« وَمَا كَانَ الْمُؤْمِنُونَ لِيَنْفِرُوا كَافَّةً فَلَوْلَا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طَائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ وَلِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ » مـؤمنان را نسزد كه همگي بيرون روند (‌و براي فراگرفتن معارف اسلامي عازم مراكز علمي اسلامي بشوند)‌. بـايد كـه از هر قوم و قبيله‌اي‌، عدّه‌اي بروند (‌و در تـحصيل علوم ديني تلاش كنند) تا با تعليمات اسلامي آشنا گردند، و هنگامي كه به سوي قوم و قبيلۀ خود برگشتند (‌به تعليم مـردمـان بـپردازنـد و ارشـادشان كنند و) آنـان را (‌از مخالفت فرمان پروردگار) بترسانند تا خودداري كنند

به انتخاب و تقدیر الهی اعتماد کن | مقالات 20 دي 1394
به انتخاب و تقدیر الهی اعتماد کن

حقیقتا دنیا محل آزمایش است و رمز خوشبختی ما اجرای اوامر الهی و اعتماد به خداوند در حوادث و بلاهاست .چرا که یکی از ارکان ایمان ، اعتقاد به قضا و قدر الهی است . ما در دعای استخاره می خوانیم : اللهم انی استخیرک بعلمک و استقدرک بقدرتک و اسالک من فضلک العظیم فانک تقدر و لا اقدر و تعلم و لا اعلم و انت علام الغیوب :

خدایا با علم تو درخواست خیر می کنم و با قدرتت درخواست قدرت می کنم و از فضل بزرگت می خواهم ، حقیقتا تو می توانی و من نمی توانم و تو می دانی و من نمی دانم و تو داننده ی غیب هستی .
علم بشر محدود است و در بساری از حوادث اگر با مقاییس و دید بشری نگاه کنیم ، به بی صبری و ناشکری مبتلا خواهیم شد در حالی که حکمت و علم الهی چیز دیگری را در نظر دارد .

نمونه های زیادی داریم :

به زندگی یوسف علی نبینا و علیه الصلاه و السلام نظری بیفکنیم : پسر بچه ای که تحت حمایت پدرش می باشد و نزد پدر بسیار محبوب است ، اما تقدیر الهی چیزی دیگری را می خواهد ، لذا مورد حسادت برادران قرار گرفته و به چاه افکنده می شود و به عنوان برده فروخته شده و در مصر به زندان می افتد .. . حالا اگر با مقیاس بشری به این حوادث نگاه کنیم با دلسوزی به حال این پسربچه که از محبت پدر محروم است و به بردگی گرفته شده و زندانی می گردد می نگریم و به حال او ترحم می کنیم .. اما علم و حکمت الهی به دنبال چیز دیگری است ، قرار نیست یوسف نزد پدر باشد ، قرار است نعمات بزرگتری را به دست بیاورد و این نمی شود مگر اینکه از دامان پدر دور گردد لذا فضا را عوض می کند آری می خواهد یوسف به نعمت نبوت و رسالت برسد و حکومت و خزائن مصر را در دست بگیرد ، و چشم پدرش با پیراهن یوسف روشن گردد و برادرانش به فضل او اعتراف نمایند همانگونه که اینگونه هم شد : قَالُوا تَاللَّـهِ لَقَدْ آثَرَكَ اللَّـهُ عَلَیْنَا وَإِن كُنَّا لَخَاطِئِینَ ﴿٩١گفتند: «به خدا سوگند، كه واقعاً خدا تو را بر ما برترى داده است و ما خطاكار بودیم.»

اگر یوسف در کنار پدر باقی می ماند آیا اینهمه نعمت ها را بدست می آورد ، خیر ، بلکه نهایتش این بود که عصابگیر پدر پیرش بود ، پدری که هر روز بر ضعف و پیریش اضافه می شد اما از این فضا گرفته شد تا بجایی برسد که کسی تصورش را نمی کرد : پس به انتخاب خداوند اعتماد کن .

نمونه ای دیگر :

موسی علی نبینا و علیه الصلاه و السلام در قصر فرعون زندگی می کرد در میان انواع رفاهیات و لذت ها . اما تقدیر الهی می آید ، چرا که جای موسی در قصر فرعون نیست ، نعمت بزرگتری را برایش می خواهد ..

بنابراین نقشه ی قتلش را می کشند و لذا موسی علیه السلام با ترس و دلهره از شهر خارج شده و به سوی مدین رهسپار می گردد ، حالا اگر با مقاییس بشری بسنجیم : می گوییم : موسی انسانی است که فرصت های پیشرفت زیادی را در قصر فرعون در اختیار داشت اما آنها را از دست داده و خویشتن را در معرض حوادثی قرار داد که می توانست از آنها پرهیز کند و لزومی هم نداشت ، اما حکمت و علم بی پایان الهی به دنبال چیز دیگری بود ، چیزی که با علم ما قابل جمع نیست ، آری تقدیر الهی چیزی بزرگتر از قصر فرعون را برای موسی می خواست ، منصب رسالت و شرف نبوت و سخن گفتن با پروردگار بدون واسطه و اینکه یکی از پیامبران اولوا العزم شدن و یکی از پنج فرد برتر جهان گشتن .

بنابراین اگر محبوبی را از دست دادیم ، اگر ورشکست شدیم ، اگر فرزندمان فوت شد ، اگر مورد بی مهری خویشان و دوستان قرار گرفتیم ، اگر از شهرمان رانده شدیم ... بی صبری و ناشکری ننماییم بلکه به انتخاب خداوند اعتماد نموده و بدانیم که خداوند چیز بهتری را برایمان در نظر دارد لذا هر گز از جاده صواب خارج نشویم . و اعتقاد داشته باشیم که : خداوند گر زحکمت ببندد دری - ز رحمت گشاید در دیگری .

ما هر هفته سوره ی کهف را می خوانیم ، خواندن این سوره برای تفکر کردن در آن است یکی از مسائلی که در این سوره مورد بحث قرار گرفته است داستان موسی علی نبینا و علیه الصلاه و السلام و عبد صالح است به این داستان توجه بفرمایید :

وقتی موسی علیه السلام با عبد صالح که خداوند به او علم لدنی و الهی عنایت کرده بود همراه می شود بعد از سوار شدن بر کشتی ، عبد صالح اقدام به سوراخ کردن کشتی می نماید : موسی علیه السلام با دید بشری اعتراض می کند (( پس رهسپار گردیدند، تا وقتى كه سوار كشتى شدند، [وى‌] آن را سوراخ كرد. [موسى‌] گفت: «آیا كشتى را سوراخ كردى تا سرنشینانش را غرق كنى؟ واقعاً به كار ناروایى مبادرت ورزیدى.»71 سوره کهف . اما عبد صالح که با علمی از جانب پروردگارش اینکار را انجام داده بود در توجیه این کارش می گوید همانگونه که در قرآن آمده است : ((اما كشتى، از آنِ بینوایانى بود كه در دریا كار مى‌كردند، خواستم آن را معیوب كنم، [چرا كه‌] پیشاپیش آنان پادشاهى بود كه هر كشتى [درستى‌] را به زور مى‌گرفت.

همچنین وقتی عبد صالح پسر بچه ای را دید و او را کشت ، موسی علیه السلام شدیدا اعتراض نمود چرا که حکمت و علم الهی را در این زمینه نمی دانست ، گفت : (( پس رفتند تا به نوجوانى برخوردند. [بنده ما] او را كشت. [موسى به او ] گفت: «آیا شخص بى‌گناهى را بدون اینكه كسى را به قتل رسانده باشد كشتى؟ واقعاً كار ناپسندى مرتكب شدى.»

و عبد صالح در توجیه این کارش که در آخر بیان کرد حکمت و علم الهی در این زمینه که مقرون به فائده و محبت است را بیان می دارد : (( و اما نوجوان، پدر و مادرش [هر دو] مؤمن بودند، پس ترسیدیم [مبادا] آن دو را به طغیان و كفر بكِشد.پس خواستیم كه پروردگارشان آن دو را به پاكتر و مهربانتر از او عوض دهد.))

و در این زمینه نمونه های فراوانی داریم ، بنابراین بعد از تمام تلاش مبنی بر انجام امور بر وفق فرامین الهی ، بایدخویشتن را کاملا تسلیم درگاه احدیت نماییم همانگونه که در دعای قبل از خواب می خوانیم : اللهم انی اسلمت نفسی الیک و وجهت وجهی الیک : خدایا خودم را تسلیم درگاهت نمودم و وجهه ی نظرم را به سوی تو قرار دادم )) و مانند مومن آل فرعون باشیم که گفت : (( وَأُفَوِّضُ أَمْرِی إِلَى اللَّـهِ ۚ إِنَّ اللَّـهَ بَصِیرٌ بِالْعِبَادِ ﴿٤٤﴾و كارم را به خدا مى‌سپارم؛ خداست كه به [حال‌] بندگان [خود] بیناست.»

و بدانیم که خداوند به نسبت حوادث ناآگاه نیست به این گفته ی یوسف علی نبینا و علیه الصلاه و السلام وقتی قرار بود از زندان بیرون آورده شود دقت کنید که چگونه می خواهد بیان دارد که ای مردم خدای ما آگاه به مکر و کید زنان بوده است و زندانی شدن ما بیانگر ناآگاهی خداوند نبوده بلکه بر اساس حکمت الهی رقم خورده است همانگونه که الان این مساله کاملا آشکار گشته است : وَقَالَ الْمَلِكُ ائْتُونِی بِهِ ۖ فَلَمَّا جَاءَهُ الرَّسُولُ قَالَ ارْجِعْ إِلَىٰ رَبِّكَ فَاسْأَلْهُ مَا بَالُ النِّسْوَةِ اللَّاتِی قَطَّعْنَ أَیْدِیَهُنَّ ۚإِنَّ رَبِّی بِكَیْدِهِنَّ عَلِیمٌ ﴿٥٠﴾ یوسف و پادشاه گفت: «او را نزد من آورید.» پس هنگامى كه آن فرستاده نزد وى آمد، [یوسف‌] گفت: «نزد آقاى خویش برگرد و از او بپرس كه حال آن زنانى كه دستهاى خود را بریدند چگونه است؟ زیرا پروردگار من به نیرنگ آنان آگاه است.» و در جایی دیگر خداوند متعال می فرماید : وَلَا تَحْسَبَنَّ اللَّـهَ غَافِلًا عَمَّا یَعْمَلُ الظَّالِمُونَ ۚ إِنَّمَا یُؤَخِّرُهُمْ لِیَوْمٍ تَشْخَصُ فِیهِ الْأَبْصَارُ ﴿٤٢﴾ابراهیم )

و خدا را از آنچه ستمكاران مى‌كنند غافل مپندار. جز این نیست كه [كیفر] آنان را براى روزى به تأخیر مى‌اندازد كه چشمها در آن خیره مى‌شود.

بنابراین رمز خوشبختی ما اعتماد و اعتقاد کامل به انتخاب و تقدیر الهی است و بدانیم همان می شود که او می خواهد شاعر چه جالب می فرماید :

اگر ما روز و شب تدبیر سازیم

همان بهتر که با تقدیر سازیم

اگر صد موی بشکافیم زتدبیر

برون نتوان شدن مویی زتقدیر

..........................
شیخ عبدالله دریایی
بازديد:1314| نظر(0)

نظرسنجی

عالي
خوب
متوسط
می پسندم


آمار بازدیدکنندگان
جستجو در سایت