« وَمَا كَانَ الْمُؤْمِنُونَ لِيَنْفِرُوا كَافَّةً فَلَوْلَا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طَائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ وَلِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ » مـؤمنان را نسزد كه همگي بيرون روند (‌و براي فراگرفتن معارف اسلامي عازم مراكز علمي اسلامي بشوند)‌. بـايد كـه از هر قوم و قبيله‌اي‌، عدّه‌اي بروند (‌و در تـحصيل علوم ديني تلاش كنند) تا با تعليمات اسلامي آشنا گردند، و هنگامي كه به سوي قوم و قبيلۀ خود برگشتند (‌به تعليم مـردمـان بـپردازنـد و ارشـادشان كنند و) آنـان را (‌از مخالفت فرمان پروردگار) بترسانند تا خودداري كنند

مهدی از منظر اهل سنت | مقالات 17 تير 1391
در آخرالزمان مردي از اهل بيت پيامبر خدا -صلى الله عليه وسلم- ظاهر مي شود و باعث تقويت دين مي گردد اوهفت سال حکومت رابدست مي گيرد و زمين را به جاي ظلم و ستم پر از عدل و داد مي کند در اين مدت مردم به نعمتهاي بي سابقه مي رسند. زمين سرسبز و پربرکت و نزولات آسماني فراوان مي گردند. و مال و نعمت فراواني در اختيار مردم قرار مي گيرد.
ابن کثير مي گويد: «در زمان او ميوه ها و محصولات زراعتي زياد مي شوند. و همچنين مال وافر، سلطان قاهر، دين استوار، دشمن ذليل و خير و برکت در ايام او مداوم مي گردد».
- اسم و صفات او
اين مرد اسم خود و پدرش مانند پيامبر خدا و پدر گراميشان است پس او احمد يا محمد بن عبدالله و از نوادگان فاطمه و از فرزندان حسن بن علي خواهد بود.
در اين زمينه ابن کثير مي گويد: او محمد بن عبدالله علوي، فاطمي و حسني -رضي الله عنه- است.
و درباره صفت چهره او گفته اند داراي پيشاني عريض بيني کشيده و محدب است.
- مکان خروج او
مهدي از طرف مشرق ظهور خواهد کرد. در حديثي از ثوبان آمده است پيامبر خدا -صلى الله عليه وسلم- فرمود:
«يقتل عند کنزکم ثلاثة کلهم ابن خليفة، ثم لا يصير إلى واحد منهم ثم تطلع رايات السود من قبل المشرق فيقتلونکم قتلاً لم يقتله قوم.... (ثم ذکر شيئاً لا أحفظه فقال:) فإذا رأيتموه فبايعوه ولو حبواً على الثلج فإنه خليفة الله المهدي». «سنن ابن ماجه»
«در کنار کنزتان سه (نفر) با هم قتال مي کنند که همه پسر خليفه هستند و کنز به هيچکدام از آنان نمي رسد سپس دسته اي با پرچم هاي سياه از طرف مشرق مي آيند و با شما جنگي شديد مي کنند (سپس چيزي گفت که آن را بياد ندارم و بعد گفت:) وقتي آنان را ديديد با آنان بيعت کنيد. اگرچه با دست و پا از روي برف بگذريد همانا او خليفه الله مهدي است.
ابن کثير مي گويد: منظور از کنز (مذکور در حديث) کنز کعبه است که در آخرالزمان سه نفر از اولاد خلفا بر سر آن قتال مي کنند و بعد از آنان مهدي ظاهر مي شود و او از طرف شرق ظهور مي کند .
ابن کثير اضافه مي کند او از طرف مردم بلاد شرق نصرت داده مي شود يعني سلطانش را پايدار و ارکان قدرتش را استوار مي سازند و پرچم آنها مشکي مطرز است زيرا پرچم پيامبر خدا مشکي و به نام عقاب بود. خلاصه اينکه مهدي فردي ممدوح و پسنديده و وعده داده شده در آخرالزمان در بلاد شرق ظهور خواهد کرد و طبق مفهوم برخي احاديث در کنار کعبه با او بيعت مي شود».
- دليلهايي از سنت بر ظهور مهدي
احاديث صحيحي دال بر ظهور مهدي وارد شده اند. برخي از آنها صراحتاً نام مهدي را مي برند. وبرخي ديگر تنها اوصاف او را ذکر مي کنند.
در حد کفايت تعدادي از اين احاديث را به عنوان دليل ظهور او در آخرالزمان نقل مي کنيم.
1- از ابوسعيد خدري روايت شده است پيامبر خدا -صلى الله عليه وسلم- فرمودند:
«يخرج في آخر أمتي المهدي، يسقيه الله الغيث وتخرج الأرض نباتها ويعطي المال صحاحاً وتکثر الماشية، وتعظم الأمة، يعيش سبعاً أو ثمانياً» (يعني: حججاً) «مستدرک حاکم» (4/557 - 558).
«در پايان عمر امتم مهدي ظهور مي کند، خدا به او باران فراوان و زمين حاصلخيز مي بخشد. ثروت زياد مي شود. حيوانات اهلي افزايش مي يابند و امت اسلامي بزرگ مي گردد. او هفت يا هشت سال بعد از ظهور زندگي مي کند».
2- ابوسعيد خدري مي گويد پيامبر خدا -صلى الله عليه وسلم- فرمودند:
«أبشرکم بالمهدي يبعث على اختلاف من الناس و زلازل، فيملأ الأرض قسطا وعدلا کما ملئت جوراً و ظلماً يرضي عنه ساکن السماء وساکن الأرض يقسم المال صحاحاً». «مسند امام احمد» (3/37)
«شما را به مهدي مژده مي دهم در زماني که مردم با هم اختلاف دارند و زلزله هاي زيادي روي مي دهد مهدي مبعوث مي شود. او زمين را به جاي ظلم و ستم پر ازعدل و داد مي کند. ساکنان آسمان و زمين از (عملکرد) او راضي هستند و اموال را بطور درست وعادلانه بين مردم تقسيم مي کند» مردي گفت معني صحاحاً چيست؟ پيامبر فرمودند: «تقسيم عادلانه» در ادامه مي فرمايد: «خداوند غني و بي نيازي را در جامعه پديد مي آورد و عدل و مساوات او همه را در برمي گيرد. تا جايي که ندادهنده ندا مي دهد چه کسي نياز مالي دارد جز يک نفر هيچ کس جواب نمي دهد. او مي گويد به طرف انباردار برو و به او بگو مهدي به تو دستور داده است به من مال عطا کني.
انباردار به او مي گويد: هرچه مال مي خواهي بردار وقتي مال را برداشت و به منزل برد با خود مي گويد من حريصترين و آزمندترين فرد امت محمد -صلى الله عليه وسلم- بودم. آيا فضل و احسان آنان مرا کفايت نکرد.
راوي مي گويد: مال را بر مي دارد وبه جاي خود بازمي گرداند اما آنرا از او دريافت نمي کنند و مي گويند ما چيزي را بخشيديم دوباره پس نمي گيريم. ابن روند 7، 8 و يا 9 سال ادامه دارد و بعد حيات رو به سختي و تلخي مي رود يا خير وخوشي از زندگي قطع مي گردد».
اين روايت دلالت مي کند بر اينکه بعد از مهدي شر و فتنه بزرگي رخ مي دهد.
3- از علي -رضي الله عنه- روايت شده است که گفت: پيامبر خدا -صلى الله عليه وسلم- فرمودند: «المهدي منا أهل البيت يصلحه الله في ليلة»«مسند احمد» (2/58).
«مهدي از اهل بيت است خداوند او را در يک شب اصلاح مي کند». ابن کثير مي گويد: يعني: توبه او را مي پذيرد، توفيق و رشدش مي دهد وبه او الهام مي کند.
4- ابوسعيد خدري مي گويد پيامبر خدا -صلى الله عليه وسلم- فرمودند:
«المهدي مني أجلى الجبهة، أقنى الأنف، يملأ الأرض عدلاً و قسطاً کما ملئت ظلماً وجوراً، يملک سبع سنين» «سنن ابوداود» کتاب المهدي (11/375) (حديث 4265) و «مستدرک حاکم» (4/557)
«مهدي از من است. او داراي پيشاني وسيع و بيني باريک محدب شکل است به جاي ظلم و ستم زمين را پر از عدل و داد مي کند و هفت سال حکومت رابه دست مي گيرد».
5- ام سلمه -رضي الله عنها- مي گويد: «از پيامبر خدا -صلى الله عليه وسلم- شنيدم که فرمودند: «المهدي من عترتي، من ولد فاطمة»«سنن ابوداود» (11/373) و «سنن ابن ماجه» (2/1368).
«مهدي از اهل من واز اولاد فاطمه است».
6- جابر -رضي الله عنه- مي گويد: پيامبر خدا فرمودند: «ينزل عيسى بن مريم فيقول أميرهم المهدي: تعال صل بنا فيقول: لا، إن بعضهم أمير بعض تکرمة الله لهذه الأمّه»«الحاوي في الفتاوي» سيوطي (2/64).
«حضرت عيسى بن مريم نازل مي شود. امير مسلمانان مهدي مي گويد بيا براي ما نماز بخوان او مي گويد: خير به خاطر احترام خداوند به اين امت بايد اميرشان از خودشان باشد».
7- ابوسعيد خدري مي گويد پيامبر خدا فرمودند:
«من الذي يصلي عيسى بن مريم خلفه».
«کسي که نماز مي خواند و عيسى پسر مريم به او اقتدا مي کند از ماست».
8- عبدالله بن مسعود مي گويد: پيامبر خدا -صلى الله عليه وسلم- فرمودند:
«لاتذهب أو لا تنقضي الدنيا حتى يملک العرب رجل من أهل بيتي يواطئ اسمه اسمي» «مسند احمد» (5/199) (حديث 3573)
در روايت ديگر آمده است: «يواطئ اسمه اسمي واسم أبيه اسم أبي»«سنن ابوداود» (11/370) آلباني مي گو يد حديث صحيح است «صحيح الجامع الصغير» (5/70 - 71) (حديث 5180).
«دنيا به پايان نمي رسد تا اينکه مردي از اهل بيتم که هم اسم من است حکومت عرب را بدست گيرد».
يا «اسم او و پدرش مثل اسم من و پدرم است».
احاديث مسلم و بخاري متعلق به مهدي
1- ابوهريره مي گويد: پيامبر خدا -صلى الله عليه وسلم- فرمودند: «کيف أنتم إذا نزل ابن مريم فيکم وإمامکم منکم»«صحيح بخاري» کتاب أحاديث الانبياء باب نزول عيسي بن مريم (6/491 - با شرح فتح الباري و «صحيح مسلم» کتاب الإيمان باب نزول عيسي بن مريم حاکماً (2/193 - با شرح نووي).
«حال شما چگونه خواهد بود وقتي که عيسى ابن مريم نازل شود و امام و رهبر شما از خودتان باشد».
2- جابر بن عبدالله مي گويد: از پيامبر خدا شنيدم فرمودند «لاتزال طائفة من أمتي يقاتلون على الحق ظاهرين إلى يوم القيامة» قال: «فينزل عيسى بن مريم فيقول أميرهم: تعال صل بنا فيقول: لا، إن بعضکم على بعض أمراء تکرمة الله لهذه الأمة»«صحيح مسلم» کتاب الإيمان باب نزول عيسي بن مريم -عليهما السلام- حاکماً (2/193 - 194 - با شرح نووي).
«هميشه طائفه اي از امتم در راه حق جهاد مي کنند و اين روند تا قيامت ادامه دارد». فرمودند: «و عيسى بن مريم نازل مي شود و امير شما به او مي گويد بيا برايمان نماز بخوان او مي گويد: نه خداوند به خاطر احترام به اين امت امير را از خودتان قرار داده است».
3- جابر بن عبدالله مي گويد: پيامبر خدا -صلى الله عليه وسلم- فرمودند:
«يکون في آخر أمتي خليفة يحثي المال حثياً لا يعده عدد».
«در آخرين انسانهاي امتم خليفه اي مي آيد که مال بي شماري (بر اثر فتوحات و غنائم) بدست مي آورد».
يکي از راويان حديث به نام جريري مي گويد: به ابونضرة و ابوالعلاء گفتم:
به نظر شما اين شخص عمر بن عبدالعزيز نيست؟ گفتند: خير»«صحيح مسلم» کتاب الفتن و أشراط الساعة (18/38 - 39 - با شرح نووي) و «شرح السنة» بغوي باب المهدي (15/86 - 87) تحقيق شعيب الارناؤوط، بغوي مي گويد حديث صحيح است.
احاديث روايت شده در صحيحين بر دو امر دلالت مي کنند.
1- هنگام نزول عيسى بن مريم -عليه السلام- يک نفر از مسلمانان متولي امرشان است.
2- حضور امير مسلمانان هنگام اقامه نماز و درخواست او از حضرت عيسى -عليه السلام- براي امامت در نماز دلالت بر صلاحيت و هدايت آن امير دارد گرچه در اين روايات صراحتاً نام مهدي برده نشده است. اما صفات مردي صالح را بيان مي کنند که در آن زمان مردم به او اقتدا مي نمايند.
احاديث ديگري در تفسير اين حديثها در کتب مسانيد و سنن نقل شده اند و نام او را محمد بن عبدالله که به او مهدي گفته مي شود معرفي کرده اند. و يقيناً مي دانيد که احاديث تفسيرکننده همديگر هستند.
يکي از اين احاديث را حارث بن اسامه در مسند خود از جابر بن عبدالله روايت مي کند. جابر مي گويد پيامبر خدا -صلى الله عليه وسلم- فرمود:
«ينزل عيسى بن مريم عليه السلام فيقول أميرهم المهدي».
«حضرت عيسى بن مريم نازل مي شود و مي گويد: اميرشان مهدي است».
اين حديث دلالت دارد بر اينکه امير مسلمانان در آخرالزمان که از عيسى -عليه السلام- مي خواهد تا امامت نماز را بپذيرد (طبق حديث صحيح مسلم) مردي به نام مهدي است. شيخ صديق حسن در کتابش «الاذاعه» احاديث زيادي درباره مهدي آورده است آخرين آنها حديث مذکور در «صحيح مسلم» است او بعد از اين حديث مي گويد: «اين حديث و امثال آن را نمي توان به شخصي جز مهدي منتظر حمل کرد همانطور که آثار و اخبار ديگر بيان کرده اند».
تواتر احاديث مهدي
احاديث ذکر شده و احاديث ديگري در اين زمينه که به خاطر عدم اطاله کلام آنها را بيان نکردم همه دال بر تواتر معنوي احاديث مربوط به مهدي دارند و برخي از علماء بر اين موضوع صحه گذاشته اند از جمله:
1- حافظ ابالحسن الآبري مي گويد: «اخبار مربوط به مهدي از پيامبر خدا مشهور و متواتر بوده و تبيين مي کنند که مهدي از اهل بيت پيامبر -صلى الله عليه وسلم- است و مدت حکومتش هفت سال مي باشد. او زمين را پر از عدل و داد مي کند. حضرت عيسى در عهد او نازل مي شود و در قتل دجال او را ياري مي دهد. او امامت امت را در دست دارد و عيسى -عليه السلام- به او اقتدا مي نمايد»
2- محمد برزنجي در کتابش «الاشاعه لاشراط الساعه» باب سوم دربارة نشانه هاي بزرگ قيامت و علامتهاي نزديک به وقوع قيامت مي گويد اين نشانه ها زياد هستند اولين آنها مهدي است و اذعان دارم که احاديث روايت شده در اين زمينه علي رغم اختلاف رواياتشان بي شمارند».
3- او در ادامه مي گويد: «شما مي دانيد احاديث مربوط به خروج مهدي در آخرالزمان و اينکه او از اهل پيامبر خدا -صلى الله عليه وسلم- و از اولاد فاطمه است به حد تواتر معنوي رسيده اند و جايي براي انکار آنها وجود ندارد».
4- علامه محمد السفاريني مي گويد: «روايات زياد در حد تواتر معنوي دربارة خروج مهدي در بين علماء اهل سنت رايج است به حدي که اين موضوع جزو اعتقادات آنها گشته است».
سپس احاديث و آثار روايت شده درباره خروج مهدي و اسم برخي از اصحاب راوي آن احاديث را ذکر کرده و مي گويد: «از اصحاب نامبرده و از سايرين و همچنين ازتابعين روايات متعددي درباره خروج مهدي نقل شده اند که مجموعاً مفيد علم قطعي هستند پس بنا بر رأي علماء ايمان به خروج مهدي واجب و جزو عقائد اهل سنت و جماعت است»
5- شوکاني مي گويد: «احاديثي که خروج مهدي را به تواتر مي رسانند پنجاه حديث شامل صحيح، حسن و ضعيف مي باشند. پس بدون شک اين موضوع به تواتر رسيده است بلکه در تمام اصطلاحات علم اصول وصف تواتر به کمتر از آن تعداد نيز اطلاق گشته است بعلاوه آثار منقول تصريح شده به خروج مهدي از اصحاب (که حکم مرفوع را دارند) نيز زيادند. بنابراين مجالي براي اجتهاد در اين زمينه باقي نمي ماند».
6- صديق حسن مي گويد: احاديث وارده درباره مهدي علي رغم اختلاف روايات آنها بسيار زيادند وبه حد تواتر معنوي مي رسند که بيشتر در کتب سنن مسانيد و امثال آنها يافت مي شوند».
7- شيخ محمد بن جعفر الکتاني مي گويد: «احاديث وارده درباره مهدي منتظر و دجال و نزول عيسى -عليه السلام- به حد تواتر رسيده اند».
علمائي که دربارة مهدي کتاب نوشته اند
علاوه بر کتب حديث مشهور مانند سنن اربعه (نسائي، ابن ماجه، ترمذي و ابوداود» و کتب مسند مانند «مسند امام احمد»، «مسند بزار»، «مسند ابويعلي»، «مسند الحارث بن ابي اسامه»، «مستدرک حاکم»، «مصنّف ابن ابي شيبه» و «صحيح ابن خزيمه» و چند تصنيف ديگر که احاديث مهدي را ذکر کرده اند عده اي از علماي ديگر تصنيفاتي خاص درباره خروج مهدي منتظر تأليف کرده اند که تعداد زيادي از احاديث وارده را در آن آورده اند. از جمله:
1- حافظ ابوبکر ابن ابي خثيمه تمام احاديث وارده درباره مهدي را گردآوري کرده است. همانطور که ابن خلدون به نقل از سهيلي در مقدمه اش ذکر کرده است.
2- سيوطي رساله اي به نام «العرف الوردي في اخبار المهدي» تأليف کرده که در ضمن کتاب «الحاوي للفتاوي» به چاپ رسيده است.
3- حافظ ابن کثير در کتابش «النهايه / الفتن و الملاحم» فصلي دربارة مهدي آورده است.
4- علي متقي هندي رساله اي در شأن مهدي نوشته است.
5- ابن حجر مکي
6- تأليفي به اسم «القول المختصر في علامات المهدي المنتظر» نوشته است.
7- ملاعلي قاري کتابي به نام «الشرب الوردي في مذهب المهدي» دارد.
8- مرعي بن يوسف حنبلي «فوائد الفکر في ظهور المنتظر» را تأليف کرده است.
9- «التوضيح في تواتر ماجاء في المهدي المنتظر و الدجال و المسيح» شوکاني.
10-صديق حسن مي گويد: علامه بدر الملَّه المنير محمد بن اسماعيل الامير اليماني احاديث وارده را درباره ظهور مهدي (از نوادگان آل محمد -صلى الله عليه وسلم- ) در آخرالزمان جمع آوري کرده است».
منکرين احاديث مهدي و ردّ بر آنها
احاديث صحيح قاطع دال بر ظهور مهدي در آخرالزمان به عنوان حاکمي عادل و امامي مقسط در ابتداي بحث بيان شدند.
و همچنين قول برخي از علماء را که به تواتر اين احاديث اذعان داشتند و تعدادي از مصنفات آنها را يادآوري نموديم.
متأسفانه امروز کتابهايي در زمينه ردّ بر خروج مهدي ظاهر شده اند که احاديث وارد شده در اين زمينه را متناقض و باطل مي دانند و معتقدند مهدي اسطوره ايست که شيعه آنرا اختراع کرده و سپس به کتب اهل سنت سرايت کرده است.
برخي از اين کتابها به رأي مشهور ابن خلدون درباره تضعيف احاديث مهدي متأثر شده اند در حالي که ابن خلدون از علماي اين ميدان نيست تا قولش در تصحيح و تضعيف احاديث معتمد باشد. با وجود اين ابن خلدون (بعد از اينکه بسياري از احاديث مهدي را ذکر مي کند و به سند آنها ايراد مي گيرد) مي گويد: اينها مجموعه احاديثي بود که ائمه درباره مهدي تخريج کرده اند وخروج او در آخرالزمان - همانطور که مشاهده کردي - خالي از نقد نيست جز تعداد قليل يا اقل از آنها».
عبارت ابن خلدون مي رساند که تعداد کمي از اين احاديث از نقد جان سالم بدر برده اند.
ما مي گوئيم: اگر يکي از اين احاديث صحيح باشد. براي تأييد ظهور مهدي کافي است در صورتي که احاديث مربوط به آن صحيح و متواتر هستند.
شيخ احمد شاکر در جواب ابن خلدون مي گويد: او قول محدثين را که مي گويند «جرح مقدم بر تعديل است» خوب اجرا نکرده است. اگر او اطلاع بر اقوال محدثين و فقه آنان داشت در اين رابطه چيزي نمي گفت. او عالم و عارف بوده است اما براساس رأي سياسي عصرش احاديث مهدي را تضعيف کرده است.
سپس بيان مي کند آنچه ابن خلدون در اين باره نوشته است غلطهاي زيادي درباره اسماء رجال و نقل علل دارد و از او معذرت خواهي مي کند زيرا کار او جزو نسخ و يا اهمال مصححين حديث به شمار مي آيد.
اختصاراً قول رشيد رضا را به عنوان نمونه در مورد مهدي بيان مي کنم.
او مي گويد: «تعارض در احاديث مهدي قوي و ظاهر است و جمع بين روايات آن مشکل است. منکرين آن زيادند و ايراد و شبهه در آن خيلي آشکار است. بدين دليل مسلم و بخاري به هيچکدام از اين روايات که باعث بزرگترين فسادها و فتنه ها در شعوب اسلامي شده اند اعتماد نکرده و آنها را در صحيحين ذکر نکرده اند»
سپس نمونه اي از تعارض احاديث و بي اساسي آنها (به زعم او) را يادآوري مي کند. و مي گويد: «مشهورترين روايات درباره اسم او و پدرش نزد اهل سنت محمد بن عبدالله و در روايتي احمد بن عبدالله است اما شيعه اماميه متفقند او محمد بن حسن عسکري (يعني امام يازدهم و دوازدهم از امامان معصوم ) و ملقب به حجه، قائم، منتظر و... است و کيسانيه گمان مي کنند مهدي محمد بن حنفيه حي و قيوم در کوه رضوي است».
او مي گويد: «درباره نسبش مشهور است او علوي، فاطمي و از اولاد حسن است ولي در برخي روايات از اولاد حسين معرفي شده است. اين قول موافق نظريه شيعه است و همچنين روايات صريحي بيان مي کنند که او از پسران عباس است».
سپس او يادآور مي شود بسياري از اسرائيليات به کتب احاديث وارد شده اند او مي گويد: «بي شک متعصبين علوي، عباسي و فارسي نقش اساسي در وضع بسياري از احاديث مهدي داشته اند و هر کدام مدعي است که مهدي از آنان است. يهوديان و فارسها اين روايات را به خاطر تخدير افکار مسلمانان ترويج دادند تا به اتکاء به ظهور مهدي (ناصر دين خدا و توسعه دهنده عدل در جهان) سست و کم فعاليت شوند».
در جواب قول رشيدرضا بايد گفت: روايات وارده درباره ظهور مهدي صحيح و در حد تواتر معنوي هستند همانطور که تعدادي از اين روايات وهمچنين قول علماء در باره صحت و تواتر آنها را توضيح داديم.
و اما اينکه شيخين به هيچکدام از احاديث مهدي اعتماد نکرده اند. مي گوئيم تمام سنت پيامبر گرامي تنها در صحيحين تدوين نشده است بلکه بسياري از احاديث صحيح در ديگر کتب سنن، مسانيد، معاجم و ساير کتب حديث روايت شده اند.
ابن کثير مي گويد: «بخاري و مسلم تمام احاديث صحيح را روايت نکرده اند. آنها گاهي احاديثي را که در کتابهايشان روايت نشده است تصحيح کرده اند. همانطور که ترمذي و امثال او از بخاري تصحيح برخي احاديث را که در کتابش روايت نشده بلکه در سنن ديگر آمده اند. نقل مي کند».
اما اينکه بسياري از اسرائيليات وارد احاديث شده اند درست است ولي امامان محدث، صحيح را از غير آن تشخيص داده و کتب متعددي را در تبيين احاديث موضوع و ضعيف تأليف کرده اند و قواعد دقيقي را براي جرح و تعديل رجال وضع نموده اند و هيچ فرد بدعتگزار يا کاذبي نيست مگر کارش را فاش کرده اند. پس خداوند سنت را از عبث عابثين و تحريف محرفين و سرقت ابطال کنندگان محفوظ داشته است چراکه خداوند حافظ دين خود است.
اما اگر روايات موضوعي درباره مهدي جعل کرده اند اين امر دليل نمي شود بر اينکه ما روايات صحيح را نيز ترک کنيم. چون در روايات صحيح صفت و اسم خود و پدرش آمده است پس اگر فردي انساني را تعيين کند و گمان برد او مهدي است بدون اينکه روايات صحيح او را تأييد کنند اين امر نبايد منجر به انکار مهدي توصيف شده در احاديث شود.
بعلاوه مهدي حقيقي نيازمند معرفي کسي نيست بلکه خداوند هرگاه بخواهد او را به مردم نشان مي دهد و مردم با علامات خاصش او را مي شناسد. پس در واقع تعارض از روايات غير صحيح نشأت گرفته است و در احاديث صحيح تعارض وجود ندارد. ولله الحمد.
علامه ابن قيم درباره مهدي مي گويد: «شيعه اماميه قول چهارمي درباره مهدي دارند که مي گويند او محمد بن حسن عسکري منتظر از اولاد حسين بن علي است نه از اولاد حسن و او غائب از ابصار و حاضر در ميان مردم است.
و او بيش از پانصد سال پيش به صورت طفلي صغير در سرداب سامرا است واز آن وقت تاکنون چشمي او را نديده و هيچ خبر و اثري از او نيست و آنان هر روز انتظار او را مي کشند و با اسبهايشان مقابل درب سرداب مي ايستند و ندا مي زنند اي مولاي ما خارج شو و در نهايت با دست خالي برمي گردند بدين ترتيب اين عادتشان است.
جواب حديث «لا مهدي إلا عيسى ابن مريم عليهما السلام»
منکرين احاديث مهدي استناد به حديثي مي کنند که ابن ماجه و حاکم از انس بن مالک -رضي الله عنه- روايت کرده اند پيامبر خدا -صلى الله عليه وسلم- فرمود: «لا يزداد الأمر إلا شدة ولا الدنيا إلا ادباراً ولا أناس إلا شحاً ولا تقوم الساعة إلا على شرار الناس ولا المهدي إلا عيسى ابن مريم» «سنن ابن ماجه» (2/1340 - 1341) و «مستدرک حاکم (4/441 - 442).
«امور به سوي سختي مي روند و دنيا به پايان مي رسد. مردم حريصتر مي شوند و روز قيامت جز بر بدترين انسانها برپا نمي گردد و مهديي جز عيسى بن مريم وجود ندارد». در جواب آنها گفته شده است که اين حديث ضعيف است زيرا محور آن محمد بن خالد الجندي است که ذهبي درباره او مي گويد: «ازدي گفته است: منکر الحديث است. و ابوعبدالله حاکم مي گويد: شخص مجهول است. ذهبي مي گويد: حديث او «لامهدي الا عيسى بن مريم» حديث منکري است».
شيخ الاسلام ابن تيميه مي گويد: «اين حديث ضعيف است گرچه ابومحمد بن الوليد بغداد و غيره بر آن اعتماد کرده اند. اما اين حديث قابل اعتماد نيست. چون ابن ماجه از يونس از شافعي و شافعي نيز از مردي يمني به نام محمد بن خالد جندي روايت کرده است که او (محمد بن خالد جندي) قابل احتجاج نيست واين حديث در مسند امام شافعي وجود ندارد.
برخي مي گويند: شافعي از جندي نشنيده است و يونس نيز از شافعي اين حديث را استماع نکرده است».
حافظ ابن حجر مي گويد: محمد بن خالد الجندي فردي مجهول استحافظ ابن کثير مخالف ابن حجر است او مي گويد: «اين حديث مشهور به محمد بن خالد جندي صنعاني مؤذن است. او شيخ شافعي بوده و چندين نفر از او حديث روايت کرده اند. برخلاف تصور حاکم او فرد مجهولي نيست بلکه از ابن معين روايت شده است که او موثوق به است اما برخي از راويان اين حديث را از او (محمد بن خالد الجندي) از ابان بن ابي عياش از حسن بصري به صورت مرسل روايت کرده اند. اين موضوع را شيخ ما در «التهذيب» از برخي از راويان ذکر کرده که شافعي را در خواب ديدند مي گفت: يونس بن عبد الاعلي الصدفي بر من دروغ بسته است و اين حديث از احاديث من نيست. گفتم يونس بن عبدالاعلي از افراد ثقه است. و تنها با يک خواب شخصيتش مخدوش نمي گردد.
اين حديث به طور واضح مخالف احاديث ديگري است که مهدي را جدا از عيسى بن مريم و ظهور او را يا قبل از نزول عيسى (راي ظاهرتر و مشهورتر) و يا بعد از نزول او مي دانند. ولي اگر در اين روايات تأمل کنيم آنها با هم منافات ندارند. يعني اينکه مهدي حقيقي عيسى بن مريم است اما منافي اين نيست که مهدي ديگري غير از او وجود داشته باشد. والله اعلم».
ابوعبدالله قرطبي مي گويد: «احتمال دارد منظور پيامبر خدا -صلى الله عليه وسلم- از عبارات «ولا مهدي إلا عيسى» اين است که هيچ مهدي کامل و معصومي جز عيسى -عليه السلام- وجود ندارد بنابراين تعارض بين احاديث منتفي مي گردد.
مي گويم: حتي در صورت اثبات, اين حديث در همه احاديث ثابت شده درباره مهدي خللي ايجاد نمي کند. و سند آنها صحيحتر از سند اين حديث است که علماء هنوز در ثبوت و عدم ثبوت آن با هم اختلاف دارند. والله اعلم.

..........................................
برگرفته از کتاب نشانه هاي قيامت
تأليف: يوسف بن عبدالله بن يوسف الوابل
بازديد:2337| نظر(0)

نظرسنجی

عالي
خوب
متوسط
می پسندم


آمار بازدیدکنندگان
جستجو در سایت