« وَمَا كَانَ الْمُؤْمِنُونَ لِيَنْفِرُوا كَافَّةً فَلَوْلَا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طَائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ وَلِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ » مـؤمنان را نسزد كه همگي بيرون روند (‌و براي فراگرفتن معارف اسلامي عازم مراكز علمي اسلامي بشوند)‌. بـايد كـه از هر قوم و قبيله‌اي‌، عدّه‌اي بروند (‌و در تـحصيل علوم ديني تلاش كنند) تا با تعليمات اسلامي آشنا گردند، و هنگامي كه به سوي قوم و قبيلۀ خود برگشتند (‌به تعليم مـردمـان بـپردازنـد و ارشـادشان كنند و) آنـان را (‌از مخالفت فرمان پروردگار) بترسانند تا خودداري كنند

سمت وسوي جهان در مسير اتفاقات وحوادث | مقالات 23 آذر 1395
سمت وسوي جهان در مسير اتفاقات  وحوادث

طبیعت، آزمایشگاه عبرت بشر است . معمولا انسان از هر چیزی که لذت ببرد به سوی همان جهت شکل و رشد می باید کما اینکه یک نوع درخت در برابر نوع آب و هوا و توان خاک و زاویه و درجه حرارت تابش خورشید به نوعی با عکس العمل گازهای معلق در فضا روبرو شده و از خود عکس العمل نشان می دهد و به تعبیر دیگر بعد از تماس، یک انعکاس مقابل از خود بروز می دهد. شاید هیچ گزینه ی مستثنایی در برابر این فرضیه پیدا نشود و در مقابل قانون عمل و عکس العمل قرار بگیرد.

هر چیزی برای تکامل نیاز به تغییر دارد ، این است که اشیا معمولا در ذات اولیه ی خود ساده به نظر میرسند لیکن در واقع ترکیب یافته ی دست مخلوق و یا فوق خلقتند.

پس دو دست در جهت تغییر هر شی ای دست به کار است. گویا زمین چون سفینه ای در فضای بی کران حاضر شناور است و به سمت و سویی در حرکت است که با حوادث واتفاقات گوارا یا ناگوار روبرو میشود.

طبیعت در مقابل آنچه دریافت میکند عکس العمل از خود نشان می دهد ممکن است دریافت از جانب زمین ( شامل وجودهای زنده) باشد یا به ماوراء زمین و غیبی (شامل فیزیکی و متافیزیکی) برگردد.

نظریه های متنوعی از دیدگاه اندیشمندان تجربی معاصر بیان میشود اما عجیب آنجاست که فقط در محدوده فیزیک اظهار نظر کرده و ماوراء را به دست فراموشی سپرده اند.

به نظر شما آیا فیزیک تنها عامل تغییراشیاء در جهان حاضر است؟ اگر هست چرا جواب اندیشمندان به پاسخ قطعی منتهی نمی شود؟

سئوال بعدی اینجاست آیا دانشمندان فیزیک نگر ، کلمات را نوعی انرژی به حساب می آورند یا نه ؟ اگر نه پس چرا در علم روانشناسی از کلمات برای ارتقاء روح و روان استفاده میشود؟

غالب ماها در علم تجربه بر این باوریم که انرژی کار انجام می دهد. کلمات هم برای ما کار انجام می دهند آیا نوعی انرژی محسوب میشوند یا خیر ؟

و در خاتمه سئوال آیا کلمات متغیرند یا خیر؟ به این معنا که کلمات به اوج میرسند یا نه؟

شاید برای پاسخ این سوال، پاسخ دهنده بپرسد تا منظور از کلمات چی باشد، یا به زبان دیگر برای کلمات چه تعریفی در نظر داریم؟

الجواب کلمات به طور کلی همان اعجاز فوق دانش بشرند، که به مرور هر چه دانش بشر را بیشتر میکند مسئولیتش نیز در مقابل بیشتر میشود. خلاصه ی امر اینست که بر فیزیک متافیزیک موثر است یا خیر؟

این احساس را در عملکرد انسان در جهان حاضر به تصویر میکشیم. زمین خاکستری تحت فشار انرژی های مختلفی واقع میشود انرژی به هر شی ای در زمین وارد شود حالت انعکاس بخود می گیرد، در علم تجربه باور داریم انرژی خورشیدی و بازتاب بر اشیاء واقع در فضای اطراف به حالت های مختلفی از خود انعکاس نشان می دهند حال اگر انرژِی گرمایی یا تابشی باشد انعکاس به حالت گرما یا تابش است این عکس العمل نتنها در نور و گرما صدق میکند بلکه فراتر از ماده رفته وحالت انعکاس بخود میگیرد.

ما از ماده مثال گرفتیم چون درک آن به ذهن ما نزدیکتر است. معمولا امثالی که با حواس چندگانه ی ما قابل حس و لمس هستند برای ما بیشتر قابل باورند در حالی که دانشمندان اثبات کرده اند که حواس ما خطا هم میکند این یعنی بشر به درک بالاتر از حواس نیازمند است.

بحث ما راجب انرژی بود و انعکاس آن در جهان حاضر. بر این باوریم اصوات هم نوعی انرژی اند که اولین بار آسمان بعد از انرژی نورانی به انسان آموخت. ما با این وجود که برای هر شی ای انرژی قائلیم آیا تا حالا به این نتیجه رسیده ایم که کلمات نوعی انرژی فوق نورند و آیا به این اندیشیده ایم که این نوعی انرژی هم قابل انعکاسند؟

سئوال خیلی سختی نیست ولی پاسخش خیلی کوتاه هم نیست.

سمت وسوي جهان در مسير اتفاقات  وحوادث

ساحران برای کارهای شیطانی خود کلمات شر بکار میگیرند تا حادثه شر ایجاد کنند . این نوعی انعکاس کلمات است اما در مقابل، کلمات خیر وجود دارد. پر واضح است که نزاع و جدال بر سر تصاحب میدان بین خیر و شر همیشه ادامه داشته و دارد و بنی آدم در این میان امتحان میشود مرکز ثقل و گرانیگاه هریک بهشت و جهنم در نظر بگیریم که یکی با امید به سوی دنیای فراتر از زمین ندا میزند و دیگری از نا امیدی سخن گفته و در دنیای حاضر محصورش میکند و با نهایت افسردگی روبرویش کرده بطوری که آنقدر دنبال سر گرمی خود میرود تا خود را در حالت افسردگی به پای چوبه دار بکشاند واین نتایج در روزنامه و خبرها بارها می بینیم ومیشنویم .

و حال اتفاقات را اگر دو نمونه فرض کنیم که یکی حاصل عقول بشری و دیگری دست ناپیدای طبیعت دخالت دارد . برای این فرضیه که یک شی می تواند روزی خطرناک باشد یا نباشد ، مثال های فراوانی داریم . اما برای هر حرکتی یک پیش زمینه ای هموار کننده ، که سبب تحول یک شی میگردد لازم است .

ناگفته نماند هر شی در ذات خود بی خطر و رام است . لیکن یک شی می تواند روزی طوفانی شود که به ترکیب عاقلانه منتهی شود چه در جهت خیر و چه در جهت شر .

ابتدا اشیاء ساده به نظرمی رسند ولی بعد از ترکیب با شی دیگر اوضاع عوض میشود. برای فهم این موضوع مثالی نزدیک به درک ، بیان می کنیم . یک جنین فی البدایه یک جنین در رحم مادر خویش است که از یک ترکیب به تکامل رسیده و از نظر شکل اعضای بدنش کامل است که بعد از تولد با اشیاء دیگری چون گازها و خاک و امواج های ناشناخته روبرو گشته ، ذره ذره با اشیاء ترکیب میگردد، بحث روی همین موضوع هست که این ذرات یا دارای بار منفی و یا مثبت می باشند و به وفور می بینیم که هر طبیعتی از ترکیب خاصی بر خوردار است به گونه ای که هر شی ء که با طبیعت آنجا ترکیب شود یک نوع شکل و رنگ و بو و ... بخود میگیرد ، در واقع اشیا با هم روبرو میشوند تا به اوج برسند یعنی اتفاق در هنگام ترکیب، اوج میگیرد حال این ترکیب یک حرارت و گرما باشد ویا شی دیگر خیلی مهم نیست . مهم اینست اتفاق خودبخود ایجاد نمی شود.

ما از این فرضیه برای بهبود حال بشر استفاده میکنیم . در جهان حاضر دنیای ما پر از آدمای متفاوت است یکی برای آبادی دست به کار است و دیگری برای تخریب. در حالی که هر دو یک موجودی به نام انسان اند .

فضا و طبیعت بکر فقط در جهت تکامل فیزیکی انسان هوشمندانه دست به کار است در واقع تمامی وجودها ناتوان خلق شده و حالت جنین داشته اند و با طبیعت جبر ترکیب شده تا اختیار در جهان حاضر، عرض اندام کند .

این وجود یعنی انسان رشد نکرد مگر اینکه با اشیاء ترکیب شد این ترکیب هم مادی بوده و هم غیرمادی. موضوع روی ترکیب مادی نیست چون جهان تجربه هیچ گاه خاموش نبوده و نخواهد بود و پاسخ انسان را به مرور داده و خواهد داد.

بیایید فوق ماده جستجو کنیم و در عالم متافیزیک سیر کنیم تا به دنیای کلمات فوق عقل بشر وارد شویم. تا بیاموزیم انسان ها چگونه در جهان حاضر به انسانیت می رسند وتفحص کنیم که چرا انسان ها یکی جانی و دیگری طبیب حال بشر میشود.

و بدانیم که فنون دست بافته بشر با چه عقولی دست و پنچه نرم میکند و قرار است عقلهای افسارگسیخته چه حال و احوالی به بشر هدیه کنند.

عقل ها هم به نوعی شی ای ترکیب پذیرهستند که بعد از ترکیب حالت انعکاس بخود گرفته وعمل میکنند. وقتی روح خبیثی با عقل انسان تركيب شود به کلمات شر وضالین منتهی میگردد این به ظاهر نوعی رشد در گمان بعضی ها تجلی پیدا میکند. لیکن نوعی فن تخریبی وجنایت است که او را وارد جنگ با هم نوعان خود کرده و کشتار دست جمعی به وجودهای زنده در زمین سوق می دهد به عنوان مثال حمله شیمیایی و ویروسی.

نتیجه ی بحث ما کم کم به سر انجام می رسد. بله این کلمات هستند که با روح بشر عجین گشته که یکی را جانی و دیگری را ناجی میکند.

برای نجات بشر، الله کلمات خیر به جهان بشر نازل کرد. قدمهای اول ، انبیای اول برداشتند و به مرورآموخته های خیر روی هم انباشته شد تا به اوج خود رسید و آنگاه با مُهر خاتم نبوت خاتمه یافت.

وحی سلیقه های عقلی را از میان انسانها برداشت تا در صفوف منظم به سوی یک قبله وبا اشاره یک امام مشغول عبادت شوند و اینگونه انسانها به حالت صلح درکنار هم قرار گرفتند، نه روبروی هم.

البته وقتی روح بشر با کلمات خیر ترکیب شود، عقل افسارگسیخته، تسلیم و رام گشته و تبسم ها هم حالت واقعی بخود گرفتند و اینگونه طبابت در حیات صالح در جهان حاضر قد علم کرد و تا به درون خانه مهربانی اوج گرفت و دلسوزی را برای انسان به نهایت رساند.

اشک های شوق را برای انسانهای جهان معنا دار کرد. به گونه ای که مومنان بین دوپرانتز عید قرار گرفتند عید سعید فطر و قربان ،تا دست های هم به گرمی بفشارند و برای هم دعا خیر کنند.

انسانهایی که روح خویش را با کلمات خیر رحمانی کردند رحم دل شدند. وبرای ملاقات هم بی تاب شدند آنگاه به طواف به دور کعبه حاضر شدند با هم الله را لبیک فریاد کردند و می کنند .

لباسهای فاخر از تن برون آوردند و در میعادگاه حاضرشدند و حالت حضور خود را درقیامت به نمایش گذاشته وبه تصویر کشیدند. و اینگونه سایر انسانها را آگاه می کنند که بدانند قیامت برای تسویه حساب همه ی بشر در پیش است وهمه ی انسانها به بارگاه حق ودر محضر عدل الهی حاضر شده و محاسبه میشوند و اینگونه عذر از تمامی انسانهای جهان گرفته میشود
در خاتمه از آنچه که نیک نوشته ام بهرمند شوید و از اشتباهاتم دوری گزینید و وخود نیز پیشاپیش از درگاه الله بر خطایم عذر می طلبم و من الله توفیق

.............................
نویسنده: یوسف نورایی
بازديد:1371| نظر(0)

نظرسنجی

عالي
خوب
متوسط
می پسندم


آمار بازدیدکنندگان
جستجو در سایت