« وَمَا كَانَ الْمُؤْمِنُونَ لِيَنْفِرُوا كَافَّةً فَلَوْلَا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طَائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ وَلِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ » مـؤمنان را نسزد كه همگي بيرون روند (‌و براي فراگرفتن معارف اسلامي عازم مراكز علمي اسلامي بشوند)‌. بـايد كـه از هر قوم و قبيله‌اي‌، عدّه‌اي بروند (‌و در تـحصيل علوم ديني تلاش كنند) تا با تعليمات اسلامي آشنا گردند، و هنگامي كه به سوي قوم و قبيلۀ خود برگشتند (‌به تعليم مـردمـان بـپردازنـد و ارشـادشان كنند و) آنـان را (‌از مخالفت فرمان پروردگار) بترسانند تا خودداري كنند

تقلای قلوب با آب وضو بر خاک سجود | مقالات 23 آذر 1394
تقلای قلوب با آب وضو بر خاک سجود

خداوند عزوجل کره ی زمین را با دو عنصر مهم آب و خاک مجسم کرده اولی مایه ی حیات و دومی را ظرف آن مقدر نمود، ولی به کرات آدمی به اعماق مایه ی حیات فرو رفت و جان باخت و در آرامگاه خویش با جسم بی جانشان فریاد زد که برای زندگانی باید شناگری آموخت وهر نجات پیدا کرده ای ،آب را نکوهش نکرد بلکه به خلایق گفت که آب مایه حیات است.

مکمل ها معمولا یا متضادند یا مترادف ، تضاد برای ایجاد توازن و ترادف برای تکامل نیاز است.

با این معنا گرم و سرد هر دو بی قرارند اولی برای سرد شدن در جنبش است و دیگری برای گرم شدن ، حتما حد وسط دارد، و حد وسط تعادل است و در تعادل قرار نهفته شده است.

در معنای دیگر آب و خاک یکی شریان حیات است و دیگری ظرف نیاز آن ، حد وسط هم دارد که یا خشت آبادی خاک است و یا اساس تن زندگان ، تا جائی که انسانها بر بالای درب قضاوت خود غلیظ نوشتند: العدل اساس الملک

در بدو تولد پیکره ی نحیف انسان، نیازمند خلق شده و نمی تواند بی دلیل عاجز و گریان باشد ،

حیات واقعی ما به درون سینه با ارتعاش قلب ، واقعیت پیدا نمی کند گر چه جریان خون حیات ما را در وجود رگها رقم زده تا آمار را به دنیای بشری عطا کند اینجاست که پی می بریم برای خلقت انسان دو حیات است یک حیات به وی بخشیده میشود تا رشد کند و برای تولد دیگر بیندیشد و تلاش کند و به عرصه حیات واقعی قدم گذارد.

چه بسا اعضا وجوارح انسان و بسی مخلوقات دیگر در قالب زوج مقدر شده است لذا قلوب می جنبد تا خبر بیداری به عقلها برسد و انسان برای حیات واقعی خود به فکر چاره ای باشد ،

خدا مسئولیت گرانبهایی به عقل انسان بخشیده تا آنچه را می اندیشد به دفتر قلب بنویسد و اینجاست که میگویم قلب تربیت پذیر است و مراقب تربیت آن باشیم لذا گرچه خدا بار مسئولیت تربیت قلب را بر دوش عقل انسان گذاشته منتها او را با عقلش تنها رها نکرد بلکه برای تربیت عقل به او حکمت وحی کرد تا بیاموزد و رشد کند و از حیات دنیا به سلامت بگذرد و به حیات واقعی قدم گذارد چون خدا حیات واقعی را به دنیا مقدر و محدود ننموده است ،

حکمتی که خدا به انسان بخشیده به او می آموزد که چگونه قلبش را غسل کند و به همه ی جوارح تزکیه بدهد، در واقع باب حکمتی که خدا برای یاری عقل وحی نموده راه را برای سلامت تولد دیگر برای انسان باز کرده است ،

اگر به مطالعه ی شیوه عبادت و بندگی خود بنگریم تواضع قلب را بین دو عنصر آب وضو و خاک سجود میسر می بینیم و اینگونه غبار تکبر را در خاک سجود غسل داده و قلب را به فروتنی تطهیر می کنیم و نزد معبود شریف گشته و کمال می یابیم.

تکبر و غرور سبب عدم رشد انسان برای تولد به سرای ابدی میگردد دقیقا همان چیزی که شیطان را از درگاه رب العالمین دور کرد و باید بدانیم معصیت در تولد بعدی، انسان را به مرگ واقعی محکوم میکند در واقع انسانها در دنیای جنین عاقلی هستند که خدا برای تطهیر قلبشان قرآن و حکمت های زیادی وحی کرد تا دوباره به جهان بعدی سالم متولد شوند منتها بعضی انسانها خوی شیطانی بخود گرفته متکبر و مغرور گشته و همراه شیطان با مرگ واقعی و ابدی به قعر جهنم سقوط میکنند.

...................................
نویسنده: یوسف نورایی
بازديد:1365| نظر(0)

نظرسنجی

عالي
خوب
متوسط
می پسندم


آمار بازدیدکنندگان
جستجو در سایت