد علی خالدی
» اقامه نماز میت غایب برای مرحوم شیخ محمد علی خالدی سلطان ...
پیوندهای مرتبط
مطالب پربیننده
برگزاری امتحانات پایانی کلاسهای منهج چهارساله سال تحصیلی ۱۴۰۲.۴۰۳
معاونت علمی نشست هم اندیشی علمای اهل سنت و شیعه با موضوع بصیرت اسلامی
معاونت اجتماعی برگزاری اختتامیه دومین دوره مسابقات حفظ قرائت و اذان
معاونت قرآنی کانال رسمی مدرسه علوم دینی اسماعیلیه در آپارات
آپارات برگزاری دوره بازآموزی روحانیون حج 1402 در مدرسه اسماعیلیه
مدرسه حج هرمزگان صفحه رسمی اینستاگرام مدرسه علوم دینی اسماعیلیه
https://www.instagram.com/esmaeelyeh.shaykhan مراسم آغاز سال تحصیلی 402-403 مدرسه علوم دینی اسماعیلیه
با حضور شیخ عبدالرحیم خطیبی و شیخ محمد صالح امینی
معاونت علمی نشست هم اندیشی علمای اهل سنت و شیعه با موضوع بصیرت اسلامی
معاونت اجتماعی برگزاری اختتامیه دومین دوره مسابقات حفظ قرائت و اذان
معاونت قرآنی کانال رسمی مدرسه علوم دینی اسماعیلیه در آپارات
آپارات برگزاری دوره بازآموزی روحانیون حج 1402 در مدرسه اسماعیلیه
مدرسه حج هرمزگان صفحه رسمی اینستاگرام مدرسه علوم دینی اسماعیلیه
https://www.instagram.com/esmaeelyeh.shaykhan مراسم آغاز سال تحصیلی 402-403 مدرسه علوم دینی اسماعیلیه
با حضور شیخ عبدالرحیم خطیبی و شیخ محمد صالح امینی
جادو شدن پيامبر(ص) بین رد و تائید | مقالات | 18 آذر 1393 |
خداوند پيامبران خود را با انواع بلايا آزمايش کرده و به اين وسيله اجر و ثواب آنان را بيشتر و بزرگ تر مي کند. از جمله اين آزمايش ها آن بود که مردم پيامبر خود را تکذيب مي کردند و آنها را آزار مي دادند. برخي از پيامبران هم به بيماري مبتلا شدند. يکي از اين آزمون ها که پيامبر(ص) به سبب آن آزار ديد جادو شدن او بود. در صحيح بخاري از عائشه (رضي الله عنها) روايت شده است که مردي از طايفه بنوزريق به نام لبيد بن الأعصم پيامبر خدا(ص) را جادو کرد. پيامبر(ص) در اثر اين سحر گمان مي کرد کاري را انجام داده در حالي که آن را انجام نداده بود. عایشه گوید:روزي - يا شبي- که پيامبر(ص) نزد من بود بسيار دعا کرد، سپس فرمود: اي عائشه آيا احساس کردي که خداوند در آنچه که از او [در خواب] خواستم مرا راهنمايي کرد؟ دو مرد نزد من آمدند، يکي از آن دو بر بالاي سر و ديگر کنار پايم نشستند، يکي از آن دو به دوستش گفت: درد اين مرد چيست؟ گفت: جادو شده، گفت: چه کسي او را جادو کرده گفت: لبيد بن الأعصم، گفت: در چه چيز، گفت: در شانه و مويي که بر اثر آن ريخته و در غشاي جوانه خرمابني، گفت آن کجاست؟ گفت: در چاه ذروان. پيامبر خدا(ص) همراه جمعي از اصحاب بر سر آن چاه رفت و در بازگشت فرمود: اي عائشه آب آن مانند جوشانده حنا و سر شاخه هاي خرمايش چون سر شياطين بود. برخي از علما اين حديث را تکذيب و به شدت رد کرده اند و آن را با کتاب خدا که رسولش در آن از سحر و جادو شدن تبرئه شده متناقض دانسته اند. از جمله اين علما جصاص است که مي گويد: «گمان مي کنند که پيامبر(ص) جادو شده و آن جادو در او کارگر افتاده است به اندازه اي که در خصوص آن فرموده: من چنان مي پندارم که کاري را انجام داده و چيزي گفته ام در حالي که نه آن را گفته و نه انجام داده ام. و مي پندارند که يک زن يهودي به وسيله غشاي جوانه اي که آن را زير سنگ بالاي چاه پنهان ساخته بود او را جادو کرد و چون آن را بيرون آوردند اثر آن نيز بر پيامبر(ص) از بين رفت، در حالي که خداوند در تکذيب کافران که چنان پديده اي را به پيامبر(ص) نسبت مي دادند فرمود: «وَقَالَ الظَّالِمُونَ إِنْ تَتَّبِعُونَ إِلَّا رَجُلًا مَسْحُورًا » (الفرقان: 8 ( «ستمگران مي گويند شما جز از يک انسان ديوانه پيروي نمي کنيد». او در ادامه مي افزايد: چنين رواياتي ساخته دست ملحدان است که بوسيله آن مردم عوام و ساده لوح را به بازي گرفته اند تا بدان طريق مردم معجزات پيامبران را باطل شمرده و آن را دچار اشکال سازند. ابوبکر أصم مي گويد: «حديث روايت شده در مورد جادو شدن پيامبر(ص) حديث متروکي است زيرا لازمه چنان حديثي آن است که کافران در ادعاي مسحور شدن پيامبر(ص) راست گفته باشند و اين مخالف نص قرآن است، زيرا خداوند خود در قرآن کافران را در ادعايشان تکذيب مي کند. رازي به نقل از قاضي مي گويد: اين روايت باطلي است، چگونه مي توان آن را صحيح دانست در حالي که خداوند مي فرمايد: (والله يعصمک من الناس) «و خداوند تو را از مردمان محفوظ مي دارد» و مي فرمايد: «وَلَا يُفْلِحُ السَّاحِرُ حَيْثُ أَتَى» (طه: 69( «و جادوگر هر کجا برود پيروز نمي شود». لازمه تجويز اين حديث آن است که به نبوت قدح وارد شود، و اگر چنين روايتي درست بود ساحران مي بايست به تمام پيامبران ضرر مي رساندند. به علاوه کافران به پيامبر(ص) طعنه مي زدند و مي گفتند: جادو شده است، حال اگر چنين واقعه اي راست باشد کافران نيز بايد در دعواي خود صادق باشند و آن عيب [جادو شدن] متوجه ذات پيامبر(ص) مي شود و بديهي است که چنين امري جايز نمي باشد. شيخ جمال الدين قاسمي مي گويد: «با دلايلي که ذکرشد جاي تعجب ندارد که چنين روايتي مورد قبول واقع نشود اگر چه کتابهايي صحيح هم آن را روايت کرده باشند، زيرا تمام آنچه که در کتب صحاح آمده از نظر سند و معني عاري از قدح و نقد نيست، و اين را راسخان در علم مي دانند. به علاوه مناقشه، در خبر آحاد از زمان اصحاب سابقه داشته است». شيخ محمد عبده مي گويد: «احاديثي نقل کرده اند که گويا لبيد بن الأعصم پيامبر(ص) را جادو کرد و آن جادو در او اثر نمو د تا جايي که خيال مي کرد کاري را انجام مي دهد در حالي که آن را انجام نمي داد ويا نزد چيزي مي آيد، در حالي که چنان نبود، و خداوند پيامبرش را به اين واقعه آگاه ساخت و اشيائي که پيامبر(ص) به وسيله آن جادو شده بود از چاه بيرون آورده شد و پيامبر(ص) از آن جادو خلاص شد». بي شک تاثير سحر در جان پيامبر(ص) به آن اندازه که گمان کند کاري انجام مي دهد و در واقع آن را انجام ندهد به مانند اثر بيماري ها بر بدن و يا عارض شدن سهو و فراموشي در برخي از کارهاي عادي نيست، بلکه [در صورت صحت] عقل و روح او را تخت تاثير قرار داده است. سپس مي افزايد: «عقيده به چنين امري تصديق مشرکان است که گفتند: « وَقَالَ الظَّالِمُونَ إِنْ تَتَّبِعُونَ إِلَّا رَجُلًا مَسْحُورًا »(الفرقان: 8 («شما جز از يک انسان ديوانه پيروي نمي کنيد» و مسحور نزد مشرکان کسي نبود جز آنکه عقلش مختل شده وگمان کند کاري به انجام مي رسد در حالي که اصلاً آن کار واقع نشود و چنان بپندارد که به او وحي مي شود در حالي که به او وحي نشود. بسياري از مقلدان که درک درستي از نبوت و لوازم آن ندارند چنان مي پندراند که خبر تاثير سحر صحت دارد و بايد به آن معتقد بود و انکار آن کار مبتدعان است، چرا که انکار آن به نوعي انکارسحر است و حقيقت سحر را قرآن ثابت کرده است». دلايل صاحبان اين ديدگاه را مي توان در نکات زير خلاصه کرد: 1- آنها ادعا مي کنند که اين روايت باطل است و ملحدان آن را جعل کرده اند. 2- گمان مي کنند که سند اين حديث داراي اشکال است. 3- آنها ادعا دارند که اين حديث آحاد است و حديث آحاد مفيد ظن است نه يقين، و به همين دليل نمي توان به احاديث آحاد استدلال کرد. 4- ادعا مي کنند باور به اين حديث مقام نبوت را لکه دار مي سازد و با عصمت در منافات است، اگر اين گفته درست باشد که پيامبر گمان مي کرده کاري را انجام مي داده است در حالي که آن ر ا انجام نداده است، اين امکان هم وجود دارد که او گمان کرده باشد که به وي وحي مي شود در حالي که وحيي در کار نبوده يا چنان پنداشته که وحي را تبليغ کرده و به مردم رسانده است در حالي که آن را تبليغ نکرده است. 5- مي گويند سحر کار شياطين است و شياطين بر پيامبران و فرستادگان خدا چيره نمي شوند. «إِنَّ عِبَادِي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطَانٌ » (الحجر: 42) «بي گمان تو هيچ گونه تسلط و قدرتي بر بندگان من نداري». 6- مي گويند: اين حديث مشرکاني را که به پيامبر(ص) تهمت جادو شدن مي زدند تصديق مي کند، « وَقَالَ الظَّالِمُونَ إِنْ تَتَّبِعُونَ إِلَّا رَجُلًا مَسْحُورًا » الفرقان: 8 ( «و ستمگران گفتند شما جز از يک انسان ديوانه پيروي نمي کنيد». رد کساني که اين حديث را رد مي کنند.صاحبان اين ديدگاه را به طرق زير مي توان رد نمود: 1- اينکه آنها مي پندارند که اين حديث دروغ و ساخته دست ملحدان است مردود و بي اساس است زيرا اين حديث را بخاري و مسلم هر دو روايت کرده اند و حديثي را که شيخين (بخاري و مسلم) آورده باشند در اوج درستي است و تنها کسي به حديث موجود در صحيحين اشکال وارد مي سازد که سرمايه اندکي در علم حديث داشته باشد. 2- ادعاي آنها در اينکه سند حديث داراي اشکال است، ادعايي بي دليل است من شرح هاي حديث مانند (فتح الباري) و (شرح نووي بر مسلم) را کاويده ام و آنها از هيچ دانشمند حديث شناسي گفته اي را که حاکي از طعن در اين حديث و يا راويان آن باشد نقل نکرده اند. اين حديث را عده اي از اصحاب روايت کرده و از هر کدام از آنان نيز راوياني در نهايت ضبط و عدالت حديث را نقل نموده اند، و هر آنکه را که در مورد مسأله اي ادعايي داشته باشد بدون دلايل واضح و آشکار نمي توان تصديق نمود. 3- آنان ادعا مي کنند که اين حديث آحاد است و احاديث آحاد در مسائل اعتقادي قابل قبول نيست، در جواب مي گوييم: در ميان نظرات گوناگون اهل علم، گفته صحيح آن است که حديث آحاد در مسائل اعتقادي به مانند مسائل علمي قابل قبول است و آنان که ميان اين دو فرق قائل شده اند هيچ دليلي بر صحت اين مدعا نياورده اند اينکه احاديث آحاد در مسائل اعتقادي قابل قبول نيست، سخن تازه اي است و من اين مسأله را در رساله جداگانه اي به نام (اصل الاعتقاد) بيان کرده ام. از سوي ديگر بايد گفت: اين حديث مفيد علم است، زيرا قرينه هاي متعددي آن را احاطه کرده اند و آن را از مرتبه ظن به مرتبه علم رسانده اند. زيرا اين حديث را عده اي از اصحاب روايت کرده اند و علماي گرانقدري که در نهايت دقت و عدالت بوده اند آن را از اصحاب نقل نموده اند، و حديث آنقدر دنباله و شاهد دارد که دل هر انسان عالم و آگاهي به صحت ودرستي آن يقين پيدا مي کند به علاوه تمام امت حديث را قبول کرده و هيچکدام از علماي حديث اشکالي بر درستي آن وارد نساخته اند و امکان ندارد که تمام امت اسلام به گمراهي برود. و آنگونه که قبلاً يادآوري کرديم اتفاق بخاري و مسلم بر روايت آن، براي ما کافي است. 4- ادعاي آنها مبني بر اينکه اين حديث مقام پيامبري را لکه دار مي کند و با عصمت منافات دارد، ادعايي نادرست است زيرا به اجماع ثابت شده که پيامبر(ص) از هر چه که به تبليغ و تشريع خلل وارد سازد معصوم است، اما نسبت به حالات و عوارض بشري مانند بيماري ها و دردها و مانند آن، پيامبران نيز مانند ساير آدميان به چنين عارضه هايي دچار مي شوند، همانطورکه خداوند متعال مي فرمايد: «قَالَتْ لَهُمْ رُسُلُهُمْ إِنْ نَحْنُ إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ وَلَكِنَّ اللَّهَ يَمُنُّ عَلَى مَنْ يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ» (إبراهيم: 11) «پيغمبرانشان بديشان گفتند ما جز انسان هاي همچون شما نيسيتم و ليکن خداوند بر هر کس از بندگانش که بخواهد منّت مي نهد». بسياري از علما به اين شبهه پاسخ داده و ناردستي آن را بيان کرده اند، مازري از ابن حجر عسقلاني چنين نقل مي کند: «برخي از اهل بدعت اين حديث را انکار کرده اند و چنان پنداشته اند که اين روايت شأن نبوت را پايين آورده و در آن تشکيک مي کند، مي گويند: هر چه که منجر به چنين کاري گردد باطل است، به زعم آنها تجويز اين حديث اطمينان به شرايع پيامبران را از بين مي برد زيرا در اين صورت احتمال دارد که پيامبر به خيال خود جبرئيل را ديده باشد در حالي که جبرئيل آنجا نبوده است و يا گمان کرده باشد که به او وحي مي شود و درحقيقت چيزي به او وحي نشده باشد. مازري مي گويد: همه اين ادعاها مردود است، زيرا بر درستي آنچه که پيامبر(ص) از طرف خداوند تبليغ کرده و بر عصمت او در امر تبليغ دليل ارائه شده ومعجزات پيامبر(ص) شاهد اين امرند، در نتيجه جايز دانستن امري که دليل خلاف آ ن را ثابت مي کند، باطل است. اما برخي امور دنيوي که پيامبر(ص) به خاطر آن مبعوث نشده و رسالت پيامبر(ص) براي آن نبوده به مانند ديگر انسانها در معرض عوارضي چون بيماري ها است، پس بعيد نيست که در يکي از امور دنيوي چيز خلاف واقعي را تخيل نمايد، با انکه همان اگر از امور دين باشد پيامبر(ص) نسبت به آ ن معصوم است. مازري مي افزايد: برخي از مردم مي گويند: مراد از اين خديث آن است که پيامبر(ص) چنان خيال مي کرد که با همسرش نزديکي نموده در حالي که نزديکي رخ نداده است و تخيل چنين کاري براي انسان در خواب زياد صورت مي گيرد و بعيد نيست که در بيداري چنين تخيلي براي او پيش بيايد. من مي گويم: اين مطلب به صراحت در روايت ابن عيينه در بابي پس از اين موضوع چنين آمده است: «تا جايي که او تصور مي کرد که با همسرانش مقاربت مي کند درحالي که با آنان نزديکي نمي کرد». در روايت حميدي هم با لفظ: «أنه يأتي أهله و لايأتيهم» [به همين معني] آمده است. دراوردي مي گويد: [در روايت ابن عينيه] (يُري) با ضم ياء به معني گمان کردن است. ابن التين مي گويد: من آن را به صورت (يَري) با فتح ياء ضبط کرده ام که از (رأي) است نه از (رؤيت) و در نهايت به معني (ظن) و گمان بر مي گردد. در مرسل يحيي بن يعمر از طريق عبدالرزاق چنين آمده است: «سحر النبي (ص) عن عائشه حتي أنکر بصره» يعني پيامبر(ص) نسبت به عايشه جادو شد تا جايي که در چشم پيامبر(ص) ناشناس جلوه مي کرد. هم چنين در مرسل سعيد بن المسيب از طريق عبدالرزاق به اين صورت روايت شده است: «حتي کاد ينکر بصره» (تا آنجا که نزديک بود او را نشناسد). عياض مي گويد: به اين ترتيب آشکار شد که سحر فقط بر جسم و اعضاي پيامبر چيره شده نه بر قوه تشخيص و عقيده او. مي گويم: در مرسل عبدالرحمن بن کعب از طريق ابن سعد آمده است: «خواهر لبيد بن الأعصم گفت: اگر او پيامبر(ص) باشد [از اين جادو] به او خبرخواهند داد وگرنه اين سحر او را بي خود کرده و عقلش را خواهد بُرد. مي گويم: همانگونه که در اين حديث صحيح آمده است احتمال اول (باخبر شدن) روي داد. برخي از عملا گفته اند: از اينکه پيامبر(ص) گمان مي کرد که دارد کاري را انجام مي دهد و آن را در واقع انجام نمي داد جزم به آن فعل لازم نمي آيد، بلکه فقط از خواطر قلبي غيرثابت بوده که به قلب او خطورکرده است، در نتيجه براي منکر حجتي باقي نمي ماند. عياض مي گويد: ممکن است تخيل ذکر شده به آن معني باشد که قدرت و توانايي مقاربت به مانند گذشته براي او پديد مي آمده اما چون به همسرش نزديک مي شده است به مانند آدمي جادو شده از انجام آن عمل سست مي شده است. در روايت ديگر جمله «حتي کاد ينکر بصره» به آن معني است که او مانند کسي شد که چون چيزي را به چشم مي بيند، آن چيز بر غير صفت حقيقي خود در جلوي ديدگان او ظاهر مي شود، اما چون در آن دقت کند به حقيقت آن پي مي برد. همه آنچه که گذشت مؤيد اين واقعيت است که هيچ روايتي دال بر آنکه پيامبر(ص) سخني را گفته و بعداً خلاف آن ثابت شده باشد، نقل نشده است. مهلب مي گويد: حفظ کردن پيامبر(ص) از شياطين مانع از آن نمي شود که شياطين بخواهند نيرنگي متوجه او کنند، در صحيح آمده است که شيطان خواست تا نماز پيامبر(ص) را بر او فاسد نمايد و خداوند نيز آن شيطان را بر انجام چنان کاري توانا ساخت، سحر نيز آنگونه نبوده که نقصي را متوجه امور مربوط به تبليغ پيامبر نمايد بلکه از جنس ديگر بيماري هايي بوده که وي به آن مبتلا مي شده است مانند ضعف در سخن گفتن يا ناتواني از انجام کاري و يا پديد آمدن تخيلي گذرا، که به سرعت از ميان رفته و خداوند نيرنگ شياطين را در مورد او باطل مي سازد. ابن القصار براي اثبات آنکه چنان عارضه اي از جنس بيماري بوده به گفته اي در آخر حديث اشاره و استدلال مي کند که مي گويد: (أما أنا فقد شفاني الله) (اما من خداوند مرا شفا داد)، اما استدلال به به اين گفته جاي تأمل دارد، بيهقي در (الدلائل) از عمره از عائشه روايتي نقل مي کند که اين مدعا را تأييد مي نمايد. در اين روايت آمده است (فکان يدور و لايدري ما وجعه) (به دور خود مي گشت و نمي دانست دردش چيست). ابن سعد هم از ابن عباس روايت کرده است: (مرض النبي (ص) و أخذ عن النساء و الطعام و الشراب و فهبط عليه ملکان) «پيامبر(ص) بيمار شد و نسبت به زن و خوراک و آشاميدن بي رغبت گشت و دو فرشته بر او فرود آمدند». از جمله کساني که به رد اين شبهه پرداخته اند قاضي عياض است، او بعد از نقل حديث مي گويد: « اگر اين واقعه نيز از جنس مشتبه شدن امر بر فرد جادو شده باشد، آن را در مورد پيامبر(ص) چگونه مي توان توجيه کرد؟ و چگونه چنين چيزي در مورد او جايز است در حالي که پيامبر(ص) معصوم است؟ بدان- خداوند شما و ما را توفيق دهد- که اين حديث صحيح و متفق عليه است ملحدان به آن اشکال وارد ساخته اند و چون آنها جماعتي بي عقل بوده و خواسته اند با نيرنگ و ظاهرسازي امر شرع را بر ديگران مشتبه نمايند [چنان ادعاهايي کرده اند] در حالي که خداوند شرع و پيامبر را از شائبه هر لبس و شکي منزه ساخته است. آن جادو چيزي نبود جز يک بيماري و عارضه طبيعي که به مانند ساير بيماريها پيامبر نيز به آن دچار مي شود و هيچ خللي را متوجه نبوت او نمي سازد. و اما اينکه او گمان مي کرد که کاري را انجام داده و در واقع آن کار را انجام نداده بود، هيچ نقص و اشکالي را در تبليغ و شريعت و راست گويي پيامبر(ص) وارد نمي سازد، زيرا دليل و اجماع امت بر عصمت پيامبر(ص) واقع شده است. ولي در امور دنيوي که پيامبر(ص) به سبب آن مبعوث نشده و به خاطر آن بر ساير پيامبران برتري نيافته است، او نيز به مانند ديگر ادميان در معرض بيماري ها و آفات است و هيچ بعيد نيست که امري غير واقعي را براي لحظه اي تصور کرده، سپس حقيقت او بر او آشکار شده باشد. همچنين اين حديث را روايت ديگري تفسير مي نمايد که در آن آمده است: (حتي يخيل إليه أنه يأتي أهله و لايأتيهن) (آنچنان مي پنداشت که نزد همسرانش آمده در حالي که نزد آنها نيامده بود) سفيان مي گويد: اين تندترين نوع سحر است، اما در هيچکدام از آن روايات نيامده که پيامبر(ص) از انجام کاري خبر داده و خلاف آن ثابت شده باشد، بلکه فقط خواطر قلبي و تخيل بوده است. گفته شده است: مراد از اين حديث آن است که او در خيال چنان پنداشت که کار را انجام داده و در واقع کار انجام نشده است، اما خود پيامبر(ص) به صحت آن خيال معتقد نبوده و تمام اعتقادات او راست وگفتارهايش درست بوده اند». 5- مي گويند سحر کار شيطان است و شيطان بر بندگان خداوند قدرت ندارد در جواب مي گوييم: منظور از سخن خداوند «إِنَّ عِبَادِي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطَانٌ » (الحجر: 42 ( «بي گمان تو هيچ گونه تسلط و قدرتي بر بندگان من نداري» عدم توانايي در گمراه ساختن و اغوا کردن است و اين شبيه همان آيه است که از قول شيطان خطاب به پروردگار مي گويد: «قَالَ فَبِعِزَّتِكَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ * إِلَّا عِبَادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ» (ص: 82 - 83 ( «همه آنان را گمراه خواهم کرد مگر بندگان مخلص تو از ايشان را». اما اينکه شيطان جسم و بدن بنده صالحي را تحت تاثير قرار دهد، هيچ آيه اي آن را نفي نمي کند و در قرآن آياتي هست که بر امکان وقوع چنين تاثيراتي دلالت مي کند از آن جمله دعاي ايوب(ع) است که به پروردگار خويش مي گويد: «وَاذْكُرْ عَبْدَنَا أَيُّوبَ إِذْ نَادَى رَبَّهُ أَنِّي مَسَّنِيَ الشَّيْطَانُ بِنُصْبٍ وَعَذَابٍ» (ص: 41) «اهريمن مرا دچار رنج و درد کرده است» و يا گفته موسي پس از آنکه مرد قبطي را کشت: « هَذَا مِنْ عَمَلِ الشَّيْطَانِ»(القصص: 15) «اين از عمل شيطان بود» و يا جادو شدن حضرت موسي آنگاه که ساحران ريسمان ها و عصاهاي خويش را انداختند: «يُخَيَّلُ إِلَيْهِ مِنْ سِحْرِهِمْ أَنَّهَا تَسْعَى»(طه: 66 («موسي چنان به نظرش رسيد که بر اثر جادوي ايشان بناگاه طنابها و عصاهاي آنان مار شده اند و مي خزند و تند راه مي روند». 6- مي گويند اين حديث با قرآن متناقض است و پندار مشرکان را تأييد مي کند که گمان مي کردند پيامبر(ص) سحر زده است، اما قرآن آنان را در اين گفتار تکذيب نمود در جواب اين شبهه بايد گفت: اگر دقت کنند اين حديث موافق قرآن است. زيرا حضرت موسي(ع) از پيامبران اولوالعزم بود با اين حال آنگاه که ساحران عصاها را بر زمين انداختند چنان خيال کرد که در جنب و جوش و حرکت اند: «فَأَوْجَسَ فِي نَفْسِهِ خِيفَةً مُوسَى» (طه: 67 («در اين هنگام موسي در درون خود احساس اندکي هراس کرد». آري، قرآن کريم به صراحت مي گويد که سحر در پيامبران اثر مي کند، اما اگر منکران بگويند: اين تاثير به عقل پيامبر(ص) هم سرايت نموده است، در جواب مي گوييم: ما چنين ادعايي نمي کنيم و منکرآنيم، تاثير سحر به اين اندازه نبوده است و همانگونه که قبلاً نيز يادآوري کرديم جادو نمي تواند دريافت وحي، عمل به آن و تبليغ آن را تحت تاثير قرار دهد، زيرا نص قرآن حاکي از آن است که پيامبر(ص) در اين خصوص معصوم بوده است. منظور مشرکان از اينکه مي گفتند: «إِذْ يَقُولُ الظَّالِمُونَ إِنْ تَتَّبِعُونَ إِلَّا رَجُلًا مَسْحُورًا» (الإسراء: 47) «شما جز از مرد جادو شده اي پيروي نمي کنيد» آن بود که تمام اعمال و گفتار پيامبر(ص) ناشي از ديوانگي و خيال است، و او در واقع پيامبر نيست و به او وحي نمي شود و قرآن هم از جانب پروردگار او نيست بلکه ناشي از خيال و سحر است. در نتيجه اين گفته که پيامبر جادو شده است تصديق مشرکان و موافقان آنان در مراد و نيتشان نيست. ..................................................... برگرفته از کتاب دنياي سحر و شعبده بازي تأليف:دکتر عمر سليمان الأشقر تهیه و تنظیم: سایت مدرسه دینی اسماعیلیه |
|
|
بخش اصلی
موضوعات سايت
دانشنامه جزیره قشم (48)
پاورپوینت (3)
دروس صوتی (2)
کلاس تفسیر شیخ خطیبی (5)
بروشور (3)
معاونت قرآنی (30)
معاونت اجتماعی (82)
معاونت علمی (74)
مدرسه حج روحانیون (40)
مجموعه تصاویر آموزشی (13)
مجموعه قواعد فقهی (2)
معادشناسی (22)
کتابخانه (55)
آشنایی با مساجد جهان (72)
اناشید اسلامی (194)
مسابقه پیامکی (34)
خبرها (629)
خطبه و سخنرانی (95)
نماهنگ (26)
نرم افزار شیخان (15)
آشنایی با ادیان و فرقه ها (23)
قصه های قرآنی (46)
اهل بیت رسول (17)
احادیث روزانه (317)
صحابه و صحابیات رسول (82)
مجله شیخان (121)
پرسش و پاسخ (12)
دیوان علامه اسماعیل (5)
سیمای بزرگان (32)
آلبوم عکس (146)
مشاهیر اهل سنت جنوب (23)
مقالات (470)
پاورپوینت (3)
دروس صوتی (2)
کلاس تفسیر شیخ خطیبی (5)
بروشور (3)
معاونت قرآنی (30)
معاونت اجتماعی (82)
معاونت علمی (74)
مدرسه حج روحانیون (40)
مجموعه تصاویر آموزشی (13)
مجموعه قواعد فقهی (2)
معادشناسی (22)
کتابخانه (55)
آشنایی با مساجد جهان (72)
اناشید اسلامی (194)
مسابقه پیامکی (34)
خبرها (629)
خطبه و سخنرانی (95)
نماهنگ (26)
نرم افزار شیخان (15)
آشنایی با ادیان و فرقه ها (23)
قصه های قرآنی (46)
اهل بیت رسول (17)
احادیث روزانه (317)
صحابه و صحابیات رسول (82)
مجله شیخان (121)
پرسش و پاسخ (12)
دیوان علامه اسماعیل (5)
سیمای بزرگان (32)
آلبوم عکس (146)
مشاهیر اهل سنت جنوب (23)
مقالات (470)
نظرسنجی
نظرشما در مورد سایت؟ |
آمار بازدیدکنندگان
جستجو در سایت