« وَمَا كَانَ الْمُؤْمِنُونَ لِيَنْفِرُوا كَافَّةً فَلَوْلَا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طَائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ وَلِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ » مـؤمنان را نسزد كه همگي بيرون روند (‌و براي فراگرفتن معارف اسلامي عازم مراكز علمي اسلامي بشوند)‌. بـايد كـه از هر قوم و قبيله‌اي‌، عدّه‌اي بروند (‌و در تـحصيل علوم ديني تلاش كنند) تا با تعليمات اسلامي آشنا گردند، و هنگامي كه به سوي قوم و قبيلۀ خود برگشتند (‌به تعليم مـردمـان بـپردازنـد و ارشـادشان كنند و) آنـان را (‌از مخالفت فرمان پروردگار) بترسانند تا خودداري كنند

رابطه انسان با خالق | مقالات 22 مرداد 1394
رابطه انسان با خالق

بدیهی است انسانهایی که به خداوند متعال ایمان و باور دارند و به مرحله یقین رسیده اند همواره در طول زندگی و حیات خود نیاز به ارتباط با این حی ناظر را احساس کرده و به فرموده پیغمبر اکرم (ص) که عالم محضر خداست در محضر خدا معصیت نکنید به عنوان اصل و منشور بس مهم در زندگیشان ساری و جاری است.به فضل الهی در این نوشتار انواع روابط انسان و خداوند عزوجل را مورد بررسی قرار می دهیم.

1- رابطه بی اعتنایی و بی خیالی:

در این نوع رابطه فرد هیچ اعتنایی به چگونگی رابطه خود با خدایش ندارد او هرگز از خود نمی پرسد آیا خدایش از او راضی است؟ آیا او نباید نسبت به خدایش احساس دین کند و مسئولیت و وظیفه ای دارد؟ آیا او در مقابل الطاف و نعمت های خداوند بسیار عظیم و بزرگی که ما را از نیست و عدم به هستی آورد واکنش نشان دهد؟چنین شخصی چه بسا به این پرسش و پرسش های بسیاری از این قبیل فکر هم نکنند که همانا چنین فردی در غفلت به سر می برد در حالی که این امر با ایمان او به خدا منافات دارد.

بله زمانی که شخص به خدا ایمان ندارد حساب او جداست ولی در مورد کسی که به خدا ایمان داردچنین حالت بی اعتنایی به خدا تناقض است که می تواند ناشی از نداشتن شناخت و معرفت و آگاهی از خدا یا غفلت و بی خبری و بی خیالی باشد در هر حال این فرد خود را از مزایای رابطه خوب با خدا محروم کرده است.زیرا ما بندگان هستیم که سراپا نیاز و محتاج به خداوند هستیم قطعا و یقینا خداوند بی نیاز است و غنی است و ما فقیر و محتاجیم.اگر جمله کائنات همه کافر گردند،نشیند ذره ای گردی بر ذات پاک کبریائیش.

2- نوع دیگر رابطه با خدا رابطه تجاری و کاسبکارانه است:

در این نوع رابطه شخص به تعامل بین خود و خدایش به چشم خرید و فروش می نگرد او می گوید من نماز می خوانم،خدایا تو با من بهشت بده.من روزه می گیرم،خدایا تو هم در قیامت بر من سخت نگیر.من صدقه میدهم خیرات می کنم،خدایا برزخ مرا آسان کن.البته از نظر دین اسلام این نوع رابطه خوب است ولی در کل رابطه مورد پسندی نیست.چرا که ما اصلا در چنین موضعی نیستیم که بخواهیم با خدا تجارت کنیم و قطعا باید تسلیم و فرمانداری محض باشد و هر قدر عبادتمان زیاد باشد باز هم بدهکاریم.شیخ بزرگوار ما مرحوم ضیائی رحمه اله علیه می فرمودند اگر بنده ای 50 یا 60 سال عبادت خدا بکند و همه مورد پذیرش و قبولی درگاه خدا قرار بگیرد می بایست در مقابل عبادتش مثلا 50 یا 60 سال در بهشت باشد و بعد از بهشت بیرون رانده شود.

بدیهی است رفتن به بهشت تنها از روی اعمال و عبادات ما نیست،لطف و فضل الهی است و بس.آری ما شروع کننده این تجارت نیستیم اول خدا شروع به نعمت دادن به بشر کرده است.اولین نعمت مثل نعمت خلقت و آفریدن ما انسانها استو مثل نعمت پدر و مادر و عقل و فکر و اندیشیدن و اعضاء و جوارح همه نعمت ها و فرصت ها از ذات پاک اقدس الهی سرچشمه می گیرد پس ما شروع کننده نبوده ایم و خدا بئده که از روی فضل و احسان شروع کرده است.اگر خداوند در مقابل این نعمت ها از ما اعمالی را بخواهد که در واقع حق اوست ولی باز در مقابل آن اعمال به ما اجر و پاداش می دهد.اگر حسنه ای انجام دهیم خداوند متعال به ما 10 برابر آن اجر و پاداش می دهد و این یعنی اوج سخاوت و کرم و بخشندگی.پر واضح است که در چنین حالتی رابطه تجاری و کاسبکارانه هیچ جایی ندارد و اگر تمام عمرمان شکر کنیم باز هم بدهکاریم زیرا توانایی شکر را خدا به ما داده است.

3- رابطه عبودیت و بندگی :

در این نوع رابطه شخص با شناخت و معرفتی که از خدا یافته است و خدا را سزاوار و شایسته عبادت یافته و خود را عبد و بندهخدا می داند و فرد اعمال و تکالیف و دستورات دین را نه به خاطر طمع پاداش و نه بخاطر ترس از عذاب بلکه بخاطر این انجام می دهد که خدا و خالق او آن را خواسته و این اعمال مطلوب و مورد رضای خدای اوست. چنین فردی اگر هم وعده پاداش و عذابی در کار نباشد باز هم به دستورات دین عمل می کند.

4- رابطه عاشقانه و عارفانه:

عالی ترین و باشکوه ترین نوع رابطه با خدا است.در این نوع رابطه فرد نه تنها خدا را شایسته و سزاوار عبادت می بیند که به او عشق می ورزد و اینکه انسان پیوسته در معرض ابتلاء و آزمون الهی است.خدا را دیدن و خود را ندیدن.

هر که در کوی تو دولت یار شد ***** در تو گم گشت و از خود بیزار شد.

آنکس که تو را شناخت ***** دنیا و زن و فرزند را چه کند

دیوانه کنی هر دو جهانش بخشی ***** دیوانه تو هر دو جهان را چه کند.

در این نوع رابطه خدای مهربان را با تمام وجود دوست می داریم.دستورات دین را با کمال و اخلاص و جان و دل انجام می دهیم.علاوه بر زکات صدقه می دهیم.

در نوع رابطه عاشقانه فرد دعا می کند و در هر حال فرد راضی و خرسند و شاکر است چه دعایش مستجاب بشود چه نشود. زیرا او بر این باور و یقین است که خداوند متعال فرموده دعا بکند و چون تو دوست داری من دعا می کنم دیگر به من ربطی ندارد اجابت بشود یا نه. من خود تو را دوست دارم.

در ادبیات عرفانی دو اصطلاح زیبا و دوست داشتنی وجود دارد به نام تسلیم و رضا که می شود آنها را به نوعی با دو رابطه عبودیت و عاشقانه تطبیق داد. برای مثال پدری در خانه به فرزندش می گوید برو نان بخر فرزند می گوید چشم ولی در دلش می گوید ای کاش به برادرم گفته بود. این می شود تسلیم آن فرزند تسلیم است اما راضی نیست. اما یک وقت پدر می گوید برو نان بگیر ولی فرزند نه تنها میگوید چشم بلکه در دل هم می گوید چه خوب شد که به من امر کردی و این را یک فرصت می داند و خرسند است. این می شود رضا که بالاتر از تسلیم است.

کسانی که رابطه شان به خدا از نوع عاشقانه و عارفانه است نه تنها در برابر اوامر خدا تسلیم هستند بلکه به مقام رضا نیز رسیده اند. با این امید و آرزو که خداوند متعال همه ما را در مقام رضا و شکر قرار بدهد.

.........................................
نویسنده: میرهاشم فقیهی
بازديد:1495| نظر(0)

نظرسنجی

عالي
خوب
متوسط
می پسندم


آمار بازدیدکنندگان
جستجو در سایت