« وَمَا كَانَ الْمُؤْمِنُونَ لِيَنْفِرُوا كَافَّةً فَلَوْلَا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طَائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ وَلِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ » مـؤمنان را نسزد كه همگي بيرون روند (‌و براي فراگرفتن معارف اسلامي عازم مراكز علمي اسلامي بشوند)‌. بـايد كـه از هر قوم و قبيله‌اي‌، عدّه‌اي بروند (‌و در تـحصيل علوم ديني تلاش كنند) تا با تعليمات اسلامي آشنا گردند، و هنگامي كه به سوي قوم و قبيلۀ خود برگشتند (‌به تعليم مـردمـان بـپردازنـد و ارشـادشان كنند و) آنـان را (‌از مخالفت فرمان پروردگار) بترسانند تا خودداري كنند

قرآن درمانی | مقالات 26 تير 1395
قرآن درمانی

تعويذ شرعي و قرآن درمانی، يک طبابت روحي است که در قبول و عمل به آن هيچ جاي شک و شبهه نيست، مخصوصاً براي مسلماناني که به ربوبيت و الوهيت خدا شهادت داده و به شفابخشي او ايمان دارند، و يقين دارند که هيچ دگرگوني و هيچ حادثه اي جز به تقدير الهي روي نخواهد داد.

آيات و احاديث زيادي شفابخشي قرآن را بيان ميکنند. از جمله: { قُلْ هُوَ لِلَّذِينَ آَمَنُوا هُدًى وَشِفَاءٌ } . (فصلت: 44).
"بگو: قرآن براي مؤمنان مايه هدايت و بهبودي است".

و { وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاءٌ وَرَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِينَ وَلَا يَزِيدُ الظَّالِمِينَ إِلَّا خَسَارًا (82) } . (الإسراء: 82).
"ما آياتي از قرآن را فرو ميفرستيم که مايه بهبودي و رحمت مؤمنان است ولي بر ستمگران جز زيان نميافزايد".

و { وَإِمَّا يَنْزَغَنَّكَ مِنَ الشَّيْطَانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ (36) } .(فصلت: 36).
"و هرگاه وسوسه هايى از شيطان متوجه تو گردد، از خدا پناه بخواه كه او شنوده و داناست!".

و نيز: { وَإِذَا مَرِضْتُ فَهُوَ يَشْفِينِ (80) } . (الشعراء: 80).
"و هنگامي که بيمار شوم اوست که مرا شفا ميدهد".

و از احاديث: عائشه رضی الله عنها روايت ميکند که: چون پيغمبر ص بيمار ميشد، جبرئيل در تعويذ او ميگفت: "بسم الله، تو را سالم ميکند و از هر دردي شفا ميدهد و از شر چشمزننده و حسود تو را نگه ميدارد". اين روايت را ابوسعيد الخدري رض نيز روايت کرده است.

و باز از عائشه رض روايت شده که هر وقت يکي از ما بيمار ميشد، پيغمبر ص دست راست خود را [بر موضع درد] ميماليد و ميفرمود: "اي پروردگار مردم! ناراحتي و بيماري را دور گردان و شفا بده که تنها تو شفادهنده اي و هيچ شفايي جز شفاي تو شفا ندهد، شفايي ميدهي که ديگر اثري از بيماري باقي نميماند".

عائشه رض در ادامه ميگويد: وقتي که پيغمبر ص مريض و بد حال شد دست او را گرفتم تا همين دعا را برايش بخوانم، ولي او دستش را از دست من جدا کرده و سپس فرمودند: "پروردگارا! مرا مورد مغفرت خويش قرار ده و به سوي خود بازگردان"، عائشه رض گويد: چون به او نگاه کردم ديدم که وفات فرموده است.

عائشه رض در جايي ديگر روايت ميکند: "هر وقت يکي از اهل بيت پيامبر ص مريض ميشد با دو سورة فلق و ناس و دميدن بر او به مداوا ميپرداخت.
وقتي پيغمبر ص بيمار شد ـ آخرين بيماري حضرت که منجر به مرگ او شد ـ بر [موضع درد] او ميدميدم و با دستهاي خودش آن را مالش ميدادم، زيرا دستهاي او پربرکتتر بود".

باز هم عائشه رض روايت ميکند که چون يکي از ما بيمار و يا مجروح ميشد، رسول الله ص انگشت شهادت خود را بر زمين گذاشته سپس آن را بلند كرده و با آنچه از خاك به انگشت مباركش چسپيد به موضع درد و يا زخم شخص مريض گذاشته ميفرمود: به نام خدا؛ خاك زمين ما، تفاله ى همديگر، با اجازه ى خدا، بيمار به وسيله ى آن شفا مييابد".

و باز ميفرمايد: که رسول الله ص به او دستور داد که: از چشم خوردن تعويذ کند".
در صحيح مسلم از انس بن مالک رض روايت شده که: "پيغمبر ص به ما اجازه دادند براي چشم خوردن، تب کردن و مجروح شدن، تعويذ و قرآن درماني کنيم".
همچنين از عوف الأشجعي روايت شده که پيغمبر ص فرمودند: "تعويذهايتان [شيوه تعويذ] را بر من عرضه کنيد، تعويذ در صورتي که به شرک نيانجامد، ايرادي ندارد".

باز در صحيح مسلم از ابوسعيد الخدري رض نقل شده که تعدادي از اصحاب پيغمبر ص در حال مسافرت از کنار يکي از قبايل عرب گذشته و از آنها خواستند به ميهماني قبولشان کنند ولي آن قبيله قبول نکرده و از اصحاب پرسيدند آيا تعويذخواني همراه شما هست؟ [تا] بزرگ قبيله ما را [که] مار نيش زده و يا اينکه چشم خورده است [مداوا کند]. يکي از اصحاب گفت: بله و سپس رفت و با خواندن سورة فاتحه او را مداوا کرده و رئيس قبيله در عوض رمه اي از گوسفندان قبيله را به او داد. صحابي گفت: تا با پيغمبر در جريان نگذارم، نميتوانم آن را قبول کنم، و سپس آمد و جريان را براي پيغمبر ص بازگو کرد و گفت: اي پيغمبر چيزي جز فاتحه نخواندم. پيغمبر ص تبسمي زد و فرمود: "چه ميداني، شايد تعويذ کرده باشي"، و سپس فرمودند: "رمه گوسفند را از آنان بگيريد و سهم مرا فراموش نکنيد".

و در يک روايت ديگر آمده که آن صحابي با قرائت قرآن و جمع کردن بزاق و آب دهانش بر آن مرد دميد و او شفا داد.

اين آيات و احاديث بيانگر مشروعيت تعويذ است، و بيشک شريعت خدا حق و صحيح بوده و تعويذ شرعي راهي است براي مداواي بيماريهاي روحي و جسمي است.

ولي باتوجه به پيدايش مدعيان تعويذ که باعث تغيير ريخت و ماهيت اين کار شده اند، تعدادي از علماء شروطي را براي تعويذ وضع کرده اند از جمله:

1 ـ تعويذ بايد با خواندن آيات قرآني، احاديث پيغمبر ص و دعاهاي مباحي انجام گيرد که وحدانيت خدا در رساندن خير و شر و شفابخشي را بيان ميکنند خداوند ميفرمايد: { وَإِذَا مَرِضْتُ فَهُوَ يَشْفِينِ (80) } . (الشعراء: 80). "و هنگامي که بيمار شوم اوست که مرا شفا ميدهد".

2 ـ خالي بودن تعويذ از کلمات نامفهوم و مرموز و طلسم.

3 ـ تعويذ به زبان عربي باشد زيرا در تعويذ به زبانهاي ديگر احتمال وجود خلل و لغزش در دعا وجود دارد.

4 ـ نبايد انتظار داشته باشيم که بايد شفا به دنبال تعويذ فوراً حاصل شود، بلکه تعويذ تنها سبب شفا بوده و شفادهنده فقط خداست و بس، که تعويذ را سببي براي شفا قرار داده است.

5 ـ بيمار بايد مؤمن بوده و توحيد و ربوبيت، الوهيت و تأثير و قدرت را باور داشته باشد و هر چه خواست خواهد بود، و هرآنچه نخواست نخواهد بود: { وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاءٌ وَرَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِينَ وَلَا يَزِيدُ الظَّالِمِينَ إِلَّا خَسَارًا (82) } . (الإسراء: 82)."ما آياتي از قرآن را فرو ميفرستيم که مايه بهبودي و رحمت مؤمنان است ولي بر ستمگران جز زيان نميافزايد".

6 ـ تعويذ کننده گمراه و منحرف نباشد و با تعويذش متوجه غير خدا و خواهان تقرب به غير او نباشد، مثلاً شيوه شعبده بازان و مکاران و بندگان شياطين اينگونه است که مقداري از لباس، ناخن و موي بيمار و يا معلوماتي دربارة خانواده اش ميگيرند.

چنانچه يکي از شروط فوق وجود نداشته باشد، تعويذ به نوعي شعبده بازي، نيرنگ و خيالپردازي تبديل شده به شرک ميانجامد، و به دليل فرموده پيغمبر ص که "تا زماني که تعويذ به شرک منجر نشود، بي اشکال است" [حرام خواهد بود].

خلاصه مطلب اينکه انسان از جسم و روح خلق شده و توانايي ادامه زندگي اش در گرو سلامتي روح و جسم اوست، جسد ظرفي است براي روح، و روح داراي صفا و راحتي نخواهد بود مگر اينکه جسد از بيماري و ناراحتي در امان باشد، و جسد نيز در سلامتي و راحتي نخواهد بود جز در صورت دور بودن روح از بيماري.

بيماريهاي جسم و روح متفاوت است، و مؤيد اين مطلب گفته بعضي از پزشکان است به بيماران روحي که ميگويند: شما بيمار نيستيد، گمان ميکنيد بيماريد. و البته اين از جهل و نادانيشان نسبت به بيماريهاي روحي سرچشمه ميگيرد.

بيشک بيماري روحي بر روي جسد نيز تأثير ميگذارد: زماني که بيمار روحي دچار تنگي و فشار، اندوه، آزردگي و کسالت شود نتيجة آن ضعف جريان خون و کاهش مصونيت جسم و در نهايت نفوذ ويروس و ظهور بيماريهاي جسمي خواهد بود.

انسان آميخته اي از روح و جسم است، زندگي بدون روح وجود نخواهد داشت، و روح بدون جسد بيمعني است، هر يک از دو جنبه از وجود انسان داراي ويژگيهاي خاصي در وجود، رويکرد و بيماريهايشان هستند، و بعضي از پزشکان، جامعه شناسان و فيلسوفان ماهر به اين حقيقت پي برده و روانپزشکي را ابداع کرده اند، که امروزه اين علم متخصصاني دارد که در شناخت خصائص و مداواي آن خبره اند، و اين علم از جهت اهميت، اعتبار و تخصص همپاي پزشکي بوده و بيمارستانهاي تخصصي براي آن تأسيس شده است و مطالعات پيگيري به شکل کنفرانسها، همايشها و جلسات درسي در مورد حالات نفس [= روح] و اوهام، وسوسه ها، لغزشها، شک و ترديدهاي روحي در تفکر، تمرکز و مشاهده در حال انجام است، و بلکه در دانشگاههاي جهاني و مراکز علمي دانشکده ها و گروه هايي به علوم رواني اختصاص يافته است که در مورد روانشناسي، اسباب خوشحالي و ناراحتي روان و بيماريها و دواي آن بيماريها مطالعه ميکنند. اين به معني پذيرش وجود روح و زنده بودن آن و عارض شدن بيماريها و ناراحتيها بر آن است، جز اين که درک کند و حقيقت اين وجود عجيب مختص خداست: { وَيَسْأَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي وَمَا أُوتِيتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِيلًا (85) } . (الإسراء: 85).
"و از تو (اي محمد!) درباره "روح " سؤال مى كنند(که روح چيست)، بگو: روح از فرمان پروردگار من است; و جز اندكى از دانش، به شما داده نشده است!".

نزد علما و عقلاي بشر مسلّم است که روح جوهر حيات بوده و بيماريهاي آن، اغلب حالاتي معنوي است که ماديگراها آثار آن در شفا را انکار ميکنند ولي واقعيت خلاف گمان آنها بوده و باعث تحيّر آنان است زيرا ميبينند که روحِ بيمار به اذن خدا و اسباب معنوي متمايز بدون دواهاي پزشکي رايج شفا مييابد.

بيشک معالجه رواني مثل معالجه جسمي تأثيرگذار بوده و به اذن خدا باعث شفا ميشود، همچنانکه مصونيت در برابر بيماريهاي روحي مثل مصونيت در برابر بيماريهاي جسمي مؤثر است.

بنابراين چشم خوردن حقيقت داشته و خداوند به ما دستور استعاذه از آن را داده است: { قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ (1) مِنْ شَرِّ مَا خَلَقَ (2) وَمِنْ شَرِّ غَاسِقٍ إِذَا وَقَبَ (3) وَمِنْ شَرِّ النَّفَّاثَاتِ فِي الْعُقَدِ (4) وَمِنْ شَرِّ حَاسِدٍ إِذَا حَسَدَ (5) } .
بگو: پناه ميبرم به پروردگار سپيدهء صبح. از شر تمام آنچه آفريده است. و از شر هر موجود شرور هنگامي كه شبانه وارد ميشود. و از شرّ آنها كه در گرهها ميدمند(جادوگران). و از شرّ هر حسودي هنگامي كه حسد ميورزد.

امام مسلم نيز از ابن عباس رض روايت کرده است که پيغمبر ص فرمودند: "چشم خوردن حقيقت دارد و چنانچه قرار بود قضا و قدر را جلو بياندازد چشم خوردن اين کار را ميکرد، [سپس فرمود:] هر وقت از شما خواسته شد که خودتان [دست و پاهايتان] را بشوئيد [تا به چشم خورده نوشانده شود] اين کار را بکنيد".

سحر و جادو نيز حقيقت دارد و خداوند به ما دستور داده که از جادو و دميدن جادوگران در گرهها به خدا پناه ببريم. و خداوند ما را جز به حقيقت و يا محتمل الوقوع دستور نميدهد: { وَاتَّبَعُوا مَا تَتْلُو الشَّيَاطِينُ عَلَى مُلْكِ سُلَيْمَانَ وَمَا كَفَرَ سُلَيْمَانُ وَلَكِنَّ الشَّيَاطِينَ كَفَرُوا يُعَلِّمُونَ النَّاسَ السِّحْرَ وَمَا أُنْزِلَ عَلَى الْمَلَكَيْنِ بِبَابِلَ هَارُوتَ وَمَارُوتَ وَمَا يُعَلِّمَانِ مِنْ أَحَدٍ حَتَّى يَقُولَا إِنَّمَا نَحْنُ فِتْنَةٌ فَلَا تَكْفُرْ فَيَتَعَلَّمُونَ مِنْهُمَا مَا يُفَرِّقُونَ بِهِ بَيْنَ الْمَرْءِ وَزَوْجِهِ وَمَا هُمْ بِضَارِّينَ بِهِ مِنْ أَحَدٍ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ وَيَتَعَلَّمُونَ مَا يَضُرُّهُمْ وَلَا يَنْفَعُهُمْ وَلَقَدْ عَلِمُوا لَمَنِ اشْتَرَاهُ مَا لَهُ فِي الْآَخِرَةِ مِنْ خَلَاقٍ وَلَبِئْسَ مَا شَرَوْا بِهِ أَنْفُسَهُمْ لَوْ كَانُوا يَعْلَمُونَ (102) } . (البقره: 102).
"و (يهود) از آنچه شياطين در عصر سليمان بر مردم مى خواندند پيروى كردند. سليمان هرگز (دست به سحر نيالود; و) كافر نشد; ولى شياطين كفر ورزيدند; و به مردم سحر آموختند. و (نيز يهود) از آنچه بر دو فرشته بابل "هاروت " و "ماروت "، نازل شد پيروى كردند. (آن دو، راه سحر كردن را، براى آشنايى با طرز ابطال آن، به مردم ياد مى دادند. و) به هيچ كس چيزى ياد نمى دادند، مگر اينكه از پيش به او مى گفتند: "ما وسيله آزمايشيم كافر نشو! (و از اين تعليمات، سوء استفاده نكن!)" ولى آنها از آن دو فرشته، مطالبى را مى آموختند كه بتوانند به وسيله آن، ميان مرد و همسرش جدايى بيفكنند; ولى هيچ گاه نمى توانند بدون اجازه خداوند، به انسانى زيان برسانند".

با مشاهدات حسي نميتوان تأثير چشم زدن و جادو کردن را درک کرد، با اين وجود هر دو حقيقت دارند و آثارشان مشاهده شده و محسوس است، و دواي اين دو بيماري نيز غيرمحسوس و معنوي است که در پيشگيري مداواي بيماري مؤثر بوده و تأثيرشان قابل مشاهده حسي است.

چشم زدن پرتوي از چشم چشمزننده است که قابل مشاهده نيست.

همچنانکه معالجه آن از طريق قرائت قرآن و دميدن در موضع درد بوده که فرآيند تأثير اين کار نيز قابل مشاهده نيست. روح و بيماريهاي عارض شده غير سحر و چشم خوردن نيز همين گونه اند، يعني اغلب آن بيماريها و دواهايشان غير قابل مشاهده حسي هستند.

چگونگي مداوا:

قبل از مداواي هر بيماري چند قاعدة مهم بايد فهميده و چند گام اساسي بايد برداشته شود، از جمله:

1- فراست
فراست: عبارت است از پي بردن به اخلاق و صفات دروني از طريق حالات ظاهري اشخاص .

مراد ما از فراست، به عنوان مثال حديثي است از پيغمبر ص که توسط ام سلمه روايت شده است: پيغمبر ص کنيزي را در خانه ام ديد که لکه سياهي در صورت دارد، فرمودند: "برايش تعويذ بجوييد، او چشم خورده است".

2- تشخيص بيماري

استفاده از کتککاري، خفه کردن [جنّ مسلط]، ريختن دارو در بيني و يا استعمال الکتريسيته ـ به عنوان اولين اقدام غير مفيد بوده و بلکه عواقب وخيمي براي بيمار و مداواکننده اش در بر خواهد داشت، بنابراين رعايت تدرج در مداوا مطلوب است، و تسلط جنّ بر انسان از منكرى است كه بايد بصورت تدريج مرتفع شود و شروع کار با خواندن قرآن بر بيمار کاري شفابخش خواهد بود که همزمان با آن، جني فريب خورده را نيز به هدايت دعوت ميکنيم. و چنانچه بر حالات گوناگون بيماريها و مداواي متفاوت آنها توسط پيغمبر ص مطلع شويم، به حکمت و پيامد آن پي ميبريم.

3- قرآن دواي هر دردي

اصل در مداوا اين است که با قرآن انجام پذيرد، و بعد از آن به سراغ داروهاي پزشک برويم، و چنان نيست که بعضي از نادانان گمان ميکنند که هر کس بيماري عضوي [در يکي از اعضاي جسم] دارد بايد به پزشک مراجعه کند، و هر کس بيماري روحي دارد بايد به روانپزشک مراجعه کند. اساس اين تقسيم بندي چيست؟ قرآن درمان و دواي قلبها و عافيت و شفاي بدنهاست.

4- قرائت قرآن به همراه توجه به معاني آيات

قرائت به همراه توجه به معاني گام چهارم در معالجه بيماري به کمک قرآن است.

قرائت به تنهايي کافي نبوده و بايد در معاني آيات و تأثيرشان تأمل کنيم، چرا که معاني آيات است که به هنگام قرائت قرآن در جن تأثير ميگذارد و بيمار را شفا ميدهد.

5- شفا، تنها به دست خداست

گاهي ميبينيم که همه اسباب مداوا فراهم است، قرآن خوانده شده، داروهاي پزشکي مصرف شده، بيمار استعداد پذيرفتن معالجه قرآني و يا داروهاي پزشکي را دارد، ولي با اين وجود شفا حاصل نميشود!

علت اين امر اين است که همه اين موارد فوق تحت اراده خدا هستند و اين مسأله در همه جوانب زندگي وجود دارد، مثلاً زلزله اي روي ميدهد و کساني در اثر آن ميميرند، در حالي که بعضي ديگر در همان شرايط [و شايد بدتر] بوده ولي زنده ميمانند. و گاهي همه اسباب سحر شدن انساني که او را چشم زده اند فراهم است ولي با اين وجود به او آسيبي نميرسد، چرا که خداوند فرموده است: { وَمَا هُمْ بِضَارِّينَ بِهِ مِنْ أَحَدٍ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ } . (البقره: 102). "نميتوانند به کسي زيان برسانند مگر اينکه با اجازه و خواست خدا باشد".

در اين مورد نيز گاهي با وجود همه اسباب مداوا، خداوند ميخواهد که بيماري باقي بماند و البته اين کار حکمتي دارد، مثلاً ميخواهد شخص به مرحله اي برسد که کارهاي خود را به خدا محول نمايد، يا ميخواهد گناهان مريض را پاک گرداند، و يا شايد ابتلا به بيماري از محبت خدا نسبت به آن شخص ناشي شود.

………………………………
برگرفته از کتاب قرآن درمانی
نویسنده: عبدالله بن محمد السدحان ـ علامه عبدالله بن سليمان المنيع
ترجمه:إسحاق بن عبدالله العوضي
بازديد:6552| نظر(0)

نظرسنجی

عالي
خوب
متوسط
می پسندم


آمار بازدیدکنندگان
جستجو در سایت