« وَمَا كَانَ الْمُؤْمِنُونَ لِيَنْفِرُوا كَافَّةً فَلَوْلَا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طَائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ وَلِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ » مـؤمنان را نسزد كه همگي بيرون روند (‌و براي فراگرفتن معارف اسلامي عازم مراكز علمي اسلامي بشوند)‌. بـايد كـه از هر قوم و قبيله‌اي‌، عدّه‌اي بروند (‌و در تـحصيل علوم ديني تلاش كنند) تا با تعليمات اسلامي آشنا گردند، و هنگامي كه به سوي قوم و قبيلۀ خود برگشتند (‌به تعليم مـردمـان بـپردازنـد و ارشـادشان كنند و) آنـان را (‌از مخالفت فرمان پروردگار) بترسانند تا خودداري كنند

نگاهي كوتاه به شخصيت علمي شيخ عبدالكريم محمدي | مجله شیخان 14 آذر 1390
نگاهي كوتاه به شخصيت علمي شيخ عبدالكريم محمدي

- با عرض سلام و خسته نباشید خدمت شما استاد بزرگوار، بسیار سپاسگذاریم از اینکه وقت خودتان را در اخیار ما قرار دادید.

- من هم عرض سلام دارم خدمت شما و همه ی کسانی که این مصاحبه را خواهند خواند و همچنین تشکر می کنم از شما بخاطر اهتمامی که به این مسائل دارید ...

س: برای شروع بفرمایید که شروع تحصیل و انگیزه ی ورود شما به مدرسه ی دینی چگونه بوده است؟

ج: تحصیلات من از سن قانونی ابتدایی در هرنگ که محل تولدم می باشد شروع شد و با پایان سال اول ابتدایی وارد مکتبخانه شدم. استاد من یک انسان باتقوا و بااخلاق به اسم "ملا غلام" بود. ایشان مؤذن مسجد جامع بود. مکتبخانه در نخلستان بود، جایی که استاد کار حصیربافی انجام می داد.

آنجا قرآن می خواندیم و استاد فقط 10 تا 15 نفر دانش آموز می پذیرفت. من محبت خدا و رسول را از او یاد گرفتم و سعی می کردم در خدماتی که او انجام می دهد با او باشم و وقتی استاد عصر پنج شنبه ها نظافت مسجد را انجام می داد به او کمک می کردم، مثلا شيشه ي فانوس را با هم پاک می کردیم.

در ابتدایی دوست داشتم با زبان قرآن آشنا شوم. به همین جهت پس از دوره ی ابتدایی در سال 49 ـ 48 به بندرلنگه رفتم و 6سال در بندرلنگه خدمت جناب آقای "شیخ محمدعلی خالدی" تلمذ کردم. در این اثناء دروس دبیرستان دوره ی قدیم را در سیکل اول آنجا گرفتم و پس از رسیدن به سن سربازی به خاطر علاقه به تحصیل سعی کردم در اولین فرصت مشکل سربازی را حل کنم. بهمین خاطر به سربازی رفتم و پس از پایان دوره ی خدمت سربازی، با راهنمایی "شیخ محمد ضیائی" به دانشگاه مدینه ملحق شدم و در دبیرستان دانشگاه دیپلم را تمام کردم و لیسانس شریعت را از آنجا گرفتم.

س: روش مطالعه ی شما و میزان آن در حین تحصیل و بعد از آن چگونه بوده است؟

ج: سعی می کردم وقتها را بیهوده نگذرانم و با مطالعه و تحقیق و کمک به همکلاسی هایم وقتم را پر کنم. در تمام دوره ی تحصیل این برنامه ی من بود. سعی می کردم اوقات استراحتم تنوع علمی باشد، یعنی وقتی از خواندن یک کتاب خسته می شدم، می رفتم کتاب دیگری می خواندم. از مرخصی ها کمتر استفاده می کردم. مثلا وقتی بندرلنگه بودیم مرخصی وسط هفته که طلاب به بازار می رفتند، من نمی رفتم. یا هفت سالی که در مدینه تحصیل کردم فقط دو بار به ایران آمدم. در کنار دروس دانشگاهی در حلقات علمی و قرآنی در حرم نبوی شریف شرکت می کردم و از "شیخ مختار شنقیطی" در این حلقه ها فایده هایی بسیار بردم. در 24 ساعت شبانه روز حدودا 16 ساعت را به مطالعه و تحقیق و تفحص می پرداختم و از اوقاتم به طور مفید استفاده می کردم و 8 ساعت را به استراحت و کارهای شخصی می پرداختم.

س: تفاوت بین روش سنتی و دانشگاهی در چیست؟

ج: روشها متفاوت است. در روش سنتی معمولا بر اعتماد به دانشی که داده می شود و احترامی که بین شاگرد و استاد وجود دارد تکیه می شود و معمولا در استفاده کردن از وقت مفیدتر است، اما در روش دانشگاهی فضای علمی بازتری وجود دارد و اگر خود شخص علاقه نداشته باشد چیزی یاد بگیرد، دانشگاه چیزی به او یاد نمی دهد. برای من که خودم علاقه داشتم یاد بگیرم هر دو فضا برایم مساوی بود. پس افرادی که خودشان به دنبال علم و تحقیق هستند، برایشان فرقی ندارد. اما از آنجا که روش دانشگاهی فضای علمی بازتری دارد، ذهنیت بازتری ایجاد می کند.

س: حفظ متون چه تأثیری در ارتقای علمی شما داشته است؟

ج: معمولا متون حاوی فرمولها و قواعد علمی مطمئن هستند. لذا آموزه هایی که انسان دریافت می کند آموزه هایی مطمئن هستند که در آینده با تحقیق و تفحص تبدیل به علم خود انسان می شود و در ایام تحصیل و تمرین پشتوانه ی علمی انسان هستند و رابطه ی تردیدی کاهش پیدا می کند.

س: چه نوع کتابهایی را بیشتر می خواندید؟

ج: بیشتر کتابهای علمی. و خواندن کتابهایی که مطالب کوتاه مدت در آن بود و یا مسائل روز در آن مطرح می شد را برای خود و دوستانم مصلحت نمی دیدم و همیشه به علوم پایدار تشویق می کردم تا علوم گذرا.

س: منهج علمی کدام یک از علماء در روش علمی شما مؤثر بوده است؟

ج: بیشتر متأثر به شخصیت علمی "امام الحرمین جوینی" هستم.

س: مدتی تألیف داشتید اما آن را متوقف کردید. چرا؟

ج: کتاب به اندازه ی کافی وجود دارد و به نسبت، افرادی که از کتاب استفاده کنند و بخوانند کمتر است لذا بر این دید هستم: طلبه هایی تربیت کنیم تا کتاب بخوانند و استفاده کنند. کتابهایی که تألیف کردم جای خالی آن احساس می شد و آنها را برای طلبه ها مهم می دانستم. مثلا اصول فقه، هنوز وارد منهج نشده بود و کتاب "مبانی اصول فقه" که به زبان فارسی نوشتم را در منهج یک ضرورت می دانستم و یا کتاب "سلم السالکین إلی ریاض الصالحین" جای خالی آن در برنامه ها احساس می شد. گرچه کتاب ریاض الصالحین وجود داشت اما چون کتاب قطوری بود استفاده از آن برای طلاب مشکل بود و استفاده از سلم می توانست طلاب را به مقاصد کتاب ریاض الصالحین برساند. و تجوید که ترجمه کردم به این منظور بود که کسی تجوید را نمی شناخت و چون تجوید در تخصص من نبود، کتاب یک متخصص تحت عنوان تجوید آسان را ترجمه کردم و آنرا وارد منطقه کردم.

س: ارتباط با جامعه چه تأثیری در علم شما داشته است؟

ج: آموزه های دین مجموعه آموزه هایی است که رفتار انسانی را تنظیم می کند و هرچه ارتباط با جامعه بیشتر باشد عمق آموزه های دینی بیشتر می شود و انسان تا در جامعه نباشد رفتاری در او شکل نمی گیرد.

س: درکل جایگاه علوم مختلف بویژه علوم دین را کجا می بینید؟

ج: علوم انسانی درباره ی احوال انسان بحث می کند، علوم انسانی زاییده ی تفکر و تجربه ی بشر می باشد و علوم دینی که از نقل به انسان می رسد خطاهای ناشی از تفکر انسانی را کاهش می دهد و به علوم انسانی جهت خدایی می دهد. لذا در رأس همه ی علوم، علوم دینی قرار می گیرد و سپس علوم انسانی و بعد از آن تجربی و ریاضی.

س: چه کار علمی می خواستید انجام دهید اما فرصت نشد و شما را متأسف کرد؟

ج: انسان زمانی تأسف می خورد که وقتهای هدر رفته داشته باشد. لذا تأسف و حسرت کار انسان مؤمن نیست. و تلاش من بر این بوده که تنبلی در من رخ ندهد. و آنچه به دست آمده توفیق باری تعالی است و اصل تأسف در برنامه ی من نبوده است. طبیعی است که انسان نمی تواند همه ی علوم را فراگیرد گرچه هم علاقه داشته باشد. لذا باید سعی کند اولویتها را رعایت کند و همچنین انسان باید سعی کند به دنبال علمی برود که به آن عمل کند و علمی که به عمل منتهی نشود علم به حساب نمی آید.

س: هزینه ی تحصیل خود را چگونه تأمین می کردید؟

ج: به نسبت هزینه ی تحصیل سعی می کردم که از نگاه ذهنی و قلبی به هیچ منبعی وابستگی نداشته باشم. هزینه ای که خدا روزی من کرده خانواده بود لذا پدرم که در حد متوسط کار می کرد، هزینه ی من را تأمین می کرد و دانشگاه مدینه نیز به من کمک هزینه می داد. من هدفمند مصرف می کردم تا جایی که پس انداز داشتم و به دیگر دوستانم کمک می کردم. پس از اتمام درسهایم با خانواده ی پدری ام به صورت اشتراکی زندگی می کردیم و از مدارس دینی حقوق نمی گرفتم چون به آن نیازی نداشتم و با لطف پروردگار دوستانی داشته ام که تا به حال زندگی ام را بدون هیچ قراردادی تأمین می کرده اند و این دوستان نیز متنوع بودند. لذا نمی توانم به یک منبع درآمد خاص اشاره کنم. شاید بتوانم بگویم در گذشته چه کارهایی انجام داده ام ولی به نسبت آینده به هیچ عنوان نمی توانم بگویم برای کسب درآمد می خواهم چه کاری انجام دهم.

س: چه توصیه ها و راهکارهایی برای مخاظبین که غالبا اهل علم هستند، دارید؟

ج: کوچکتر از آن هستم که اهل علم را توصیه کنم اما بطور کل انسان رابطه ی خوبی با خدا داشته باشد و بر حسب رضایت او و عقاب او عمل کند، بنابراین تنظیم رابطه ی انسان با خدا شرط اول است. شرط دوم تنظیم رابطه ی خودش با انسان است و سوم سعی بر خدمت کردن به انسانها در جهت رضای خدا.
بازديد:7703| نظر(0)

نظرسنجی

عالي
خوب
متوسط
می پسندم


آمار بازدیدکنندگان
جستجو در سایت