« وَمَا كَانَ الْمُؤْمِنُونَ لِيَنْفِرُوا كَافَّةً فَلَوْلَا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طَائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ وَلِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ » مـؤمنان را نسزد كه همگي بيرون روند (‌و براي فراگرفتن معارف اسلامي عازم مراكز علمي اسلامي بشوند)‌. بـايد كـه از هر قوم و قبيله‌اي‌، عدّه‌اي بروند (‌و در تـحصيل علوم ديني تلاش كنند) تا با تعليمات اسلامي آشنا گردند، و هنگامي كه به سوي قوم و قبيلۀ خود برگشتند (‌به تعليم مـردمـان بـپردازنـد و ارشـادشان كنند و) آنـان را (‌از مخالفت فرمان پروردگار) بترسانند تا خودداري كنند

ام المومنین حفصه بنت عمر رضی الله عنهما | اهل بیت رسول 1 تير 1391
ام المومنین حفصه بنت عمر رضی الله عنهما

حفصه زماني به دنيا آمد که قريش بناي کعبه را بازسازي مي کردند. اين واقعه پنج سال قبل از بعثت پيامبر بود. آن زماني که پيامبر با رأي درست و بصيرت فوق العاده و درايت خاص خود، اختلاف و نزاع ميان قريش بر سر قرار دادن «حجر الأسود» در جايش، را خاتمه داد.
حفصه علم و ادبيات را دوست مي داشت، و نوشتن را از «شفاء» دختر عبدالله، آن زن قريشي و عدوي ياد گرفت. و پيوسته به دنبال علم بود تا اين که يکي از زنان فصيح در ميان قريش شد.

همانا اسلام آوردن عمر مايه فتح و پيروزي اسلام بود . وقتي که خورشيد اسلام بر سرزمين جزيرة العرب طلوع کرد و عمر همچنان بر شرک بود، پيامبر آرزو مي کرد که عمر اسلام آورد تا شوکت و اقتداري عليه مشرکان باشد و آنان را بترساند. پيامبر مي فرمود: «اللهم أعز الإسلام بأحب هذين الرجلين إليک: بأبي جهل بن هشام، أو بعمر بن الخطاب، قال: وکان أحبهما إليه عمر»: «خدايا! اسلام را با محبوب ترين اين دو مرد در نظرت عزت ده: با ابوجهل بن هشام، يا با عمر بن خطاب. راوي گويد: محبوب ترين آن دو مرد در نزد خداوند عمر بن خطاب بود». يعني عمر بن خطاب اسلام آورد و خداوند به وسيله او اسلام را عزت و اقتدار داد.
اسلام آوردن عمر سبب بزرگي براي ظهور و قدرت و توان اسلام بود. چون عمر در توان و قدرت و شجاعت برجسته بود، و به خاطر خدا از ملامت هيچ ملامت کننده اي نمي ترسيد.
عبدالله بن مسعود مي گويد: همانا اسلام آوردن عمر، مايه فتح و پيروزي اسلام بود، و هجرتش مايه نصرت و پيروزي اسلام بود، و خلافتش مايه رحمت بود. ما کنار کعبه نماز نمي خوانديم تا اين که عمر اسلام آورد. پس وقتي که عمر اسلام آورد، با قريش پيکار و مبارزه کرد تا اين که کنار کعبه نماز خواند و ما هم همراهش نماز خوانديم.
اين چنين اسلام وارد اين خانه مبارک شد تا پناهگاهي محکم شود که از اسلام و مسلمانان پشتيباني و حمايت کند.
اين چنين، خانواده مبارکِ عمر در سايه اين دين عظيم و در کنار اين پيامبر گرامي زندگي کرد، تا از سرچشمه پاک سيراب شوند و از سنت و سيرت و اخلاق و عبادت و سلوک و مهر و محبت پيامبرص ياد بگيرند.

وقتي حفصه به سن بلوغ رسيد، يکي از پيشگامان و سابقين به سوي اسلام، به نام «خُنيس بن حذافه» برادر «عبدالله بن حذافه» به خواستگاري او آمد. پس خُنيس با حفصه ازدواج کرد. و حفصه همراه او در خوشبختي زياد در سايه ايمان و اطاعت زندگي کرد.
خُنيس قبل از آن که پيامبرص داخل خانه ارقم بن ابوالأرقم شود، اسلام آورد و اسلام آوردنش به دست ابوبکر صديق - رضي الله عنه - بود.

اذيت و آزار مشرکان به اصحاب پيامبر شدت يافت، پس پيامبرص به صحاب و يارانش اشاره کرد که به سرزمين حبشه هجرت کنند. خُنيس هم از جمله افرادي بود که به حبشه هجرت کرد و سپس به مکه بازگشت. وقتي که ديد اذيت و آزار و شکنجه مشرکان روز به روز زياد مي شود، همسرش حفصه را با خود برداشت و به يثرب (مدينه منوره) هجرت کردند پس از آن که پيامبر به اصحاب و يارانش اجازه داد که به مدينه هجرت کنند. آن جا اين دو زوج در کنار انصار زندگي کردند و خوشبختي و سعادت شان با هجرت پيامبر ص به مدينه ـ شهري که با آمدن پيامبرص هر چيزي در دور و بر آن نوراني شد ـ زياد شد.

در غزوه بدر که خداوند در آن، نصرت و عزت و پيروزي براي مسلمانان تقدير کرده بود، خُنيس از قهرمانان اين جنگ بود. او از اعماق قلبش شهادت را آرزو مي کرد. وقتي که در آن غزوه شرکت کرد، زخم هاي زيادي در بدنش ايجاد شد اما با وجود آن هم چنان مبارزه مي کرد تا کلام و دين خداوند، غالب، و آيين کافران مغلوب باشد. پس از پايان يافتن غزوه بدر خُنيس مجروح به مدينه بازگشت.
اين صحابي جليل القدر وفات يافت؛ کسي که جان خود را در راه خداوند باخت و به بزرگ ترين فضيلت و افتخار دست يافت؛ پيامبر بر او نماز جنازه خواند و او را در قبرستان بقيع کنار قبر صحابي جليل القدر عثمان بن مظعون به خاک سپرد.
اين چنين فراق و دوري دردناک آمد. و اين چنين حفصه که هنوز جوان بود، بيوه شد. و براي مرگ شوهرش بسيار اندوهگين شد تا جايي که نزديک بود قلبش پاره شود؛ اما او در اوج سعادت و خوشبختي بود، چون شوهرش مرگ کريمانه اي داشت و زخم هايش که همه اش به خاطر خدا بود، برايش گواهي مي دهند.
عمر براي دختر جوانش که در سن هيجده سالگي بيوه شد، متأسف و ناراحت شد. اين مسأله عمر را دردمند مي کرد که بيوه گي، جواني حفصه را مي ربايد و زندگي اش را مي مکد. و هر وقت داخل خانه اش مي شد و دخترش را اندوهگين مي ديد، احساس درد و ناراحتي مي کرد. پس از تفکر طولاني صلاح ديد که شوهري را برايش انتخاب کند تا در کنارش آرام گيرد.
پدرش او را به ابوبکر پيشنهاد کرد اما ابوبکر جوابي به او نداد. او را به عثمان پيشنهاد کرد، عثمان گفت: در نظر دارم اين روزها ازدواج نکنم. پس عمر از آن دو دلخور شد و دلش شکست، و شکايت حالش را نزد پيامبر برد، پيامبر فرمود: «يتزوج حفصة من هو خير من عثمان؛ ويتزوج عثمان من هي خير من حفصة»: «کسي بهتر از عثمان با حفصه ازدواج مي کند و عثمان با کسي بهتر از حفصه ازدواج مي کند». سپس پيامبر از حفصه خواستگاري کرد و عمر، حفصه را به ازدواج او درآورد.
و رسول الله ص دخترش، ام کلثوم را پس از وفات خواهرش رقيه به ازدواج عثمان درآورد.
وقتي که عمر، حفصه را به ازدواج پيامبرص درآورد، ابوبکر او را ديد و عذرخواهي کرد و گفت: از من دلخور نشو، چون رسول الله ص از حفصه ياد کرده بود و درست نبود که من رازش را افشا کنم و اگر پيامبرص او را رها مي کرد، قطعاً با او ازدواج مي کردم.
رسول الله ص سال سوم هجري، قبل از جنگ اُحد با حفصه ازدواج کرد، و چهارصد درهم را به عنوان مهريه به او داد. و اين ازدواج، بزرگ ترين اکرام و افتخار و منت و احسان براي حفصه و پدرش بود.

حفصه جايگاه والايي را در قلب پيامبر اشغال کرد، بلکه جايگاه او ميان همسران پيامبرص هم والا بود.
تا جايي که مادرمان عايشه درباره اش مي گفت: او کسي بود که از ميان همسران پيامبرص، در جايگاه و منزلت رقيب من بود.
البته زندگي همسران پاک پيامبرص خالي از برخي احساسات و عواطف بشري نبود؛ احساسات و عواطفي که حسادت يا هم چشمي و امثال آنها را به دنبال دارد، از اين رو پيامبر امور زندگي اش را با تربيت رباني در خانه اش همراه همسرانش و همراه ياران و امتش سامان مي داد و همگي را به سوي طريق صحيح هدايت مي کرد.

با يک مثال، مطلب روشن مي شود اين موضع گيري است که براي ما روشن مي سازد چگونه حسادت گاهي اوقات ميان همسران پيامبر ظاهر مي شد . و چگونه پيامبرص آن امور را با حکمت و تفکر و انديشه و مهر و محبت سامان مي داد.
در صحيح بخاري و صحيح مسلم از روايت عايشه آمده که وي گويد: رسول الله ص نزد زينب بنت جحش عسل مي خورد و کنار او مي ماند. من و حفصه با هم همدستي کرديم که پيامبرص نزد هر کدام از ما بيايد، به او بگويد گياه مغافير خورده اي؟ من بوي گياه مغافير را از تو احساس مي کنم. پيامبرص فرمود: «لا ولکني کنت أشرب عسلاً عند زينب بنت جحش فلن أعود وقد حلفت لا تخبري بذلک أحداً».
«نه، ولي نزد زينب بنت جحش عسل خورده ام، اما از اين به بعد ديگر اين کار را نمي کنم و تو را سوگند مي دهم که اين خبر را به کسي نگويي».
حفصه همراه با پيامبر زيباترين روزهاي عمرش را گذراند. هر روز علم و فقه و طاعتش براي خداوند زياد مي شد. چرا زياد نشود در حالي که او از منبع و سرچشمه زلال علم نبوي سيراب مي شد؟
حفصه با همسران پيامبر براي به دست آوردن خشنودي اش مسابقه مي داد. او از هيچ تلاشي جهت خوشبخت کردن و مسرور کردن پيامبر دريغ نمي کرد. و هر لحظه از عمرش که سپري مي شد در حالي که در کنار پيامبرص بود، بيشتر و بيشتر به خداوند نزديک مي شد. او از پيامبر هر طاعت و عبادتي که او را به خداوند نزديک کند، ياد گرفته بود.
زندگي زناشويي که باعث مي شود خوشبختي به روي خانه بال بگشايد، اين چنين است.

در روزي از روزها پيامبر حفصه را طلاق داد، و دل حفصه شکست و تمام دنيا در برابر چشمانش تار شد و او باور نمي کرد که شوهر و محبوب و پيامبرش ص او را طلاق داده است . ناگهان جبرئيل؛ فرماني را از خداوند متعال که هفت طبقه آسمان را مي شکافت، نازل کرد تا پيامبر را امر کند به اين که به سوي حفصه رجوع کند و باري ديگر حفصه را نزد خود برگرداند.
در حديثي آمده که پيامبر حفصه را يک طلاق داد، سپس بنا به دستور جبرئيل؛ به او، حفصه را برگرداند، و جبرئيل گفت: «إنها صوّامة، قوّامة، وهي زوجتک في الجنة»: «او بسيار روزه دار و شب زنده دار، و همسر تو در بهشت است».
اين عجب فضيلت و افتخاري است که تمام فضايل و مناقب در برابر آن از روي خجالت و شرمساري مي گريزند. اين، قدر و منزلت مادرمان حفصه نزد خداست.

مادرمان حفصه به علم و فقه و تقوا معروف بود. و اين صفات، جايگاه کريمانه اي به او نزد رسول الله داده بود. و همان جايگاه در عصر خلافت راشده به ويژه در زمان خلافت پدرش، عمر همچنان محفوظ بود. و بسيار پيش مي آمد که عمر به آراء و نظرات فقهي حفصه تکيه مي کرد؛ از آن جمله سئوال عمر از حفصه بود که: حداکثر مدتي که زن مي تواند دوري شوهرش را تحمل کند، چه قدر است؟ حفصه گفت: شش يا چهارماه است.
ام المؤمنين حفصه در زمينه حديث نبوي و عبادت مرجع بسياري از صحابه بود. برادرش عبدالله بن عمر کسي که در همه چيز از رسول الله ص پيروي مي کرد، آنچه را که حفصه در خانه رسول الله ديده بود، از او دريافت مي کرد. علاوه بر آن، ابوبکر صديق - رضي الله عنه - ام المؤمنين حفصه را از ميان همسران پيامبرص انتخاب کرده بود تا حافظ قرآني باشد که ابوبکر آن را جمع آوري نموده بود. شايد انتخاب حفصه براي اين کار از جانب ابوبکر به خاطر آن صفاتي باشد که در وجود حفصه جمع شده بود؛ صفاتي از قبيل تقوا، علم و دانش و روزه داري. البته ناگفته نماند که حفصه در عصر خود قرائت خيلي خوبي داشت. مردان کمي بودند که در قرائت و کتابت معروف شده باشند، پس در ميان زنان وضعيت چگونه بايد باشد؟ ام المؤمنين حفصه، شاگرد نجيب نبوي بود که بسياري از احکام نبوي را به مردم رساند.

حفصه همچنان نمونه اي از همسر باوفا و صادقي بود که از هيچ تلاشي جهت خوشبخت کردن شوهرش دريغ نمي کرد.
خوشبختي مدام بر روي اين خانه مبارک خيمه زده بود تا اين که آن روز آمد که تمام هستي تار شد وقتي که پيامبر وفات يافت. قلب حفصه به خاطر وفات پيامبرص کسي که شوهر و محبوب و پيامبرش بود، پر از غم و اندوه شد.
حفصهه پس از وفات پيامبر در عصر خود، هم چنان عبادتگذار براي خداوند بود تا جايي که دور و نزديک همه به فضل و برتري اش در نماز و عبادت گواهي مي دادند.

وقتي که عمر فاروق - رضي الله عنه - خلافت مسلمانان را عهده دار شد، حفصه هيچ تغييري نکرد بلکه هم چنان در زهد و پارسايي و بينوايي زندگي مي کرد؛ روز به روز به خاطر کثرت روزه و شب زنده داري به خداوند متعال نزديک مي شد، چون او به يقين مي دانست که سلطنت پدرش به او هيچ نفعي نمي رساند و تنها عمل صالح و نيک به او نفع مي رساند؛ عملي که حفصه با آن در پيشگاه خداوند حاضر مي شود.
حفصه همچنان مجد و افتخارات و زهد و پارسايي و تقوا و عدالت و فتوحات پدرش را مشاهده مي کرد تا اين که آن روز فرا رسيد که عمر با ضربات جنايتکارانه از شمشير ابولؤلؤ مجوسي به قتل رسيد. و عمر فاروق در لحظات آخر عمر پر از بذل و بخشش و ايثار و فداکاري اش بر بستر مرگ خوابيد. دخترش حفصه بر او داخل شد و يک ساعت به خاطر مرگش گريه کرد. سپس بيرون رفت در حالي که پدرش را به خدا مي سپرد.

مادرمان حفصه امانت قرآن را بر دوش هايش حمل کرد. او کسي بود که ابوبکر وي را انتخاب کرد تا قرآني را که زيد بن ثابت جمع آوري کرد، نگهداري کند.
و آن مصحف هايي که قرآن در آن جمع آوري شد، تا عهد خلافت عثمان همچنان نزد حفصه بود تا اين که عثمان آنها را در يک مصحف جمع آوري کرد.

ابوبکر - رضي الله عنه - سپاهي را به فرماندهي خالد بن وليد همراه جمع کثيري از صحابه جهت پيکار با «مسيلمه کذاب» تدارک ديد. مسلمانان با وي به شدت جنگيدند تا اين که خداوند او را خوار کرد و کشته شد. در ضمن آن جنگ، تعداد زيادي از حاملان و حافظان قرآن به قتل رسيدند. عده اي مي گويند: اين افراد هفتصد نفر بودند و بعضي ديگر مي گويند، بيشتر از هفتصد نفر بودند. اين جنگ در مکاني به نام يمامه بود. از اين جا انديشه جمع آوري قرآن پيش از آن که باقي حافظان کشته شوند، به ذهن ابوبکر رسيد.

آن صحيفه ها نزد ابوبکر تا زمان وفاتش بود، سپس نزد عمر در طول حياتش بود، و سپس نزد حفصه دختر عمر بود.
در زمان عثمان، کسي را نزد حفصه فرستاد که آن صحيفه ها را از او بگيرد تا قرآن را در يک مصحف جمع آوري کند.
عثمان صحيفه هاي قبلي را به حفصه برگرداند. و از آن مصحفي که جمع آوري کرده بودند، به هر يک از نواحي فرستاد، و دستور داد که هر آن چه از قرآن در غير از اين مصحف باشد، سوزانده شود.

در سال چهل و يک هجري، ام المؤمنين حفصه احساس نزديک شدن ديدار با خدا و دوستان خدا کرد. هنوز چند روزي از ماه شعبان همان سال نگذشته بود که به رفيق اعلي پيوست.
خبر در سراسر شهر پخش گرديد که پاسدار قرآن همسر پيامبرص وفات يافت. و صحابه کرام در پيشاپيش آنان ابوهريره و ابوسعيد خدري براي تشييع جنازه وي آمدند.
والي مدينه در آن موقع مروان بن حکم بر او نماز جنازه خواند. و در قبرستان بقيع به خاک سپرده شد. برادرش عبدالله، و برادرزاده هايش، عاصم و سالم و عبدالله و حمزه بر سر قبرش آمدند. حفصه هنگام وفات شصت و سه سال سن داشت. و راجع به مال و صدقه دادن بخشي از آن به برادرش عبدالله وصيت کرد.
اين چنين مادرمان حفصه پس از حياتي طولاني و پر از عبادت و بذل و بخشش و ايثار و فداکاري رحلت يافت ... مادرمان رحلت يافت، حفصه رحلت يافت تا به شوهر و محبوب و پيامبرش محمد ص در بهشت رحمان ملحق شود. آري، او کسي است که جبرئيل؛ درباره اش به پيامبرص گفت: «إنها صوّامة قوّامة وهي زوجتک في الجنة»: «او بسيار روزه دار و شب زنده دار، و همسر تو در بهشت است».

خداوند از او راضي باد و او را راضي و خشنود گرداند و او را در همراهي پيامبر در بهشت و جاي رحمتش قرار دهد.


...............................................
برگرفته از کتاب صحابيات حول الرسول تألیف: محمود المصري أبو عمار
بازديد:2199| نظر(0)

نظرسنجی

عالي
خوب
متوسط
می پسندم


آمار بازدیدکنندگان
جستجو در سایت