« وَمَا كَانَ الْمُؤْمِنُونَ لِيَنْفِرُوا كَافَّةً فَلَوْلَا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طَائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ وَلِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ » مـؤمنان را نسزد كه همگي بيرون روند (‌و براي فراگرفتن معارف اسلامي عازم مراكز علمي اسلامي بشوند)‌. بـايد كـه از هر قوم و قبيله‌اي‌، عدّه‌اي بروند (‌و در تـحصيل علوم ديني تلاش كنند) تا با تعليمات اسلامي آشنا گردند، و هنگامي كه به سوي قوم و قبيلۀ خود برگشتند (‌به تعليم مـردمـان بـپردازنـد و ارشـادشان كنند و) آنـان را (‌از مخالفت فرمان پروردگار) بترسانند تا خودداري كنند

ابن رشد اندلسی | سیمای بزرگان 24 بهمن 1395
ابن رشد اندلسی

ابو ولید محمد بن احمد بن احمد قرطبی معروف به ابن رشد درسال ۱۱۲۷ م ۵۲۰ ه ق در قرطبه اندلس به دنیا آمد و در ۱۰ دسامبر ۱۱۹۸ م برابر با صفر۵۹۵ ه ق در مراکش در گذشت. پدر و جد وی هر دو قاضی القضاة اندلس بودند وی نیز مدتی در قرطبه و سویل در مقام قاضی القضاة به فعالیت مشغول بود او فقیه مذهب مالکی بود وی از جمله کسانی بود که در بیشتر علوم زمان خود سر آمد بود وی در فقه و اصول و طب تالیفاتی دارد اما مهمتر از همه کارهای او در فلسفه است گفته شده از زمانی که قوه تشخیص به دست آورده جز دو شب دست از کار نکشیده است، شبی که پدرش وفات یافت و دیگر شبی که ازدواج کرد. مجموع تالیفات وی در علوم مختلف متجاوز از ۶۵ عنوان می باشد.

وی بیش از آنکه در دنیای اسلام تاثیر بگذارد در غرب تاثیر گذار بوده است اروپاییان او را با نام اورئوس (avwrroes) می شناسند آثار وی در قرون وسطی از عربی به لاتین و عبری ترجمه شد و در آنجا صاحب مکتب شد مکتب او به نام خودش اوروئسیسم نامیده شد گرچه ارباب کلیسا به شدت با نشر افکار و آثار او مخالفت کردند اما این مخالفت مانع از تاثیر گذاری او نشد برخی از متفکران اروپایی مکتب او را سر آغاز رنساس می دانند اروپائیان تا مدتها وی را خاتم فلاسفه اسلامی تلقی می کردند.

تاثیر وی در اروپا بدان حد است که نقاش برجسته ای همچون رافائل تابلویی از او کشیده اشت همچنین دانته در اثر معروف خود، کمدی الهی بدو اشاره می کند گفتنی است مجسمه ای از وی همچنان در زادگاهش قرطبه (کوردبا) اسپانیا نصب است همچنبن سیارکی در آسمان بانام (۸۳۱۸ ابن رشد) به نام وی نام گذاری شده است.

ابن رشد به فلسفه با نگاهی غیر از نگاه ابن سینا و فارابی می نگرسیت او فلسفه شرق اسلامی را که آمیخته با کلام و عرفان و تصوف بود نقد می کرد و حوزه فلسفه را مستقل از دین می انگاشت البته بین دین و فلسفه تفاوت می گذاشت ولی به تضاد آن دو با یکدیگر قائل نبود اما ممزوج شدن این دو با یکدیگر یعنی تبدیل دین به فلسفه و فلسفه به دین را شدیداً انکار می کرد بر اساس همین طرز فکر کتابهایی همچون فصل المقال در رد فیصل التفرقه بین الاسلام و الزندقه امام غزالی و یا الکشف عن مناهج الادله را نگاشت.

او فلسفه را بی پیرایه می خواست به همین دلیل بود که در بین اروپائیان قرون وسطی به عنوان مهمترین شارح ارسطو شناخته شده بود آراء و نظریات وی در رنساس تاثیر داشته است این مطلب امری غیر قابل انکار است دلیل این امر شاید نفی فلسفه اسکولاستیک و ندای بازگشت به ارسطو گرایی باشد، و این چیزی بود که اروپایی آن زمان نیاز داشت یعنی عقلانیت صرف و بازگشت به ارزشهای یونان باستان.

خلاصه آنچه او را منشاء تحول در اروپا بدل کرد را می توان درچند مورد خلاصه کرد:

۱ـ روح کلام او بازگشت به عقلانیت صرف است فارغ از مسائل مذهبی که البته از دید او، ارسطو نماینده تام آن است و این بازگشت به عقلانیت بود که او را در اروپا زبانزد کرد.

۲ـ می توان به مواردی از حقوق بشر درکلام وی بر خورد که نمونه بارز آن حقوق زنان است او معتقد است در طول تاریخ به زنان همواره ظلم روا داشته اند لذا می بایست از آنها دفع ظلم شود تا به جایگاه حقیقی خویش دست یابد.

۳ـ درون مایه های تکثرگرایی در کلام ولی مشهور است او قائل به این است که احتمال خطا در نظریاتش وجود دارد. در تاریخ نکته ای خلاف تواضع و فرو تنی در باره ی وی نگاشته نشده است این ها همه دست به دست هم داده اند تا او فیلسوفی باشد که سهم خاص خود را در رنساس دارا باشد.

اما عجیب اینجاست که چنین شخصی تا قرون متاخر در بین مسلمانان شناخته شده نبوده است حتی فلاسفه اسلامی نیز به او بی مهری روا داشته اند. او که تنها با یک کتاب تهافت التهافات که در رد تهافت الفلاسفه غزالی نگاشت بر فیلسوفان منت گذارد که ایراداتی که تا مدت ها همچنان بر فلاسفه وارد بود را پاسخ گفت اما شرقیان هیچ نامی از وی در آثار ، نقل قول ها و تذکره های خود نیاورده اند.

این که آثار ابن رشد بین جوامع مسلمان قبول عام نیافته است عللی دارد. از آن دست، می توان به تفاوت نگرشی او در فلسفه با دیگر فیلسوفان به خصوص فیلسوفان شرق اسلامی بود. وی به گسست فلسفه از دین قائل بود، نیز روش شرقیان در تعامل با فلسفه را خوش نداشت که آن را با کلام و عرفان آمیخته بودند بلکه قائل به بازگشت به فلسفه ناب و اصیل بود که ارسطو در نظر او، نمود آن بود. این شیوه نگرش در گمنامی وی بی تاثیر نبوده است، مسال تاریخی را نیز نمی توان نادیده گرفت و از کنار آنها به سادگی گذشت در جامعه ای که تفکر اشعری حاکم است و فقها و محدثین بر جامعه حکم می رانند طبیعی است آزاد اندیشی، همچون ابن رشد بایکود شود گویند در اندلس هشتاد هزار نسخه از اثار وی سوزانده شد او که روزگاری قاضی القضات قرطبه بود تکفیر شد و زندانی گردید. تا پایان عمر هم در تبعید و حبس خانگی به سر برد . اینها همه دست به دست هم داد تا ابن رشد در بین مسلمانان شخصیتی گمنام باقی بماند.

امروزه پاره ای از روشن فکران شمال افریقا همچون محمد عابد الجابری و محمد ارکون وی را الگوی خود در روشنفکری می دانند مهمترین خصیصه ای که آنها را به این سو سوق داده آن است که ابن رشد قائل به تفکیک حوزه فلسفه و دین است. اما بین آنها هیچ تضادی نمی بیند بلکه هر یک در حوزه خود به کار می آید این نظریه ابن رشد ره بدآنجا دارد که چگونه می توان تجدد را با دینداری جمع کرد به همین علت است که از جانب این روشنفکران مورد توجه قرار گرفته است.
بازديد:1642| نظر(0)

نظرسنجی

عالي
خوب
متوسط
می پسندم


آمار بازدیدکنندگان
جستجو در سایت