اخرين مطالب
» گزارش تصویری اردوی تفریحی طلاب حفظ تابستان 1403
» گزارش تصویری مراسم اختتامیه کلاسهای دوره تابستانه
» مراسم اختتامیه کلاسهای دوره تابستانه
» گزارش تصویری همایش علمی اصول حاکم بر سیره نبوی
» همایش علمی اصول حاکم بر سیره نبوی
» ام ابیها
» اسماعیل هنیه
» ام عماره
» شیخ محمد علی خالدی
» اقامه نماز میت غایب برای مرحوم شیخ محمد علی خالدی سلطان ...
» گزارش تصویری مراسم اختتامیه کلاسهای دوره تابستانه
» مراسم اختتامیه کلاسهای دوره تابستانه
» گزارش تصویری همایش علمی اصول حاکم بر سیره نبوی
» همایش علمی اصول حاکم بر سیره نبوی
» ام ابیها
» اسماعیل هنیه
» ام عماره
» شیخ محمد علی خالدی
» اقامه نماز میت غایب برای مرحوم شیخ محمد علی خالدی سلطان ...
پیوندهای مرتبط
مطالب پربیننده
برگزاری امتحانات پایانی کلاسهای منهج چهارساله سال تحصیلی ۱۴۰۲.۴۰۳
معاونت علمی نشست هم اندیشی علمای اهل سنت و شیعه با موضوع بصیرت اسلامی
معاونت اجتماعی برگزاری اختتامیه دومین دوره مسابقات حفظ قرائت و اذان
معاونت قرآنی کانال رسمی مدرسه علوم دینی اسماعیلیه در آپارات
آپارات برگزاری دوره بازآموزی روحانیون حج 1402 در مدرسه اسماعیلیه
مدرسه حج هرمزگان صفحه رسمی اینستاگرام مدرسه علوم دینی اسماعیلیه
https://www.instagram.com/esmaeelyeh.shaykhan مراسم آغاز سال تحصیلی 402-403 مدرسه علوم دینی اسماعیلیه
با حضور شیخ عبدالرحیم خطیبی و شیخ محمد صالح امینی
معاونت علمی نشست هم اندیشی علمای اهل سنت و شیعه با موضوع بصیرت اسلامی
معاونت اجتماعی برگزاری اختتامیه دومین دوره مسابقات حفظ قرائت و اذان
معاونت قرآنی کانال رسمی مدرسه علوم دینی اسماعیلیه در آپارات
آپارات برگزاری دوره بازآموزی روحانیون حج 1402 در مدرسه اسماعیلیه
مدرسه حج هرمزگان صفحه رسمی اینستاگرام مدرسه علوم دینی اسماعیلیه
https://www.instagram.com/esmaeelyeh.shaykhan مراسم آغاز سال تحصیلی 402-403 مدرسه علوم دینی اسماعیلیه
با حضور شیخ عبدالرحیم خطیبی و شیخ محمد صالح امینی
الله (( جل جلاله )) | مقالات | 6 خرداد 1392 |
سراب طبیعت در جلو دیدگانت پراکنده و نابود شده ، و افق شناخت آفریدگاری که نخستین بار جهان را از نیستی به هستی آورده است آشکار و روشن گردید . هم اینک می توانی شناختی را که در باره ی خدا پیدا کردی تکمیل گردانی و با درک و فهم صفات یزدان که پژوهش . تو را بدان ملزم می دارد . بر معلومات خداشناسی خویش بیفزائی ، پژوهشی که مستند به حقائق پیشین ، و متکی به صفاتی است که از این پژوهش بدست می آید . لذا خواهیم گفت : (( هو الاول )) او نخستین و اولین است . پیشتر از او چیزی نبوده است . زیرا اگر چیزی پیش از او وجود داشته باشد ، باید که خدا دارای حدود و ثغور باشد . حدود و ثغور هم جزو صفات پدیده ها و رخ نمودها است . قبلاً این امر را بررسی کردیم و بر آن قلم بطان کشیدیم . (( و هو الا خر )) او پسین و آخرین است . پس از او چیزی نمی ماند . به همان دلیل و برهان که یزدان نامحدود به مکان و زمان است . به همین خاطر خداوند ازلی و ابدی نیز هست . (( و هو الحی )) او زنده است . دارای زندگی مطلق بی آغاز و بی انجام . چرا که او به زندگان زندگی می بخشد . و باید زندگی ذات سبحان رها از هرگونه قید و بندی باشد . چه نسبیّت از صفات پدید آمده ها و رخدادها است . (( و هو السمیع العلیم ، البصیر القدیر )) . او شنوای دانا و بینای توانا است . زیرا این صفات ، لازمه ی صفت حیات می بایست مطلق بوده و رها از هر گونه قید و بند حدود و ثغور باشد . همه ی صفات دیگر خدا دادار ، از جمله صفات شنوائی و بینائی و دانائی و توانائی ذات آفردگار هم مطلق خواهند بود ، به گونه ای که چیزی شنیدن و دیدن و دانستن و توانستن پروردگار را نمی تواند کم و کاستی برساند و در مانده و امانده گرداند گرداند. (( و هو الواحد )) او یگانه و یکتا است . خداوندگاری است که در ملک و مملکت و شاهی و فرمانروائی بی انباز است . از آنجا که صفت احدیّت دارای اهمیت بس بزرگ و عظمت بس سترگس است ، در باره ی آن سخن به درازا می کشانیم و اسب قلم را این چنین به میدان می جهانیم : شاید از زنجیره ی سخن ، و ذکر صفات پیشین ، و قطعی و حتمی بودن کمال مطلق الهی ، متوجه شده باشی که آفریدگار یگانه است و یگانگی خداوند سبحان نیازی به دلیل و برهان ندارد و بلکه اعتقاد به تعددّ خدایان محتاج به اقامه ی حجّت و دلیل است . اما با این وجود ، در باره ی یگانگی به تفصیل سخن خواهیم گفت . چرا که پیوند بنیادینی با واقعیت زندگی دارد . اعتقاد به چند خدائی را می توانیم در دو خدائی خلاصه کنیم . اگر دو خدائی درست باشد ، چند خدائی بی حدّ و شمار هم صحیح خواهد بود . و اگر دو خدائی نادرست باشد ، خدایان هم نادرست و پوچ قلمداد خواهد شد ، و یگانگی و یکتائی واجب و لازم خواهد گشت . اعتقاد به دو خدا اقتضاء می کند که صفتی وجود داشته باشد که یکی را از دیگری جدا و ممتاز سازد . زیرا برابری کلی و تساوی همه جانبه ، باطل و نادرست است . اصلاً اگر اولی به طور کلّی منطبق بر دومی بوده و رو نوشت برابر اصل باشد ، نتیجه این می شود که ذات واحدی در میان است . و اگر هم صفتی نباشد که این را از آن جدا و ممتاز سازد . تمیز و جدا سازی وجود نخواهد داشت . اگر شخصی ستیزه جوئی و جنجال برانگیزی بگوید : در حال برابری تمام و تساوی کامل هم دو تای آنان را می توان فرق نهاد و جدا ساخت ، بدو می گوئیم : همین که یکی را از دیگری جدا می سازی و معتقدی که می توان این را از آن جدا ساخت ، علیه خود اقامه ی دلیل می کنی ، و گفتارت مخالف با پندارت می باشد . چرا که سازی بیانگر صفتی است که می توانی با آن چیزی را از چیزی جدا سازی و میان آنها فرقی بگذاری . وجود صفت ممیّزه بیانگر بطلان تساوی کامل و پوچی برابری همه جانبه است . وقتی هم تساوی و برابری باطل قلمداد شد ، برتری یکی بر دیگری و فرق این است با آن حاصل است . و در نتیجه خدائی که بر او تفضّل و برتری موجود است ، ساقط و مردود است و خدائی بیش نمی ماند . اعتقاد به دو گانگی از لحاظ ریاضی بیانگر وجود دو مطلق است ، و این هم محال است . چرا که وجود یکی با مطلق بودن دیگری منافات دارد . آخر یا باید دومی در دائره ی سلطه و قدرت اولی باشد ، آن وقت دومی با اولی یکی خواهد شد و یا دومی از دائره ی سلطه و قدرت اولی بیرون است ، آن وقت خدای فرضی اولی ساقط و مردود است ، و تنها دومی در میان است . به عبارت ساده تر و روشن تر : مطلق بودن محیط است و محافظ نمی گردد ، و تنها یکی می تواند محیط ، یعنی مطلق باشد ، لذا خدای مطلق فقط یکی است و بس ، اگر جز این باشد ، مطلق بودنی وجود نخواهد داشت . این گفتار همچنان که دلیل بر یگانگی آفریدگار است ، دلیل بر حدوث جهان و نفی قدمت آ« هم می باشد . زیرا اعتقاد به قدمت جهان بیانگر دو مطلق است ، و همان گونه که دیدی این هم نادرست و ناشدنی است . در پرتو این سخن ، معنی ژرف این آیه ی بزرگ را می فهمیم: آگاه باشید که آفرینش و تدبیر (جهان)، از آن او (و به فرمان او)ست {اعراف : ۵۴ } . یعنی تنها اداره ی جهان ، حادث و پدیده نیست و بس ، بلکه کل جهان هم آفریدن و هم فرماندهی آن ممقهور یزدان است ، و ماده و معنی جهان ، حادث و پدیده به شمار می آید . اگر بخواهیم بیش از این دلیل و برهان توحید و تعددّ ، یعنی یکتائی و چندتائی را بشکافیم ، باید بگوئیم : اگر دو خدا وجود داشته باشند ، باید قدرت و علم یکی از آنان بر دیگری محیط بوده و بر وی مسلّط باشد ، اگر این کار را نتواند . خدا به شمار نمی آید و یکی از آن دو می ماند و بس ، اگر هم این کار را بتواند ، الوهیت دومی از میان می رود و از خدائی ساقط می شود . لذا باز هم یزدانی می ماند و بس ، بعضی از فیلسوفان این استدلال را برهان تمانع نامیده اند و می گویند : اگر دو خدا موجود باشد و در آن واحد یکی از آن دو بخواهد (( زید )) برخیزد ، و در همان آ« دومی بخواهد (( زید )) بنشیند انجام گرفتن دو اراده – یعنی برخاستن را طلبیدن ، و نشستن را خواستن – محال است . چرا که خواسته ها جداگانه بوده و جمع اضداد ناممکن است ، چنانچه اراده ی یکی از آنان بر دیگری چیره شود آ« که مغلوب می گردد درمانده و مقهور محسوب است و او خدا به شمار نمی آید و خدا یکی بیش نخواهد بود. ابن جریر طبری این استدلال را ذکر کرده و گفته است : (( بیش از این نیست : هریک از دو خدا ، یا نیرومندند و یا درمانده اند . اگر درمانده اند ، درمانده مقهور و مغلوب است و خدا نیست چنانچه هر یک از آن دو بر همتای خود توانا باشد ، وی بر ار توانائی همتایش بر او ، عاجز و درمانده به شمار است )) . در این صورت ، جز خدای یگانه ی مطلقی باقی نمی ماند ، خدائی که هر چه در آسمان و زمین است او را درمانده نمی سازد و در برابر چیزی ناتوان نمی باشد . به تعددّ خدایان تنها کسانی معتقد بوده اند که دارای خرد ابتدائی ، و اندیشه ی بت پرستی و تصوّر ذهنی ساختگی و دور از پژوهش و در تضاد با عقل بوده اند . امروزه در جهان ، کسی که از خرد و منطق پیروی کند ، معتقد به تعددّ خدایان نیست . پژوهش انسان را جز به توحید و یکتا پرستی رهنمود نمی کند : یکتا پرستی و توحیدی که در آن اثری از صفات پدیده ها و آفریده ها نباشد ، صفاتی همچون خوشایندی و پیوستگی و فرزندی و زاد و ولد . چرا که داشتن چنین صفاتی باطل تر و زشت تر از همتا و انباز است … با وجود این که امروزه بسیاری از مردمان با کمال تأسف معتقد به چند خدائی هستند چنین باور تباهی ، با جمیع صورت ها و شکل هائی که دارد ، همچون : ثنویّت و دو گانه پرستی ، و تثلیث و سه گانه پرستی ، و غیره ، در برابر دلیل و برهان ، ضعیف و ناتوان است ، اگر معتقدان به تعددّ خدایان اندکی به عقل و منطق رجوع نمایند ، هیکلها و مجسمه ها بت پرستی و افسانه های چند خدائی در برابر نیروی برهان ، و صراحت حجت ، و یورش خرد بر این تناقض ننگین ، سقوط می کنند و از چلو دیدگان محو می گردند . کاش می دانستم چه وقت اندیشمندان آزاده ی جهان و خردمندان مخلص ، براین بت پرستی زشت و پلشت می شورند ، و پرده ی عنکبوتی آن را پاره پاره می کنند و دنیا را به سوی یکتا پرستی سوق می دهند و رهنمون می شوند ؟ ! قرآن کریم است که پرچم یکتا پرستی را برای مردمان بر دوش کشیده است ، و بر تعدد خدایان و پوچی باور چند خدائی نصّ صریح دارد ، و در آیه های زیادی یکتا پرستی را تأکید کرده است و در لابه لای آنها روشن ترین بیان و نیرومندترین برهان را گنجانده است ازآن جمله : اگر در آسمان و زمینه جز «الله» ، معبوددها و خدایانی می بودند و ( امور جهان را می چرخاندند ) قطعاً آسمان ها و زمین تباه می گردد ( و نظام گیتی به هم می خورد . چرا که بودن دو شاه در کشوری ، و دو رئیس در اداره ای ، نظم و ترتیب به هم میزند ) لذا یزدان صاحب سلطنت جهان ، بسی برتر از آن چیزهایی است که ایشان ( بدو نسبت می دهند و ) بر زبان می رانند { انبیاء : ۲۲ } (( خداوند نه فرزندی برای خود بر گرفته است و نه خدائی با او انباز بوده است . چرا که اگر خدائی با او می بود ، هر خدائی به آفریدگان خود می پرداخت و در نتیجه هر بخشی از جهان با نظام خاصی اداره می گردید و این با وحدت نظامی که بر سراسر هستی حاکم است سازگار نمی بود و هر یک از خدایان برای توسعه ی قلمرو حکومت خود بر دیگری برتری و چیرگی می جست و نظام عالم از هم گسیخته می شد و جهان هستی به تباهی می کشید . خدا والاتر و بالاتر از آن چیزها و یاوه سرائیهائی است که ایشان خدای را بدان ها وصف و درباره ی او می گویند . خدا از پنهان و آشکار همه ی آفریدگان آگاه است و سرتاسر هستی در قبضه ی قدرت اوست و نیازی برای اداره ی جهان به فرزند و شریک و کمک این وآن ندارد و لذا او پاک و دور از آن چیزهائی است که ایشان شریک خداوند جهان می گردانند )) (( مومنون :۹۲-۹۱ )) (( او پیشین و پسین و یدا و ناپیدا است . و او آگاه از همه چیز است )) (( آگاه باشید که ایشان درباره ی ملاقات با پروردگارشان برای حساب و کتاب در شک و تردیدند و رستاخیز را باور نمی دارند هان بدانید که خدا علم و قدرتش همه چیز را در بر گرفته است و از هر چیزی آگاه و بر هر چیزی توانا است )) (( فصلت : ۵۴ )) بگو: خداوند، یکتا) و یگانه است خدا سرور والای بر آورنده ی امیدها و بر طرف کننده ی نیازمندی ها است نزاده است و زاده نشده است . و کسی همتا و همگون او نمی باشد (( سوره ی اخلاص )) بدین منوال حقیقت وحدانیت پروردگار قدیم ثابت می گردد ، به گونه ای که محلی برای شک و تردید باقی نمی گذارد . شایسته ی فرزانه ی پژوهشگر این است که مردمان را به توحید و یکتا پرستی بخواند و مکتب پوچ و ناروای چند خدائی را با دلیل رد کند و از میان بر دارد ، و کژ راهگی و نادرستی آن را رسوا نماید . تا پیروان گمراه آن از تاریکی جهالت و ضلالت بدر آیند و به سوی نور و ایمان و هدایت بگرایند . و از تناقض گوئی ننگین دست بر دارند و به سوی سخن منطقی و متین بیایند . بدین وسیله جان انسانها از سر گردانی و سر گشتگی ، سر خوردگی و پریشانی ، سر در بیابان برهوت نهائن و در کژ راهه ها گام برداشتن ، و از پیروی برنامه های بی محتوا ی خنده دار و پذیرش مکتب های ناروای سبک ساری دوری کنند که تجزیه و تحلیل روانشناسی ثابت کرده است این مکتب ها جز صورت ظاهری نیستند که از رها کردن راه راست و نداشتن برنامه ی درست ناشی می گردند. (( پیغمبران شان بدیشان گفتند : مگر در باره ی وجود خدا ، آفریننده ی آسمانها و زمین ، بدون مدل و نمونه ی پیشین شک و تردیدی در میان است ؟ ( مگر عقل شما کتاب باز هستی را نمی نگرد و به مؤلف آن راه نمی برد ؟ ) )) (( ابراهیم : ۱۰ )) در باره ی آیه پیشن بیندی و استفهام انکاری آن را پیش چشم دار ، این آیه بیانگر این واقعیت است که وجود خدا و وحدانیّت او از روشن ترین موضوعات است برای کسی که نگاهی به آسمان ها و زمین بیندازد اما چه می شود کرد ، امروزه چیزی را که برخی از مسلمانان می گویند دست کم بیانگر عدم پذرش این حقیقت بزرگ است ، در این باره به سه جمله اشاره خواهم کرد این جملات را بر زبان نمی راند جز نادانی که بی خبر از حقائق امور است ، و جز بی دینی که از جل و پالان بی اعتقادی خود ، جامه ی فخر را دوخته است و به تن کرده و بان می بالد : نخستین جمله این است : (( اسباب و علل ، جهان را آفریده اند ! )) دومین جمله این است : (( جهان خود به خود به وجود آمده است و خود ساخته است ! )) سومین جمله این است : (( طبیعت مقتضی پیدایش جهان بوده است ! )) پذیرش محتوای این سه جمله ی پلید ، مقتضی محالات زیادی است ، اگر از راه علمی مفصلاً بدان ها بپردازیم ، از هفتاد محال بیشتر می گردد ، محالاتی که دانش هر دانشمندی ، و خرد هر خردمندی ، درباره ی آنها شکی نخواهد داشت . و لیکن به ده یک آنها بسنده می کنم و در عبارات کوتاه و گذرانئی به بیان آنها می پردازم . نخستین محال ناشی از جمله ی : (( اسباب و علل ، جهان را آفریده اند ! )) در مثال زیر آشکارا جلوه گر است : نیاز به مرهمی است ، مرهمی که از چندین داروی گیاهی گوناگون در اندازه های معین بدست می آید ، دارو ساز شروع به آماده کردن این مرهم برابر میزان و معیار دقیق می نماید ، اگر مقدار کمی از این دارو یا آن گیاه بیشتر و کمتر از اندازه های مشخص شود ، نه تنها آن مرهم مفید نخواهد بود ، بلکه بر عکس مضّر نیز می گردد . حال به جای این که داروساز چنین کاری را انجام دهد ، اگر زلزله ای درگیرد و شیشه های دارو های گیاهی را به تکان اندازد که آنها را برای تهیه مرهم مورد نیاز آماده کرده اند ، و شیشه ها بشکنند و مایعات و موادّ داخل آنها بریزند و برخی آمیزه ی برخی گردند و با یکدیگر مخلوط و محلول شوند ، آیا ممکن است مرهمی به دست آید که مورد نیاز ماست ؟ به عبارت دیگر این آمیزه و خمیره با آن آمیزه و خمیره ای که دارو ساز از روی دانش و بینش و حساب و کتاب منظم و مرتب در اندازه های مشخص تهیه دیده بود مساوی خواهد بود ؟ ! اگر فردی بگوید : بلی ! آیا این ادعا را کسی می پذیرد ؟ تنها شخصی چنین چیزی را می پذیرد که فاقد نعمت اندیشه و خرد باشد .هر موجود زنده ای که در کره ی زمین است آمیزه و ترکیب بویا و زیبای سودمندی است که از میلیون ها جزء گونگون شگفت انگیز خمیره ی ذاتی یکایک آنها تهیه دیده شده است . هر جزئی به اندازه ی لازم بر گرفته شده است و بخش آمیزه بخشی گشته است و حکمت و نظامی در آن بکار رفته است و فلسفه و فایده ای از وجودش منظور نظر بوده است ، بدون شک نسبت دادن هر موجود زنده ای به کارکرد اسباب مادی جامد و عناصر مرده ی ساکت ، بسی زشت تر و بدتر از نسبت دادن مرهم مطلوب و مفید مورد نیاز است به فرو اغتادن شیشه ها و بطری ها و ریختن مایعات و مواد درون آنها . محال دوم : نسبت دادن آفرینش اشیاء به اسباب مادی ، مستلزم این است که بسیاری از عناصر و اسباب دقیق جوراجور دارای تأثیر در پیدایش اشیاء باشند در صورتی که تلاقی اسباب گوناگون و مخالف همدیگر به گونه ای که با هم از یک سو هم آهنگ و سازگار و از دیگر سو کاملاً سنجیده و حساب شده و ریزه کار – مثلاً برای آفرینش پشه ای – اگر از محالات بدیهی نباشد از مله ممتنعات است چرا که پیکره ی پشه ای با وجود کوچکی نیازمند بسیاری به بسیاری از عناصر و اسباب مادی پراکنده در گستره ی هستی است . بلکه پشه ی به ظاهر ناچیزی ، در حقیقت چکیده و گزیده ی عناصر جهان و اسباب مادی آن است اگر استناد این موجود کوچک بدان اسباب و علل را بپذیریم ، در این صورت لازم است همه ی عناصر و جملگی اسباب برای ایجاد پشه ای حضور به هم رساند و برای آفرینش آن دست به دست هم دهند بلکه باید همه ی عناصر و اسباب جهان یک جا و در جسم پشه گرد آیند و حتی در بند بند و گوشه گوشه ی اندام پشه حضور فعال داشته باشند . زیرا سبب مادی باید که همراه مسبب بوده و داخل در آن باشد یعنی باید که این عناصر مادی متباین و متناقض ، پیوسته گرد هم باشند ، و برای هر یک از بندها و دستگاه ها ی پیکر پشه دست اندر کار بوده و به انجام وظیفه بپردازند بدون این که کسی آنها را بدین تلاقی و گرده همای فراخوانده ، و به کار و کنش و سعی و کوشش سوق دهد . آیا پذیرش این امر خیالی بیش نیست ؟ خیالی که سوفسطائیان سبکسر هم از گفتن آن شرم دارند و از هزیان بدان حجالت می کشند محال سوم : قاعده ی بدیهی و روشن می گوید : (( شی ء واحد جز آفریده شی ء واحدی نیست )) . یعنی هر چیزی که شکل و صورت و مظهر و سیمای آن دارای وحدت نظام و هم آهنگی و هم آوای تام و تمام باشد ، به ناچار باید مؤثر در آن یکی بیش نباشد . چرا که گرد آوردن متناظرات ، و جمع آوری و مختلفات در وحدت نوعی یا جنسی ممکن نیست فراهم آید ، زمانی که بیش از یک اراده و یک قدرت دست اندر کار آفرینش آن باشد شک نیست در این که وحدت پیوند و سامان دهی این جهان بزرگ را در بر گرفته است و به مجموعه ی یک پارچه ی سترگی تبدیل کرده است نسبت دادن جهان بدین نظام یک پارچه ی سرسام آور ، به اسباب جامد مختلطی که کمترین شعوری و هیچ گونه عقلی ندارد از بزرگ ترین خرافات خنده آور است . علاوه از این اسباب مادی نمی توانند تأثیر بگذارند مگر از راه تماس و ارتباط با هم این از یک سو ، از دیگر سو روشن است که تجانس اسباب مادی تنها در ظاهر موجودات و بخش سطحی آنها نیست بلکه در باطن آنها و فراتر از حدود محسوس آنها سر و سامان و نظم و نظام و شگرفی و همبستی سر سام آوری است که در نما و سیما و صورت ظاهر اشیاءخبری از آنها نیست در این صورت چه چیزی آفریننده ی اسباب مادی است ؟ اصلاً چه کسی می تواند در ژرفای درون ، سبب تأثیر گذاری را از سبب تأثیر پذیری ، از نظر زمان و جوهر و حدود از همدیگر جدا کند و میان آن دو فاصله اندازد ؟ سخن دوم که می گوید : جهان خود به خود به وجود آمده است و خود ساز است این گفته هم مشتمل بر محالاتی است که از دیدگان بینا پنهان نمی مانند ، ولی تکبر اندیشمند بدسگال سرکش را بدان جا می کشاند که جل و پالان نادانی را به تن او می کند . انسان عادی تسلیم امری محال نمی گردد زمانی که که عقل با عقل خود متوجه آن بشوند ولی فردی از دشمنان حق و حقیقت بی باک است اگر از مجموعه ی محالاتی دفاع و جانب داری کند که از باطل سر چشمه گرفته اند ، ولی او قسم یاد کرده است از آنها دست نکشد ! تو ای انسان تنها ماده نیستی و بس ، ماده ی جامدی که بر سطح کره ی زمین افتاد و پرت شده باشد بلکه تو دستگاه دقیق و بزرگ کارگاهی هستی که کمال دقت در آن بکار رفته است و از استواری و زیبای دل انگیزی برخوردار است . در جسم تو سلول های کارآ و کوشائی پیوسته به فعالیت مشغولند . سراسر جسم تو در تلاش و کوشش بسیار منظمی است و با جملگی پدیده های هستی اطراف و دور و برت در کارند و با یکدیگر در بده و بسانند . عملکردشان به عملکرد خرید و فروش و گرفتن و دادن می ماند . میلیون ها ذره و سلول کارآ و کوشا در تن تو شبانه روز بیدارند . و برای حفظ حرکت و جریان این عملکرد و نگاه داری چنین نظم و نظامی بس ، بلکه پیوند و ارتباط استوار ، میان مجموعه ی سلول های بدن و ذرات وجود تو ، و میان تمام گیتی خارجی پیرامون وجود تو برقرار است ! معنی این سخن این است که : وحدتی پر سر و سامان و برابر معیار و میزان ، در کاملترین شکل خود میان اندام های وجود تو ، و میان سائر پدیده های پیرامونت موجود است . اگر باور نمی کنی که سلول های کارآ و کوشای بدنت ، برابر قانون آفریدگار ازلی بزرگوار ، در حرکت و کار و کوششند ، به ناچار باید بگوی که سلول های که برای مثال در حدقه ی چشمانت هستند ،دارای عقل فیلسوفانه ی شگرف سر سام آوری می باشند و این عقل بزرگ بس فرزانه از یک سو قلنون ارتباط و اتفاق و هم آهنگی و هم آوای را در یکا یک سلول های بدنت به ودیعت نهاده است ، و از دیگر سر قوانین تخلف ناپذیر و بس دقیق و عجیبی را به همه ی ذرات پدیده های گستره ه ی سترگ هستی داده است و در خمیره ی ذاتی آنها نهاده است ، چه این هستی هوا باشد یا نور یا خوراک یا نوشیدنی و یا هر چیز یگری … همچنین لازم می آید که هر ذره ای از این ذرات ، دارای فکر و اندیشه باشد ، به گونه ای که سر چشمه های روزگاران تو را ، و عناصر آباء و اجداد تو را بداند و فهم کند و گذشته و آینده ی تو در جلو دیدگانش باشد … واویلا ! دشمن حق و حقیقت و خود و بزرگترین بد سیرت ، به چه خرافه ای گرفتار است ! اما اگر پاسخ تو در باره ی جهان اتم ها و سیستم سلول ها و نظم و نظامی که دارند ، عین همان پاسخ تو درباره ی جهان محسوس و ملموس است ، یعنی باز هم می گوئی : اسباب مادی و واکنش های ذاتی آنها چنین و چنان می کنند ، دیگر باره از تو پرسیده می شود : جهان پدیده های دیدنی و ظاهری و دنیای اتم ها و سلول های نادیدنی و باطنی ، هر دو تابع جهان سومی به نام واکنش ها و سیستم های خود کارند پس دنیای واکنشها و سیستم ها را چه کسی پدید آورده است و سر و سامان بخشیده است ، دنیای که از دو جهان پیشین بسی دقیق تر و ظریف تر است و ریزه کاری های بیشتری در آن بکار رفته است ؟ و به همین ترتیب عوامل و اسباب تا بی نهایت و بی انجام و پرسش و پاسخ بی نتیجه و بی فرجام ، تا آنجا که دشمنان حق و حقیقت ، و متکبران بی باور بد سیرت ، سر گشته و حیران می گردند . سخن سوم : (( طبیعت اقتضاء کرده است )) . از این کلام ، زنجیره ی یاوه سرائی ها و بیهوده گوی های خنده آور ، به درازا می کشد ، خلاصه ای از آنها چنین است : ۱ – گوینده ی این سخن ، باید بپذیرد که هر اتمی از اتم های جهان مشتمل بر مجموعه ای از عوامل و مؤثراتی است که مجموعه ی جهان هستی را پدید آورده است ، و متضمن قدرت و انرژی کافی برای پدید آوردن جهان دیدنی پیرامون ما به تمام و کمال است ، و این قدرت و انرژی هم مؤظفند فرمان بردار باشند و کار خود را بکنند . وقتی هم هر اتمی از اتم های هستی دارای سرشت آفرینش باشد ، و بتواند جهان را اداره کند و کارش را از روی حکمت و فلسفه انجام دهد ، و با مرکز کل رهبری و امثال آن پیوند نداشته باشد و دارای استقلال ذاتی باشد ، از پذیرش این نظریه گریزی نیست … درست این بذان می ماند که کسی نور خورشید را ببیند که از قطره های آب و تکه های شیشه و اجسام شفاف منعکس می گرد ، اصرار کند که در هر جرمی از این اجرام سرشت پرتو افکنی مستقلی است و یکایک آنها دارای نور خاص خود هستند ! بدون شک چنین شخصی باید بپذیرد و اعتراف کند که هر جرمی از اجرام درخشان دارای خورشید حقیقی جداگانه ی ویژه ی خود است ! هر کس که می خواهد از خرافی بودن این نتیجه بخندد ، پیش از آن از خرافی بودن دیباچه ای بخندد که چنین کسی آن را گمان برده است و سر هم ساخته است ! ۲ – صاحب این نظریه باید بپذیرد که یک وجب از هر زمینی باید دارای امکانات و مواد اولیه ای بیش از امکانات همه ی دولت های جهان باشد . زیرا در بخشی از خاک به مساحت یک وجب ، می توان بیشتر گیاهان و گل های جهان را بطور متناوب پرورش داد . اگر پروردگار بزرگ ، توانائی واکنش های لازم جهت پرورش انواع گیاهان به خاک نداده بود ، و در آن امکان رشد ساختمانی و شکل گیری خواص ویژه ی آنها را فراهم نکرده بود ، لازم می شد که در خاک عناصر متفاوت و قابلیت های متناقضی موجود باشد و حت چنانچه گفتیم قدرت همه ی صنائع اروپا می بایست در این یک وجب از خاک جمع آید ، زیرا روشن است که عناصر تشکیل دهنده و مواد موجود در دانه ها یکسان است که ترکیبی از آب ، اسیدهای آلی ، کربن ، نیتروژن و سیستم های مولکولی برای فتوسنتز و متابولیسم آب است و در هر گیاهی این مواد اولیه وجود دارند . ولی با این وصف ، گیاهان مختلف با ویژگی ها و صفات و رنگ و بوی متفاوت ، همگی توانائی رویش و رشد در این یک وجب خاک را دارند ، و هر یک از آنها صفات و ویژگی ها و رنگ و بوی خود را حفظ می نمایند . اگر معتقد به دخالت قدرت خدا در این امر نباشیم ، باید معتقد شد که حتماً در خاک چیزی غیر از مواد معدنی مذکور وجود دارد که امکان رشد و نمو را به دانه ها می دهد ، و سیستم خاکی کره ی زمین را از لحاظ نوع مواد اولیه و نسبت های موجود در آن برای این کار تنظیم می کند … بنگر که این سخن چقدر دور از اندیشه و خرد است . ۳ – در اینجا مثالی را ذکر می کنم که در برخی از کتاب های دیگر نوشته ام . این مثال حال افرادی را به تصویر می کشد که خوشیتن را به طبیعت منسوب می دارند و ما دیگرایند : فرض کنیم در دل بیابان برهوتی کاخ با شکوهی باشد . با بهترین نقشه و قشنگ ترین نما ساخته و آراسته شده باشد ، بر حسب تصادف مرد بیابان نشین دور از هر گونه فرهنگ و تمدنی ، وارد آن بشود . بیابان نشینی که تا به حال در عمر خود جز چادر خیمه ها ، ساختمانی ندیده است . در باره ی زیبائی و نقش و نگار و استواری بنیاد و نمای دلربای کاخ بیندیشد . سپس به خود بگوید : در این بیابان کسی نیست که بتواند چنین نوآوری و نگارگری کند . باید که سازنده ی آن در درون کاخ نشسته باشد انگار وارد کاخ گردد و اطاق های آن را یکی یکی نگاه و بررسی کند .ولی کسی را نبیند اما کاغذ هائی را مشاهده کند که نقشه ی ساختمان و مقدار مواد و ابزار ، و شرح ساختار و اندازه ی جزئیات کار در آن باشد . کمی بیندیشید و به خود بگوید : این کاغذها دست و چشمی ندارد و نمی توانند ساختمانی را بسازند . طولی نکشد و باز به نقشه ی ساختمان خیره شود و بگوید : این کاغذها قوانین ساختمان سازی و برافراشتن کاخ و شرح ترکیب بند این قصر را بیان می دارند ، در این صورت کسی جز این کاغذ ها کاخ را نساخته و بر نیفراشته است . به همین شکل ، بیابانگرد دور از تمدن و فرهنگی که عقل او جز با نام طبیعت آشنا نیست ، به کاخ این جهان بزرگ گام می گذارد ، سرگشته و حیران می گردد از این که این همه نگارگری و نوآوری را می بیند ، ولی بر اثر عقل کوتاه بینی که دارد ، پیرامون خود ، سازنده ی کاخ جهان را نمی بیند ، بیرون و درون کاخ را ورانداز می کند و لوحه ای را مشاهده می نماید که بر آن قوانین فطری آفریدگار و قواعد صنعت شرف پروردگار نگاشته شده است ، لوحه ای که به غلط آن را طبیعت نام داده اند در برابر صنع جهان مات و مبهوت و سراسیمه می ماند ، در این حال آشفته و گیج و منگ به خود می گوید : این لوحه و قوانین نقش بر آن همان چیزی است که این جهان شگرف آراسته را آفریده است و بدین طرز زیبای پیراسته اش در آورده است ! ما می گوئیم : ای مست نادان ، سر از این چاه طبیعت بدر آر ، و در پشت سر خود سازنده ی جهان را بنگر ، آن کس که این کاخ را ساخته است ، و قانون برافراشتن و استوار داشتن آن را در گوشه و کنار قصر جلو دیدگانت گذاشته است ، و دستور آفرینش را نقش در و دیوار وجود کرده است ، او آفریدگار ازلی و خداوندگار ذوالجلال پدیدها و جهان های بیشمار است ، نه این که طبیعت کور و کری که تو از او نادانتر و درمانده تر ، و او از تو بیچاره تر و جاهل تر است . طبیعت ساخته و پدیده است ، نه سازنده و پدید آورنده نقش و نگار است ، نه نقاش و نگارگر ، محکوم و فرمانبردار است ، نه حاکم و فرماندار . شریعت و قانون است ، نه شریعت گذار و قانون گذار ، آفریده است ، نه آفریننده ، کارگذار است ، نه کار فرما ، هستی یافته است ، نه هستی بخش . ———----------————————- منبع : کتاب الله (( جل جلاله )) مؤلف : سعید حوّی مترجم : دکتر مصطفی خرّم دل |
|
|
بخش اصلی
موضوعات سايت
دانشنامه جزیره قشم (48)
پاورپوینت (3)
دروس صوتی (2)
کلاس تفسیر شیخ خطیبی (5)
بروشور (3)
معاونت قرآنی (30)
معاونت اجتماعی (82)
معاونت علمی (74)
مدرسه حج روحانیون (40)
مجموعه تصاویر آموزشی (13)
مجموعه قواعد فقهی (2)
معادشناسی (22)
کتابخانه (55)
آشنایی با مساجد جهان (72)
اناشید اسلامی (194)
مسابقه پیامکی (34)
خبرها (629)
خطبه و سخنرانی (95)
نماهنگ (26)
نرم افزار شیخان (15)
آشنایی با ادیان و فرقه ها (23)
قصه های قرآنی (46)
اهل بیت رسول (17)
احادیث روزانه (317)
صحابه و صحابیات رسول (82)
مجله شیخان (121)
پرسش و پاسخ (12)
دیوان علامه اسماعیل (5)
سیمای بزرگان (32)
آلبوم عکس (146)
مشاهیر اهل سنت جنوب (23)
مقالات (470)
پاورپوینت (3)
دروس صوتی (2)
کلاس تفسیر شیخ خطیبی (5)
بروشور (3)
معاونت قرآنی (30)
معاونت اجتماعی (82)
معاونت علمی (74)
مدرسه حج روحانیون (40)
مجموعه تصاویر آموزشی (13)
مجموعه قواعد فقهی (2)
معادشناسی (22)
کتابخانه (55)
آشنایی با مساجد جهان (72)
اناشید اسلامی (194)
مسابقه پیامکی (34)
خبرها (629)
خطبه و سخنرانی (95)
نماهنگ (26)
نرم افزار شیخان (15)
آشنایی با ادیان و فرقه ها (23)
قصه های قرآنی (46)
اهل بیت رسول (17)
احادیث روزانه (317)
صحابه و صحابیات رسول (82)
مجله شیخان (121)
پرسش و پاسخ (12)
دیوان علامه اسماعیل (5)
سیمای بزرگان (32)
آلبوم عکس (146)
مشاهیر اهل سنت جنوب (23)
مقالات (470)
نظرسنجی
نظرشما در مورد سایت؟ |
آمار بازدیدکنندگان
جستجو در سایت