« وَمَا كَانَ الْمُؤْمِنُونَ لِيَنْفِرُوا كَافَّةً فَلَوْلَا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طَائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ وَلِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ » مـؤمنان را نسزد كه همگي بيرون روند (‌و براي فراگرفتن معارف اسلامي عازم مراكز علمي اسلامي بشوند)‌. بـايد كـه از هر قوم و قبيله‌اي‌، عدّه‌اي بروند (‌و در تـحصيل علوم ديني تلاش كنند) تا با تعليمات اسلامي آشنا گردند، و هنگامي كه به سوي قوم و قبيلۀ خود برگشتند (‌به تعليم مـردمـان بـپردازنـد و ارشـادشان كنند و) آنـان را (‌از مخالفت فرمان پروردگار) بترسانند تا خودداري كنند

اهمیت معاد | مقالات 14 آذر 1394
اهمیت معاد

چرا بیش از نصفی از قرآن به بحث معاد اختصاص یافته است؟ قرآن مجید خودش به این موضوع در چند جا اشاره کرده است.

خلاصه اشاره قرآن بر دو محور است:

1- وقتی کسی در کارهایش به هدف اصلی معتقد نیست، هرگز وظایف را درست و مخلصانه و با علاقه انجام نخواهد داد و از آن نتیجه نخواهد گرفت. این امر در کلیه شئون نظام حیات صادق است؛ حتی در تجارت، زراعت، صنعت نیز این مسأله برای بشر مهم است. کسی اگر معتقد شد واقعاً تنها راه آبرومند زیستن و آبرومند کسب روزی کردن در این کار است، به اخلاص کار می‌کند و موفق می‌شود؛ ولی اگر معتقد به این نیست و قانع نشده که تنها راه زندگی و درست زیستن این راه است، قطعاً نتیجه نخواهد گرفت؛ مگر وقتی با دلایلی برایش ثابت شود که تنها راه زندگی این است و باید در این راه جدیت داشته باشد. بنابراین این اصل در تمامی شئون زندگی صادق است.

2- آیات قرآن به صراحت و با تأکید مبحث معاد را به میان کشیده است. در اینجا یک رمزی وجود دارد و آن اینکه: وقتی کسی به معاد معتقد نیست، نمــــی‌تواند قرآن و احکام دین را بفهمد؛ چون خداوند اعلام کرده که هر که اصول عقاید اسلامی را قبول نداشته باشد، بین او و بین قرآن به صورت یک رمز و یک مانع غیر قابل درک، پرده‌ها ایجاد می‌شود که در نتیجه آن، گوشش قرآن را به شدت رد می‌کند؛ مغزش به شدت آیات قرآن را بیرون مــــی‌زند و سلولها و نوارهای مغزی آمادگی آن را ندارند که آیات قرآن را ضبط کنند. خداوند در این زمینه می‌فرماید:

﴿وَإِذَا قَرَأۡتَ ٱلۡقُرۡءَانَ جَعَلۡنَا بَيۡنَكَ وَبَيۡنَ ٱلَّذِينَ لَا يُؤۡمِنُونَ بِٱلۡأٓخِرَةِ حِجَابٗا مَّسۡتُورٗا ٤٥ وَجَعَلۡنَا عَلَىٰ قُلُوبِهِمۡ أَكِنَّةً أَن يَفۡقَهُوهُ وَفِيٓ ءَاذَانِهِمۡ وَقۡرٗاۚ وَإِذَا ذَكَرۡتَ رَبَّكَ فِي ٱلۡقُرۡءَانِ وَحۡدَهُۥ وَلَّوۡاْ عَلَىٰٓ أَدۡبَٰرِهِمۡ نُفُورٗا ٤٦ نَّحۡنُ أَعۡلَمُ بِمَا يَسۡتَمِعُونَ بِهِۦٓ إِذۡ يَسۡتَمِعُونَ إِلَيۡكَ وَإِذۡ هُمۡ نَجۡوَىٰٓ إِذۡ يَقُولُ ٱلظَّٰلِمُونَ إِن تَتَّبِعُونَ إِلَّا رَجُلٗا مَّسۡحُورًا ٤٧ ٱنظُرۡ كَيۡفَ ضَرَبُواْ لَكَ ٱلۡأَمۡثَالَ فَضَلُّواْ فَلَا يَسۡتَطِيعُونَ سَبِيلٗا ٤٨﴾ [الإسراء: 45- 48].

«و آن‌گاه که قرآن می‌خوانی، میان تو و کسانی که به آخرت ایمان نمی‌آورند، پرده‌ی پوشاننده‌ای قرار می‌دهیم. و بر دل‌هایشان پوششش‌هایی نهاده‌ایم که آن را درک نمی‌کنند و در گوش‌هایشان سنگینی می‌گذاریم. و چون پروردگارت را در قرآن به یگانگی یاد کنی، رویگردان و گریزان می‌شوند. هنگامی که به تو گوش می‌سپارند، ما کاملا آگاهیم که به چه منظوری گوش می‌دهند. و ستمگران در جلسات و سخنان خصوصی خویش می‌گویند: تنها از مرد جادوزده‌ای پیروی می‌کنید. بنگر چه ویژگی‌های ناروایی به تو نسبت می‌دهند؛ از اینرو گمراه شدند و نمی‌توانند راهی بیابند».

به هنگام تلاوت قرآن تنها آنانی که مبدأ ومعاد را قبول داشته باشند، ذهن و فکرشان آماده است که قرآن را بفهمند، ولی اگر به معاد اعتقاد نداشته باشند، هرچه بیشتر قرآن را بشنوند متنفرتر می‌شوند و از مذهب عصبانی‌تر می‌شوند.

این در آیات متعددی آمده است؛ از جمله این آیه که خداوند می‌فرماید:

﴿وَنُنَزِّلُ مِنَ ٱلۡقُرۡءَانِ مَا هُوَ شِفَآءٞ وَرَحۡمَةٞ لِّلۡمُؤۡمِنِينَ وَلَا يَزِيدُ ٱلظَّٰلِمِينَ إِلَّا خَسَارٗا ٨٢﴾ [الإسراء: 82].

«و قرآن را که شفا و رحمتی برای مومنان است، نازل می‌کنیم و ستمگران جز زیان بهره‌ای دیگری از آن نخواهندبرد».

همین آیاتی که رحمت و شفاء برای مؤمنان است، ستمگران را خشمگین‌تر می‌کند و زیان و ضرر آنها بیشتر می‌شود. پس تنها مؤمنان به معاد هستند که از آیات قرآن استفاده می‌کنند. خداوند در آیه‌ای دیگر در سوره حج این مسئله را واضح‌تر بیان کرده و می‌فرماید:

﴿وَإِذَا تُتۡلَىٰ عَلَيۡهِمۡ ءَايَٰتُنَا بَيِّنَٰتٖ تَعۡرِفُ فِي وُجُوهِ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ ٱلۡمُنكَرَۖ يَكَادُونَ يَسۡطُونَ بِٱلَّذِينَ يَتۡلُونَ عَلَيۡهِمۡ ءَايَٰتِنَاۗ قُلۡ أَفَأُنَبِّئُكُم بِشَرّٖ مِّن ذَٰلِكُمُۚ ٱلنَّارُ وَعَدَهَا ٱللَّهُ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْۖ وَبِئۡسَ ٱلۡمَصِيرُ ٧٢﴾ [الحج: 72].

«هرگاه آیات ما بر این کافران منکر معاد تلاوت شود، در چهره کسانی که منکر قیامت هستند خشم و نفرت آشکار می‌بینی. چنان عصبانی می‌شوند که نزدیک است به آنانی که قرآن را برایشان تلاوت می‌کنند، حمله کنند. بگو: آیا شما را به بدتر از آن آگاه سازم؟ آتش، که خداوند آن را برای کافران وعده داده است. و چه بد جایگاهی است!».

این زیر بنا است. به این دلیل در سیزده سال اول نبوت در مکه معظمه کمتر بحث اعمال مطرح بوده و این مسئله‌ای است که در تاریخ اسلام معلوم و مشخص است. در سیزده سال اول نبوت از اعمال و فرایض دینی کمتر سخن به میان آمده؛ بجز نماز که آن هم ازآغاز اسلام به صورت کامل نبوده و در سه سال قبل از هجرت کامل شده و به شکل کنونی‌اش درآمده است. ولی در ده سال اول «رکعتان في الغداة ورکعتان في العشی» بوده. دو رکعت بامداد و دو رکعت اول شب، بنا به روایت، همان نماز حضرت ابراهیم خلیل است. اما غیر از نماز به عنوان یک فریضه دائمی هر چاشنی عقیده اسلامی، بقیه فرایض اصلاً در مکه مطرح نبوده است، چون ابتدا عقاید لازم است. ابتدا باید زیر بنا و شالوده محکم شود. توحید، معاد و نبوت؛ چون نبوت در واقع رابطه بین الله و بشر است. کسی که توحید و معاد را قبول کرد از راه نبوت قبول کرده و گرنه هیچ کس که به فکر خودش نمی‌تواند به نحوه عبادت پی ببرد.

نمی‌توان به صفات و خصوصیات باری تعالی با فکر پی برد. بنابراین نبوت خودش شالوده و ارتباط مستقیم عقیده به معاد و توحید است. از این روست که می‌گویند: در دین سه اصل است: 1- توحید 2- نبوت 3- معاد. بر این اساس که نبوت خودش تنها راه ارائه توحید و معاد برای افراد مسلمان است.

وظایف در مکه معظمه ضمن بیان عقاید شش چیز بود:

1- یکتاپرستی به وسیله نماز؛ حال یا به صورت کامل در سه سال قبل از هجرت و یا به صورت دو رکعت صبح و دو رکعت اول شب در سالهای نخست نبوت. کل توحید همین بود.

2- امانت، دزدی نکنند.

3- عفت، فقط با همسران خود رابطه زناشویی داشته باشنـــــد.

4- فرزندان را نگه دارند، دختران را نکشند. این عادت بسیار وحشتناک جاهلیت را کناربگذارند و پسر و دختر را به یک دید نگاه کنند و یکسان در خانه نگه دارند: ﴿وَلَا يَقۡتُلۡنَ أَوۡلَٰدَهُنَّ﴾ ﴿وَلَا تَقۡتُلُوٓاْ أَوۡلَٰدَكُمۡ﴾.

5- به همدیگر تهمت نزنند.

6- خلاف دستور و فرمان رسول الله اقدام نکنند.

این شش تعلیم عمومی مسلمانان قبل از هجرت بود. زکات، روزه، حج، حدود و کلیه حقوق، بعد از هجرت مطرح شده است؛ زمانی که دیگر عقاید تثبیت شده و مردمی معتقد شده بودند.

اگر امکان داشته باشد با آنانی که بعضی فرایض اسلام را انجام نمی‌دهند مصاحبه کرد می‌توان پی برد که – حالا درست است که به جهاتی می‌گویند خدا می‌بخشد. این اصطلاحی است برای پنهان کردن و رسواییها وپنهان کردن زشتیهای یک فرد در برابر جامعه – کلیه کسانی که وظایف شرعی را درست انجام نمی‌دهند، یا به کلی از معاد و قیامت بی‌خبرند یا اگر خبری دارند ناقص است و با شک و تردید به آن نگاه می‌کنند. این حقیقتی است که در کلیه زمینه‌ها می‌توان بدان پی برد. همه کسانی که با اخلاص به اسلام خدمت کرده اند تنها زیر بنای اصلیشان اعتقاد به معاد و روز حساب بوده است. نمی‌توان قبول کرد که شخصی جز برای سعادت جهان دیگر، جز برای روسفیدی و نجات در روز حساب، کار مخلصانه انجام بدهد و کارش ثمربخش باشد؛ حال چه بنای مسجد باشد، چه بیمارستان، چه مدرسه و چه هر کار خیر دیگری؛ نمی‌تواند مثمر ثمرباشد، مگر وقتی که اعتقاد به معاد داشته باشد و برای سعادت ابدی خود و برای رضای خدا اقدام به آن کرده باشد. یک رابطه غیر قابل درکی بین نیت فاعل خیر و نتیجه آن کار خیر وجود دارد. هر چه انجام دهنده مخلص‌تر و به مبدأ و معاد اعتقاد راسخ‌تری داشته باشد، عملش برای جامعه بشری مفیدتر و محکم‌تر و پایدارتر خواهد بود. و هر چه این اعتقاد به معاد ضعیف‌تر باشد، عملش بی‌اساس‌تر و به اصطلاح قرآن ﴿هَبَآءٗ مَّنثُورًا﴾ خواهد بود.

مطلب دیگری که در قرآن بدان اشاره شده، این است که اعتقاد به معاد، تنها زیربنای محکم ارزشمند بودن کار نیک است. اگر کسی به معاد معتقد نباشد، کارهایی که انجام می‌دهد نزد خدا در روز حساب وزن ندارد:

﴿وَقَالَ ٱلَّذِينَ لَا يَرۡجُونَ لِقَآءَنَا لَوۡلَآ أُنزِلَ عَلَيۡنَا ٱلۡمَلَٰٓئِكَةُ أَوۡ نَرَىٰ رَبَّنَاۗ لَقَدِ ٱسۡتَكۡبَرُواْ فِيٓ أَنفُسِهِمۡ وَعَتَوۡ عُتُوّٗا كَبِيرٗا ٢١ يَوۡمَ يَرَوۡنَ ٱلۡمَلَٰٓئِكَةَ لَا بُشۡرَىٰ يَوۡمَئِذٖ لِّلۡمُجۡرِمِينَ وَيَقُولُونَ حِجۡرٗا مَّحۡجُورٗا ٢٢ وَقَدِمۡنَآ إِلَىٰ مَا عَمِلُواْ مِنۡ عَمَلٖ فَجَعَلۡنَٰهُ هَبَآءٗ مَّنثُورًا ٢٣ أَصۡحَٰبُ ٱلۡجَنَّةِ يَوۡمَئِذٍ خَيۡرٞ مُّسۡتَقَرّٗا وَأَحۡسَنُ مَقِيلٗا ٢٤﴾ [الفرقان: 21- 24].

«کسانی که امید به (زندگی بعد از مرگ،) ملاقات با خدا (برای تسویه حساب و امید به آن جهان بعدی ندارند)، می‌گویند: چرا فرشتگان بر ما نازل نشده تا برایمان وحی بیاورند؟ چرا پروردگار خودش را به ما نشان نمی‌دهد تا او را ببینیم، به او معتقد شویم؟ (چون وقتی زیربنا نباشد، آن وقت زبان، ترازوی خداست؛ هرچه به زبانش آمد می‌گوید. می‌گوید: جبرئیل بیاید وحی برایم بیاورد تا من مسلمان شوم. یا خدا خودش را به ما نشان دهد تا او را ببینیم و به او معتقد شویم. ولی اگر به معاد معتقد بود هرگز این استدلال کودکانه را نمی‌آورد. دلایل مختلفی است:

برگ درختان سبز در نظر هوشیار / هر ورقش دفتریست معرفت کردگار

با دیده عقل بهتر از دیده جسمی ظاهری می‌توان خدا را دید، ولی برای کسی که به معاد معتقد باشد؛ یعنی آن آیینه معنوی را برای خودش باز کرده باشد، آیینه را تاریک نکرده باشد) بعد پاسخ فرمود:

خیلی خود را بزرگ جلوه داده‌اند و بیش از حد معمولی طغیانگر و سرکش شده اند. زمانی که اینان فرشتگان را می‌بینند، هیچ مژده و خبرخوشی برای تبهکاران ومجرمان نیست...».

فرشتگان را در زندگی بعدی می‌بینند. در زندگی بعدی ما انسانها همین انسان هستیم، ولی حیات به گونه‌ای دیگر است. تنفس طوری دیگر است. با تغییر سیستم خلقت، جهان نوین آغاز می‌شود. وقتی نظام خلقت عوض شد، نفس کشیدن طوری دیگر است، نگاه کردن به گونه‌ای دیگر است. به این دلیل در سوره طه آمده است. زمانی که مردم از قبور بر می‌خیزند، صدای همدیگر را نمی‌شنونـــد؛ چون آن وقت هوا و اکسیژنی وجود نــدارد و کســی هم خفه نمــی‌شود:

﴿يَوۡمَئِذٖ يَتَّبِعُونَ ٱلدَّاعِيَ لَا عِوَجَ لَهُۥۖ وَخَشَعَتِ ٱلۡأَصۡوَاتُ لِلرَّحۡمَٰنِ فَلَا تَسۡمَعُ إِلَّا هَمۡسٗا ١٠٨﴾ [طه: 108].

«زمانی که مردم از قبرها برخاستند بی‌اختیار به هر طرف کشیده می‌شوند، می‌روند، به خاطر عظمت خداوند رحمن همه مردم خاموش شده‌اند، صدایی نمی‌شنوی به جز لب به هم زدن. (یا از شدت ترس یا اینکه جهان جدید آن طور است. احتمال دارد از شدت ترس باشد)».

اگر پنجاه هزار سال کسی نمیرد و مریض نشود، وضع غیرعادی است. به هیچ وجه با این حیات کنونی ما از این جهت سازگار نیست. آن روز مردم فرشتگان را می‌بینند، فرشتگان مأمور اجرای فرمان خداوند هستند دستور می‌دهند، حرکت می‌دهند ولی دیدن فرشتگان در آن روز مژده و خوبی‌ای برای مجرم ندارد. سپس در دنباله آیه قبلی (فرقان / 21-24) فرمود نسبت به آنچه کافرانی که منکر معاد هستند، انجام داده‌اند، اگرملاحظه کنید می‌بینید ذره‌های پیوسته از داخل نور خورشید عبور می‌کنند که در زبان عربی «هباء» است. اعمال به ظاهر نیک کافران در روز حساب به هباء تشبیه شده است.

بنابراین، بحث اعتقاد به معاد سه فایده دارد:

1- وقتی انسان به هدف معتقد شد با جدیت تمام، در ایفای وظیفه خواهد کوشید.

2- اعتقاد به روز حساب به اعمال صالح ما در نزد خداوند ارج و ارزش می‌بخشد.

3- وقتی معتقد به معاد شدیم به حکم و اراده خدا فکر و ذهن ما آماده می‌شود که احکام دین را به خوبی بپذیریم و به آن توجه کنیم؛ ولی اگر به معاد معتقد نباشیم تنفر عجیبی از آیات و احکام دین شکل خواهد گرفت.

.........................................................................
برگرفته از سخنرانی شیخ محمد ضیایی رحمه الله
گردآوری: عبدالرحمن زمان پور
تهیه و تنظیم: سایت مدرسه اسماعیلیه
بازديد:1239| نظر(0)

نظرسنجی

عالي
خوب
متوسط
می پسندم


آمار بازدیدکنندگان
جستجو در سایت