« وَمَا كَانَ الْمُؤْمِنُونَ لِيَنْفِرُوا كَافَّةً فَلَوْلَا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طَائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ وَلِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ » مـؤمنان را نسزد كه همگي بيرون روند (‌و براي فراگرفتن معارف اسلامي عازم مراكز علمي اسلامي بشوند)‌. بـايد كـه از هر قوم و قبيله‌اي‌، عدّه‌اي بروند (‌و در تـحصيل علوم ديني تلاش كنند) تا با تعليمات اسلامي آشنا گردند، و هنگامي كه به سوي قوم و قبيلۀ خود برگشتند (‌به تعليم مـردمـان بـپردازنـد و ارشـادشان كنند و) آنـان را (‌از مخالفت فرمان پروردگار) بترسانند تا خودداري كنند

ام المومنین جويريه رضی الله عنها | اهل بیت رسول 22 ارديبهشت 1392
ام المومنین جويريه رضی الله عنها

پيامبر صلي الله عليه وسلم در غزوه بني مصطلق بر حارث بن ابي ضرار كه قصد سوء به اسلام داشت پيروز شد، پيامبر صلي الله عليه وسلم پيروز مندانه ودر حالي كه غنيمت هاي زيادي بدست آورده بود به مدينه بازگشت، هفتاد نفر از دشمن اسير شده بود دو هزار شتر وپنج هزار گوسفند را مسلمين به غنيمت خويش گرفته بودند زنان وكودكان اسير شده بودند. در ميان اسراء جويريه دختر حارث وبانوي زنان بني مصطلق نيز به چشم مي خورد او دختري زيبا ودر بهار جواني بود، هنگام تقسيم غنيمت ها، سهميه ثابت بن قيس انصاري شد، ثابت با او پيمان بست كه اگر هفت اوقيه طلا بپردازد او را آزاد خواهد كرد.
مبلغ هنگفتي بود بنابر اين جويريه اجازه ورود به محضر پيامبر صلي الله عليه وسلم را خواست ونزد پيامبر صلي الله عليه وسلم آمد واز او كمك خواست وگفت: ((اي پيامبر خدا! من دختر حارث بن ابي ضرار هستم، حارث سردار قومش است، بلايي كه برسرم آمده از شما پوشيده نيست، در تقسيم غنايم، من سهميه ((ثابت بن قيس)) شدم با او پيمان بستم كه بعد از پرداخت مبلغي مرا آزاد كند واو مبلغ را تعيين نمود، اكنون پيش تو آمده ام تا مرا كمك كني تا آزاد شوم)).
دل پيامبر صلي الله عليه وسلم به حالش سوخت وگفت: اگر مبلغ تعيين شده از طرف ثابت را به او بپردازم وبا تو ازدواج كنم مي پسندي؟ جويريه گفت: بله اي پيامبر خدا. پيامبر صلي الله عليه وسلم فرمود: من نيز اين كار را انجام دادم.
جويريه از حكم پيامبر صلي الله عليه وسلم كه دستور داده بود كه وام او پرداخت شود و او آزاد گردد راضي بود. اما پدرش ابي ضرار از زماني كه دخترش اسير شده بود آرام نمي گرفت، او چند شتر جمع كرد تا آنها را به مسلمين فديه دهد ودخترش را آزاد كند. شتران را حركت داد ناگهان دو شتر از ميان شترها به شدت مورد پسندش واقع شد و با خودش گفت: اگر اين دو شتر را براي خودم نگاه دارم بهتر است. آن دو شتر را براي خود نگاه داشته و به شرف آن سوي دره ها هدايت كرد وبقيه شتران را به مدينه آورد تا آنها را به عنوان فديه بدهد ودخترش را كه در دست مسلمين اسير بود آزاد كند.
چون به مدينه رسيد با شترها نزد پيامبر صلي الله عليه وسلم رفت وگفت: اي محمد! شما دخترم را اسير كرده ايد، اين فديه اوست او را آزاد كنيد.
پيامبر صلي الله عليه وسلم فرمود: آن دو شتري كه در دره پنان كرده اي كجا هستند؟ حارث به شدت وحشت كرد وبا خود گفت: كسي همراه من نبود كه ببيند من چكار ميكنم بعد كمي ساكت شد ووقتي به سخن آمد گفت: گواهي مي دهم كه هيچ موجودي جز خدا نيست وگواهي مي دهم كه تو اي محمد پيامبر خدا هستي. چون از اين كارم جز خدا هيچ كس اطلاعي نداشته است.
واين گونه به حارث بن ضرار سردار بنومصطلق كه بر جنگ با پيامبر صلي الله عليه وسلم و از بين بردن او لشكر كشي مي كرد به اسلام مشرف شد. حارث كسي را فرستاد كه شترها را بياورند تا فديه دهد ودخترش را آزاد كند وقتي شترها را آوردند به پيامبر صلي الله عليه وسلم گفت: اين فديه دخترم هست، دختر من شايسته نيست كه اسير باشد. پيامبر صلي الله عليه وسلم فرمود: آيا اگر او را ما قبول كنيم كار خوبي نكرده ايم؟ حارث گفت: بله خوب است.
ووقتي از جويريه پرسيده شد گفت: من پيامبر صلي الله عليه وسلم را پذيرفته و اسلام آورده ام. پيامبر صلي الله عليه وسلم او را آزاد كرده وبا او ازدواج نمود واسم او را كه بره بود عوض كرد واو را جويريه نام گذاشت .(1)
وقتي مسلمين خبر شدند كه پيامبر صلي الله عليه وسلم با جويريه ازدواج كرده است خانواده و خويشاوندان جويريه را نيز آزاد كردند وگفتند اينها خويشان همسر پيامبر هستند. كه در نتيجه صد نفر از فاميل هاي جويريه آزاد گرديد تا جايي كه عايشه گفت است: ((زني را نمي شناسم كه مانند جويريه براي قومش با بركت باشد)) . (2)
قبيله بنومصطلق ايمان آوردند ونعمت الهي شامل حالشان گرديد وجويريه به خانه پيامبر صلي الله عليه وسلم پيوست. خانه او نزديك خانه ام سلمه و عايشه وحفصه بود.
صبح يكي از روزها پيامبر صلي الله عليه وسلم جويريه را ديد كه در خانه اش نشسته است وتسبيح مي گويد در آخر وقت پيامبر صلي الله عليه وسلم دوباره از كنارش گذشت ديد همچنان نشسته است. به ايشان فرمود:
آيا به تو كلمه هايي نياموزم كه آنها را بگويي برايت راحت تر خواهند بود؟
((سبحان الله عدد خلقه)) سه بار.
((سبحان الله رضا نفسه)) سه بار.
((سبحان الله مداد كلماته)) سه بار . (3)
رسول اكرم صلي الله عليه وسلم وفات كرد در حالي كه از جويريه خشنود وراضي بود. جويريه زندگي باقيمانده اش را در سايه حكومت خلفاي راشدين گذراند وچندين حديث از پيامبر روايت نمود.
زندگي او تا زمان خلافت معاويه بن ابي سفيان رضي الله عنه ادامه پيدا كرد ودر دوران حكومت معاويه در سال پنجاه هجري در سن هفتاد سالگي وفات كرد، جنازه او تا قبرستان بقيع تشييع شد ومروان بن حكم امير آن زمان مدينه برجنازه اش نماز خواند.
خدا ام المؤمنين جويريه را رحمت كند وما را در بهشت به او ملحق گرداند.

...............................................................

در نوشتن سيرت جويريه مهم ترين مراجع عبارتند از: طبقات ابن سعد 8/116 - الاستيعاب ج 4 ص 251 – الإصابة ج 4 ص 257 – المعرفه و التاريخ ج 3 ص 312 – سير أعلام النبلاء ج 2 ص 261 – السيرة النبوية ج 2 ص 645 – وديگر كتابهاي حديث وتفسير وتاريخ.

1 - قرطبي دار الاستيعاب ج 4 ص 253
2 - مسند احمد ج 6 ص 277
3 - ترمذي باسند صحيح
.......................
نقل از سایت تذکره
بازديد:2592| نظر(0)

نظرسنجی

عالي
خوب
متوسط
می پسندم


آمار بازدیدکنندگان
جستجو در سایت