« وَمَا كَانَ الْمُؤْمِنُونَ لِيَنْفِرُوا كَافَّةً فَلَوْلَا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طَائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ وَلِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ » مـؤمنان را نسزد كه همگي بيرون روند (‌و براي فراگرفتن معارف اسلامي عازم مراكز علمي اسلامي بشوند)‌. بـايد كـه از هر قوم و قبيله‌اي‌، عدّه‌اي بروند (‌و در تـحصيل علوم ديني تلاش كنند) تا با تعليمات اسلامي آشنا گردند، و هنگامي كه به سوي قوم و قبيلۀ خود برگشتند (‌به تعليم مـردمـان بـپردازنـد و ارشـادشان كنند و) آنـان را (‌از مخالفت فرمان پروردگار) بترسانند تا خودداري كنند

بهار و بهانه | مقالات 18 فروردين 1395
بهار و بهانه

رویدادها، پدیده‌‌ ها و مناسبت‌‌ ها را، بهانه‌ی سخن نمودن، رسمی مألوف و امری معقول است.این عمل در نزد خداوندگار هستی مرسوم و در اسلوب رسول اکرم معمول بوده است.

همزاد با خلقت اولیه انسان خداوند مالک و مَلِک، رفتار مخلوق را بهانه‌ی سخن قراره داده، گاهی بر سبیل اشارت و گاهی بر طریق امارت، نقشه‌ی زندگی سعادت‌آفرین هر دو سرا را بر آدم و فرزندانش ترسیم نموده است.

در سلوک نبی اکرم نیز به تکرار می‌بینیم که چگونه آن مربی بزرگ با استفاده از حوادث و حالات مختلف در کلامی جامع، گاهی گامی در اقناع عقل و گاهی تلنگری بر احساس و قلب می‌نوازد و پیروان خود را در مسیر پیمودن طریق حق و سعادت راهنما و دستگیر می‌گردد.

بهار بهانه‌ای است برای سخن گفتن و بهانه‌ای است برای عمل کردن.

بهار بهانه‌ای است تا در کنار این تحول و تغییر عظیم طبیعت ما نیز همنوا با جمال و زیبایی آن به تغییر خود در سمت جمال و زیبایی قدم برداریم و طرحی نو در افکنیم.

حافظ می‌فرماید:

بیا تا گل برافشانیم و می در ساغر اندازیم *** فلک را سقف بشکافیم و طرحی نو دراندازیم

پس اکنون که به تعبیر اقبال ابر بهار بر کوه و دشت خیمه زده، و در باغ و راغ قافله‌ی گل رسیده و بلبلگان در صفیر و صلصلگان در خروش هستند، پیامد حجره نشینی را رها کرده و:

حجره‌نشینی گذار، گوشه‌ی صحرا گزین

بر لب جوی نشین، آب روان ببین، نرگس راز آفرین، لخت دل فرودین، بوسه زنش بر جبین

حجره نشینی گذار، گوشه صحرا گزین

پس دیده معنی گشاده با هم بهار را بهانه نموده و چند مورد را با هم گفتگو می‌نشینیم.

• بهار ندایی است بر حیات و زندگی و رمزی است از نشاط و شادابی قطرات رحمت خداوندی می‌بارد و زمین مرده زندگی می‌یابد.

«وَتَرَى الْأَرْضَ هَامِدَهً فَإِذَا أَنزَلْنَا عَلَیْهَا الْمَاءَ اهْتَزَّتْ وَرَبَتْ وَأَنبَتَتْ مِن کُلِّ زَوْجٍ بَهِیجٍ» (حج: ۵)

«وَنَزَّلْنَا مِنَ السَّمَاءِ مَاءً مُّبَارَکًا فَأَنبَتْنَا بِهِ جَنَّاتٍ وَحَبَّ الْحَصِیدِ ﴿٩﴾ وَالنَّخْلَ بَاسِقَاتٍ لَّهَا طَلْعٌ نَّضِیدٌ ﴿١٠﴾ رِّزْقًا لِّلْعِبَادِ ۖ وَأَحْیَیْنَا بِهِ بَلْدَهً مَّیْتًا ۚ کَذَٰلِکَ الْخُرُوجُ» (ق: ۹-۱۱)

در فرایند این حیات بخشی دو امر در نگاه مؤمنان برجسته است و از آن درس ها می‌گیرند.

یکی عظمت خداوند، چرا که مؤمن حضور خداوند را در این مکانیسم در ذره ذره‌‌های آن و در لحظه لحظه‌‌های آن حس می‌کند و قرآن برخلاف نظام آموزشی ما که اصرار بر آن دارد که آفتاب، دریا، بخار، ابر و باران این حیات را ایجاد می‌کنند، اصرار بر این دارد که همه‌ی این‌‌ها در سایه‌ی لطف و قدرت خداوندی اتفاق می‌افتد.

سعدی می‌فرماید:

برگ درختان سبز در نظر هوشیار *** هر ورقش دفتری است معرفت کردگار

«أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّـهَ یُزْجِی سَحَابًا ثُمَّ یُؤَلِّفُ بَیْنَهُ ثُمَّ یَجْعَلُهُ رُکَامًا فَتَرَى الْوَدْقَ یَخْرُجُ مِنْ خِلَالِهِ وَیُنَزِّلُ مِنَ السَّمَاءِ مِن جِبَالٍ فِیهَا مِن بَرَدٍ فَیُصِیبُ بِهِ مَن یَشَاءُ وَیَصْرِفُهُ عَن مَّن یَشَاءُ یَکَادُ سَنَا بَرْقِهِ یَذْهَبُ بِالْأَبْصَارِ» (نور: ۴۳)

و دوم زنده شدن بعد از مرگ است. قرآن بر امکان وقوع قیامت پیوسته استدلال می‌کند که زنده‌شدن شما بعد از مرگ همانند زنده شدن زمین مرده است.

مولوی می‌فرماید:

این بهار نو زبعد برگ ریز *** هست برهان بر وجود رستخیز

در بهاران رازها پیدا شود *** هر چه خوردست این زمین رسوا شود

رازها را حق می‌کند آشکار *** چون بخواهد رُست، تخم بد مکار

«ذَٰلِکَ بِأَنَّ اللَّـهَ هُوَ الْحَقُّ وَأَنَّهُ یُحْیِی الْمَوْتَىٰ وَأَنَّهُ عَلَىٰ کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ، وَأَنَّ السَّاعَهَ آتِیَهٌ لَّا رَیْبَ فِیهَا وَأَنَّ اللَّـهَ یَبْعَثُ مَن فِی الْقُبُورِ» (حج: آیه ۶ و۷)

«وَنَزَّلْنَا مِنَ السَّمَاءِ مَاءً مُّبَارَکًا فَأَنبَتْنَا بِهِ جَنَّاتٍ وَحَبَّ الْحَصِیدِ، وَالنَّخْلَ بَاسِقَاتٍ لَّهَا طَلْعٌ نَّضِیدٌ، رِّزْقًا لِّلْعِبَادِ ۖ وَأَحْیَیْنَا بِهِ بَلْدَهً مَّیْتًا ۚ کَذَٰلِکَ الْخُرُوجُ» (ق: ۹-۱۱)

• بهار عنوان زیبایی و تجلی عشق و کمالات است. اشعار شاعران، تشبیه و استعاره‌ی ادیبان گواه بر این ادعا هستند.

فطرت آدمی بر زیبایی و زیبادوستی سرشته است. چرا که، «إِنَّ اللَّهَ جَمِیلٌ یُحِبُّ الْجَمَالَ» (خداوند زیبا است و زیبایی را دوست می‌دارد). خداوند متصف به همه‌ی صفات کمال و جامع همه‌ی خوبی‌‌ها است. و انسان را نیز “عَلَى صُورَتِهِ” آفریده است. پرتویی از این زیبایی را در انسان نهاده است تا انسان کامل با این ویژگی شناخته گردد. ولی با این وجود امروزه احسان و اتقان و ارتقای کیفیت، مقوله‌‌های فراموش شده‌ای در زندگی بسیاری از افراد امت اسلامی است و این در حالیست که «إِنَّ اللَّهَ کَتَبَ الْإِحْسَانَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ» و «إِنَّ اللهَ یحِبُّ إِذَا عَمِلَ أَحَدُکُم عَمَلاً أَن یتقِنَهُ»

خداوند ما را به احسن اعمال و احسن اقوال و احسن جدال امر می‌کند. یعنی در میان حَسَن و أحسن مسلمان باید بهترین عمل و بهترین گفتار و بهترین تعامل را با دیگران داشته باشد.

این زیبایی در سیرت و صورت هر دو مطلوب است. ظاهری زیبا و آراسته (کَانَ رَسُولُ الله صَلَّی الله عَلَیهِ وَ سَلَّمَ یَتَجَمَّلُ لِلوُفُودِ) و هم سیرتی زیبا درونی پر از صفا و محبت به جای کینه و عداوت، صدق و راستی به جای دروغ و نفاق، تواضع و فروتنی به جای تکبر و خودخواهی و…

• بهار الهام گر تغییر و دگرگونی است. بهار یادآور گذار و پشت سر نهادن مرحله است، بهار انتقال است.

برخلاف بعضی از راه‌گم کرده‌‌های فلسفه، که قائل به خلقت جهان هستی و رها نمودن آن از سوی خدا هستند، در تصور دینی خداوند هر لحظه در کار هستی به کار است.

«کُلَّ یَوْمٍ هُوَ فِی شَأْنٍ» (الرحمن: ۲۹)

جهان پیوسته در حال تغییر از حالتی به حالتی دیگر است. فصل‌‌ها و زمان‌‌ها یکی از پی دیگری می‌آیند و این قانون از اتم تا کهکشان جاری است و انسان از این امر مستثنی نیست.

زندگی انسان نیز دارای مراحلی می‌باشد، از «لَمْ یَکُن شَیْئًا مَّذْکُورًا» تا ولادت، کودکی، نوجوانی و…

و چنین است مراحل رشد انسان از مرحله اتکای کامل تا استقلال و تا اتکای متقابل.

و چنین است فرصت‌‌های پیش روی انسان …

و همه‌ی اینها تدریجی است. آنچه مهم است این است که انسان مرحله‌ی را که در آن قرار دارد بشناسد و متناسب با آن زندگی کند. و چه ناشایسته است که انسان در مرحله‌ای جدید واقع شود ولی در زمان گذشته رندگی کند.

اعتبار دادن به شرایط، زمان، مکان و احوال جدید در بحث اجتهاد عنایت ارزنده‌ای است که باید در رفتار مسلمانان و امت اسلامی نمود یابد و جایگاه خود را بازیابد.

• بهار نشانه‌ی اعتدال و توازن است، اعتدال بهاری بهانه‌ای است برای بازگشت به توازن در اندیشه و رفتار و پرهیز از افراط و تفریط. در ۲ سوی اعتدال ۲ درد نهفته است. در یکسو، افراط و زیاده‌روی است که در شکل‌‌های مختلف همچون خشونت، ظلم، خذف و نادیده گرفتن دیگران خود را نشان می‌دهد و در دیگر سو، تفریط و کوتاهی است که به صورت‌‌های گوناگون همچون سستی، قصور، قناعت به وضع موجود، ظلم پذیری و توجیه، خود را نشان می‌دهد.

اسلام دینی میانه است: «وَکَذَٰلِکَ جَعَلْنَاکُمْ أُمَّهً وَسَطًا»

و لازم است مسلمان همیشه میانه‌رو باشد میانه‌روی در اندیشه و میانه‌روی در رفتار.

اینها و بسیاری دیگر را می‌توان به بهانه‌ی بهار گفت و عمل کرد و اگر چنین کنیم بهار ما دیگر ظاهر دیدن نخواهد بود که ظاهر دیدن برای مسلمان زیبنده نیست.

باشد که بهارمان، بهار درون و بهار عزم اراده و بهار تغییر و تحول باشد.

.......................................
نویسنده: شیخ سعدالدین صدیقی
منبع: اصلاح
بازديد:1058| نظر(0)

نظرسنجی

عالي
خوب
متوسط
می پسندم


آمار بازدیدکنندگان
جستجو در سایت