« وَمَا كَانَ الْمُؤْمِنُونَ لِيَنْفِرُوا كَافَّةً فَلَوْلَا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طَائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ وَلِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ » مـؤمنان را نسزد كه همگي بيرون روند (‌و براي فراگرفتن معارف اسلامي عازم مراكز علمي اسلامي بشوند)‌. بـايد كـه از هر قوم و قبيله‌اي‌، عدّه‌اي بروند (‌و در تـحصيل علوم ديني تلاش كنند) تا با تعليمات اسلامي آشنا گردند، و هنگامي كه به سوي قوم و قبيلۀ خود برگشتند (‌به تعليم مـردمـان بـپردازنـد و ارشـادشان كنند و) آنـان را (‌از مخالفت فرمان پروردگار) بترسانند تا خودداري كنند

شاخصه های دوست داشتن رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و سلم | مقالات 28 دي 1393
شاخصه های دوست داشتن رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و سلم

در واقع دوست داشتن رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و سلم جزء ایمان است .. عبدالله بن هشام می گوید : روزی همراه رسول الله صلی الله علیه و سلم می رفتیم و ایشان دست حضرت عمر رضی الله عنه را گرفته بود و راه می رفت در این هنگام حضرت عمر رضی الله عنه گفت : ای رسول خدا ، شما از هر كسی و از هر چیزی جز خودم برایم عزیزتری .. حضرت صلی الله علیه و سلم فرمود : لا والذی نفسی بیده حتی أكون أحب إلیك من نفسك ( نه ، قسم به كسی كه جانم در دست اوست تا زمانی كه حتی از خودت هم مرا بیشتر دوست نداشته باشی ( ایمانت كامل نمی شود ) . عمر گفت : از الان حتی از خودم هم شما را بیشتر دوست می دارم و حضرت فرمود : الان یا عمر ( ای عمر الان ایمانت كامل شد)

در حدیثی دیگر داریم : لا یومن عبد حتی أكون أحب الیه من اهله و ماله و الناس اجمعین ( ایمان شخص كامل نمی شود مگر اینكه مرا از خانواده و مال و همه ی مردم بیشتر دوست داشته باشد(

حالا این سوال مطرح است كه حب واقعی چگونه محقق می شود ؟ آیا با مجرد ادعا ما محب رسول الله نامیده خواهیم شد ؟

مسلما خیر ، بلكه بایستی نشانه هایی وجود داشته باشد كه دال بر حب واقعی باشد كه این نشانه ها در چهار چیز خلاصه می شود

یك : علاقه به رویت و مصاحبت با آنحضرت صلی الله علیه و سلم

مسلما وقتی شخصی را دوست بداریم همیشه دوست داریم او را ببینیم و با او همراه باشیم اگرچه رسول الله صلی الله علیه و سلم وفات نموده اند و حضور ندارند اما یك مسلمان واقعی قلبش مالامال از حب رویت رسول الله است حتی اگر در خواب باشد . نمونه های فراوانی برای این امر داریم :

الف - روزی كه حضرت صلی الله علیه و سلم دستور هجرت به مدینه را صادر نمودند ابوبكر صدیق رضی الله عنه به نزد حضرت رفت و اجازه ی هجرت خواست اما حضرت به ایشان اجازه ندادند و فرمودند : ای ابوبكر صبر كن شاید خداوند همراهی را برایت قرار دهد ... چند روز بعد به ابوبكر صدیق خبر داد كه همراه و رفیق حضرت صلی الله علیه و سلم است برای مهاجرت به مدینه ..

اینجا بود كه اشك شوق در دیدگان ابوبكر حلقه زد عائشه رضی الله عنها می فرماید : من در زندگی كسی را ندیدم كه از خوشحالی گریه كند چنان كه پدرم گریه می كرد ..

ب- نمونه ای دیگر : ناراحتی انصار از احتمال محروم شدن از همراهی پیامبر صلی الله علیه و سلم بعد از فتح مكه

وقتی مكه فتح شد ، انصار در بین خود زمزمه می كردند كه : آنحضرت به زادگاهش تمایل پیدا كرده و نسبت به قبیله اش نرمش نشان می دهد و بخاطر احتمال اینكه دیگر هر گز به مدینه بر نمی گردد و در مكه می ماند بسیار ناراحت شدند .. به رسول الله صلی الله علیه و سلم خبر رسید : از آنها پرسید : آیا چنین می پنداشتید ؟ ؟ گفتند : آری حضرت فرمود : كلا إنی عبدالله و رسوله هاجرت الی الله و الیكم المحیا محیاكم و الممات مماتكم ( هرگز چنین نیست من بنده ی خدا و فرستاده اش هستم به سوی خداوند و شما مهاجرت نمودند زندگیم با شماست و مرگم هم با شما ..

اینجا بود كه انصار بسیار خوشحال شدند و اشك شوق ریختند چون حضرت را دوست می داشتند و مشتاق با او بودن بودند

دو : بخشیدن جان و مال در را محبوب صلی الله علیه وسلم

اگر در زندگی یاران و دوستداران واقعی حضرت صلی الله علیه و سلم دقت نماییم متوجه می شویم اصحاب حاضر بودند جان و مالشان در راه محبوبشان فدا كنند و این نشانه ی دوستی واقعی است

در جنگ بدر وقتی رسول الله صلی الله علیه و سلم برای خروج از مدینه یا ماندن در آن با یاران مشورت می كرد گفتار مقداد را ببینیم كه حب واقعی در آن موج می زند ، مقداد گفت :

ای رسول خدا صلی الله علیه و سلم راهت را ادامه بده و آنگونه كه خداوند می فرماید عمل كن ما با تو هستیم ، سوگند به خدا ما مانند قوم بنی اسرائیل نیستیم كه به موسی گفتند تو با خدایت برو و با آنان بجنگ ما اینجا نشسته ایم بلكه ما بو تو می گوییم : تو با خدایت حركت كن ما با تو هستیم و به همراه تو می جنگیم اگر ما را به ته چاه تاریك و بیابان های دور هم ببرید با تو خواهیم آمد و تو را ترك نمی كنیم ..

نمونه ای دیگر :

زید بن ثابت می گوید : رسول الله صلی الله علیه و سلم به من ماموریت داد كه در جنگ احد سعد بن ربیع را پیدا كنم ، در بین شهداء می گشتم كه ایشان را دیدم كه هفتاد ضربه شمشیر و نیزه بر بدن داشت و آخرین نفس هایش را می كشید نزدش رفتم و سلام كردم و گفتم : رسول الله سلام شما را رساندند و فرمودند حال شما چطور است ؟ سعد گفت : و علی رسول الله سلام و علیك السلام از طرف من به رسول خدا بگو : بوی خوش بهشت را احساس می كنم و سلام مرا به ایشان برسان و سلام انصار هم برسان و از طرف من به آنها بگو : در پیشگاه خداوند هیچ عذر و بهانه ای از شما پذیرفته نمی شود اگر شما زنده باشید و كوچكترین آسیبی به رسول الله برسد .... و جان به جان آفرین تسلیم كرد ..

سبحان الله در اخرین لحظات عمر ، دغدغه اش حمایت از رسول الله صلی الله علیه و سلم بود ما چگونه ایم ؟ آیا حاضریم برای دفاع و نصرت آرمان نبوی یك صدم این رفتار را داشته باشیم ؟! كمی تفكر كنیم

سه : فرمانبرداری از دستورات حضرت یكی از نشانه های حب واقعی اطاعت از دستورات نبوی است

شاعر می گوید : تعصی الاه و انت تزعم حبه ****** هذا لعمری فی الفعال بدیع

لو كن حبك صادقا لاطعته ****** ان المحب لمن یحب مطیع

نافرمانی پرودگار را می نمایی و ادعا داری كه او را دوست می داری ؟! این امر عجیبی است

اگر حب تو صادقانه بود از او اطاعت می كردی چرا كه شخص مطیع دوستش می باشد

و برای این امر نمونه های فراوانی داریم یكی از این نمونه ها فرمانبرداری از دستور الله به هنگام تحریم شراب است كه انس می گوید به هنگام تحریم شراب بلافاصله شراب ها را بر روی زمین ریختم و در كوچه های مدینه جاری شد

چهار : یاری و نصرت دین خدا

این مورد هم یكی از نشانه های حب الرسول صلی الله علیه و سلم می باشد چرا كه دوست آرمان دوستش را یاری می دهد و بر خلاف این عمل نمودن با مفهوم دوستی تضاد دارد

لذا اگر ما رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و سلم را دوست می داریم بایستی این چهار امر را مد نظر قرار دهیم ..

و نكته ای دیگر كه بایستی بدان اشاره نمایم : بحث دفاع از نبی اكرم و آرمان ایشان كه دین اسلام باشد هست جدیدا كاریكاتور نبی رحمت را كشیده اند و توهین روا داشته اند و از این طریق به خودشان اجازه می دهند دین اسلام را لكه دار كنند ، زمانی دیگر گروه های افراطی را ایجاد می نمایند و می خواهند چهره ی اسلام را خشن جلوه دهند و ما در این زمینه موظیم اسلام واقعی را بشناسانیم ، اسلامی كه پیام آور صلح و دوستی است چگونه اسلامی كه بد رفتاری را با بی دینانان هم محكوم می نماید اجازه بریدن سر بی گناه را می دهد ؟

این مفهوم اسلامی در ادبیات مسلمانان هم می توانیم مشاهده كنیم در این مورد به داستانی از سعدی اشاره می كنم :

سعدی می فرماید : ابراهیم خلیل علیه السلام عادت داشتند كه بر سر سفره نمی نشستند مگر اینكه مهمانی را به همراه خود سر سفره بنشاند روزی مهمان نیامد لذا به جستجوی مهمان بیرون رفت ، مردی را دید كه (( سر و رویش از برف پیری سپید )) پس با خوشحالی گفت :

ای چشم های مرا مردمك ****** یكی مردمی كن به نان و نمك

و پیرمرد به همراه ابراهیم سر سفره حاضر شد ، و به هنگام شروع به غذا خوردن همه بسم الله گفتند مگر پیرمرد ، ابراهیم با تعجب فرمود :

نه شرط است وقتی كه روزی خوری ****** كه نام خداوند روزی بری ؟

و پیرمرد ابراز داشت : از پیر آذر پرست خود این توصیه را نشنیده ام كه به هنگام غذا خوردن بسم الله بگویم ..

حضرت ابراهیم علیه السلام فهمید كه پیرمرد گبر و آتش پرست است لذا او را از خانه اش بیرون كرد اما از آسمان ندا رسید : ای خلیل ما صد سال است از او جان و روزی دریغ نكرده ایم اما تو نتوانستی چند لحظه تحملش كنی ؟

گر او می برد پیش آتش سجود ****** تو واپس چرا می بری دست جود ؟!

لذا این بینش مسلمانان بوده است كجا با چنین بینشی می توان به راحتی سر برید یا زنان و بچه های بیگناه را منفجر ساخت ؟!!بیایید با اعمالمان اسلام واقعی را بشناسانیم و رحمه للعالمین را برای همه معرفی كنیم ....

...............................
شیخ عبدالله دریایی
بازديد:1311| نظر(0)

نظرسنجی

عالي
خوب
متوسط
می پسندم


آمار بازدیدکنندگان
جستجو در سایت