« وَمَا كَانَ الْمُؤْمِنُونَ لِيَنْفِرُوا كَافَّةً فَلَوْلَا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طَائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ وَلِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ » مـؤمنان را نسزد كه همگي بيرون روند (‌و براي فراگرفتن معارف اسلامي عازم مراكز علمي اسلامي بشوند)‌. بـايد كـه از هر قوم و قبيله‌اي‌، عدّه‌اي بروند (‌و در تـحصيل علوم ديني تلاش كنند) تا با تعليمات اسلامي آشنا گردند، و هنگامي كه به سوي قوم و قبيلۀ خود برگشتند (‌به تعليم مـردمـان بـپردازنـد و ارشـادشان كنند و) آنـان را (‌از مخالفت فرمان پروردگار) بترسانند تا خودداري كنند

اختلاف بر مسح یا غَسل پا در وضوء | مقالات 31 مرداد 1392
اختلاف بر مسح یا غَسل پا در وضوء

الحمدلله وحده والصلاة والسلام علی من لا نبی بعده و علی آله وصحبه و من اهتدی بهدیه واستن بسنته الی یوم الدین.

آیه ی وضوء « يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلَاةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَأَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ وَامْسَحُوا بِرُءُوسِكُمْ وَأَرْجُلَكُمْ إِلَى الْكَعْبَيْنِ » مائده 6

ترجمه: اي مؤمنان ! هنگامي كه براي نماز بپاخاستيد ، صورتها و دستهاي خود را همراه با آرنجها بشوئيد ، و سرهاي خود ( همه يا قسمتي از آنها ) را مسح كنيد ، و پاهاي خود را همراه با قوزكهاي آنها بشوئيد .

در مورد لفظ أرجلکم دو قرائت نصب و جر وارد شده است که هر دو قرائت متواتر هستند لذا بین علما در مورد مسح یا غَسل پا دیدگاههای مختلفی وجود دارد:

1- اهل سنت و جماعت غسل و شستن پا را واجب می دانند .

2- از میان صحابه و تابعین روایتی از علی بن ابی طالب و عبدالله بن عباس وانس بن مالک و عکرمه و شعبی بر وجوب مسح پا وارد شده است.

3- حسن بصری و ابن جریر طبری قائل به مخیر بودن مکلف بین مسح و غَسل هستند.

4- داود ظاهری جمع بین مسح و غَسل را واجب می داند.

5- شیعه امامیه مسح را واجب دانسته و غَسل را بدعت محسوب می کنند.

در میان مذاهب موجود یکی از مهمترین اختلافات فقهی بین اهل سنت و جماعت و شیعه امامیه مسح یا غَسل پا در وضوء است که بر اساس آن اهل سنت اقتدا به شیعه در نماز را درست نمی دانند اما از منظر امامیه اقتدا به اهل سنت در نماز درست است چون معنای مسح در غَسل وجود دارد یعنی هر غَسلی مسح هست اما هر مسحی غَسل نیست.

منظور از مسح دست تری کشیدن و منظور از غَسل با فتح غین شستن می باشد.

برای واضح تر شدن این دو دیدگاه ادله جمهور اهل سنت و شیعه امامیه را ذکر می کنیم تا این اختلاف فرعی فقهی ناشی از دلیل عاملی برای اختلاف عملی نباشد چرا که اختلاف در فرعیات از منظر شریعت جایز بوده و شرع در مسائل جزئی مجال اجتهاد را برای همه ی مجتهدین قرار داده است.

ادله جمهور اهل سنت و جماعت:

1- در مورد قرائت نصب می گویند در آیه تقدیم و تأخیر صورت گرفته است و تقدیر آیه اینگونه است ( فاغسلوا وجوهکم و أیدیکم الی المرافق و ارجلکم الی الکعبین وامسحوا برئوسکم ) که این تقدیم و تأخیر در لغت جایز است چون واو برای مطلق جمع است و در قرآن نیز وارد شده است خداوند متعال می فرماید: « يَا مَرْيَمُ اقْنُتِي لِرَبِّكِ وَاسْجُدِي وَارْكَعِي مَعَ الرَّاكِعِينَ » از آنجا که رکوع قبل از سجود صورت می گیرد تقدیر آیه (وارکعی واسجدی) است و تقدیم و تأخیر در آن واقع شده است.

2- به قاعده ی اصولی ( القراءتان المتواترتان إذا تعارضتا فی آیة واحدة فلهما حکم آیتین ) استدلال می کنند که همانند سایر آیات متعارض در صورت برطرف نشدن تعارض و عدم امکان جمع به ترتیب به سنت و اجماع و قیاس مراجعه می شود .

اهل سنت و جماعت می گویند امکان جمع بندی بین دو قرائت وجود دارد و در هر دو قرائت معنای غسل و شستن پا موجود است و استدلال می کنند به اینکه خفض و مجرور بودن أرجلکم در قرائت جر بخاطر مجاورت مخفوض و مجرور است که این در لغت وجود دارد و اهل لغت آنرا جایز می دانند و در قرآن نیز آمده است جایی که خداوند متعال می فرماید: « مَثَلُ الَّذِينَ كَفَرُوا بِرَبِّهِمْ أَعْمَالُهُمْ كَرَمَادٍ اشْتَدَّتْ بِهِ الرِّيحُ فِي يَوْمٍ عَاصِفٍ »

ترجمه : حال و وضع اعمال كساني كه به پروردگار خود ايمان ندارند ، همچون حال و وضع خاكستري است كه در يك روز طوفاني ، باد تندي بر آن وزد ( و آن را در هوا پخش و پراكنده كند و چيزي از آن برجاي نگذارد .

در این آیه عاصف اگرچه صفت ریح است و بر اساس قاعده ی توابع همانند موصوف خود باید مرفوع گردد اما بخاطر مجاورت با مجرور به صورت مجرور آمده است و مثال آن در لغت عرب قول معروف ( جحرُ ضبٍ خربٍ ) است که خرب صفت جحر است اما بخاطر مجاورت با مضاف الیه ( ضب) مجرور شده است در حالی که باید تابع موصوف خود یعنی جحر باشد و مرفوع گردد.

دلیل دیگر بر امکان جمع بین دو قرائت تحدید پا به کعبین همانند تحدید دست به مرافق است که از ایجاد التباس جلوگیری می کند یعنی همانطور که غایت دست که در آن به اتفاق شستن واجب است مشخص شده در پا نیز غایت آن ذکر شده لذا دلالت بر غَسل و شستن هر دو می دهد.

3- اگر به دو قرائت خفض و نصب براساس قاعده اصولی حکم دو آیه مستقل را بدهیم باز امکان دفع تعارض و عمل به هر دو قرائت متواتر وجود دارد به اینکه غسل و شستن به حالتی اختصاص دارد که پا مکشوف است و ساتری بر آن وجود ندارد و مسح زمانی واجب می شود که پا مستور و پوشیده شده با خف باشد.

4- ممسوح در سر موی سر است که بخاطر دشواری شستن موی سر مسح آن واجب شده است اما در پا چنین حرجی وجود ندارد . نکته دیگر اینکه در سر که مسح واجب است غایت و حدی برای آن ذکر نشده است اما در مورد پا حرف غایت (إلی) آمده است تا همانند دست حدود پا را مشخص کند لذا شستن هر دو واجب می باشد.

5- براساس قاعده ی ( ما لا یتم الواجب الا به فهو واجب) یعنی هر آنچه که واجب جز با انجام آن تمام نمی شود پس آن مقدمه یا تکمله هم واجب است . خداوند کعبین ( دو قوزک ) را بعنوان غایت طهارت دو پا قرار داده است که امتثال این امر خداوند جز با استیعاب دو کعب با آب و شستن پاها حاصل نمی شود. در هر پا دو کعب یا قوزک وجو دارد که با مسح، تری به قوزکهای پا نمی رسد .

شیعه امامیه قائل به این هستند که در هر پا یک قوزک وجود دارد و آن مفصل بین کف پا و ساق پا است که براین اساس باید می گفت الی الکعاب مانند الی المرافق چرا که در هر دست فقط یک آرنج یا مرفق وجود دارد.

از لحاظ لغوی کعب از بلندی و علو گرفته شده است و به خانه ی خدا کعبه گفته می شود چون معنای علو در آن وجود دارد. در پا نیز دو قوزک یا دو برآمدگی در دو طرف آن وجود دارد.

اختلاف بر مسح یا غَسل پا در وضوء

6- سنت مفسر و تبیین کننده قرآن است و در روایات متعددی بر غَسل و شستن پاها تأکید شده است و حتی وعید شدید بر ترک شستن نیز از رسول الله صلی الله علیه و سلم آمده است چنانکه می فرماید: ( ویل للاعقاب من النار ) یعنی ویل جهنم و هلاکت برای کسانی که در شستن عقب پاها دقت نمی کنند.

این وعید شدید و مترتب شدن عقاب بر ترک ، دلالت بر وجوب غَسل و شستن پا است. احادیث بسیار زیاد دیگری که کیفیت وضوی پیامبر را تشریح کرده است مانند حدیث عثمان رضی الله عنه وجود دارد که همه ی آنها اخبار متواتر هستند و وجوب غَسل را می رسانند.

7- در زمان صحابه اجماع بر شستن پا در وضوء و مسح خف منعقد شده است و تمام اهل سنت و جماعت قائل به این اجماع هستند.

شیعه امامیه که قائل به وجوب مسح پا در وضوء هستند به ادله زیر استدلال می کنند:

1- قرائت خفض مقتضی عطف أرجل بر رؤوس است لذا مسح پا همانند مسح سر واجب است.

2- در قرائت نصب لفظ (برؤوسکم) جار و مجرور است که در محل نصب قرار دارد لذا أرجل بر محل برؤوس عطف شده است .

3- استدلال به حدیث اوس بن اوس ثقفی که در سنن ابی داود و مسند احمد آمده است ( أنه رأی رسول الله أتی کظامة قوم فتوضأ و مسح علی نعلیه و قدمیه) که می گوید من دیدم که رسول الله صلی الله علیه و سلم بر قنات قومی وارد شد و وضوء گرفت و بر دمپایی و پاهایش مسح کرد.

اهل سنت و جماعت به ادله امامیه اینگونه پاسخ داده اند:

در قرائت خفض، اگر هم أرجل را عطف بر رؤوس بدانیم باز ممکن است مراد از مسح رجلین غَسل و شستنشان باشد و با وجود این احتمال جایی برای استدلال باقی نمی ماند چون عرب مسح را بر غَسل نیز اطلاق می کند و می گوید تمسّحت به معنای توضأت یا می گوید: مسح المطرُ الارضَ که منظورش شستن زمین با آب باران است.

و در قرائت نصب ، عطف بر محل آنچنانکه امامیه گفته اند خلاف ظاهر است چرا که ظاهر عطف بر مغسولات است و عدول از ظاهر بدون دلیل جایز نیست و از آنجا که غَسل عبارت از مسح و زیادت است با غَسل بر ترک مسح ملامت نمی شود اما با مسح بر ترک غَسل ملامت می گردد لذا غَسل به احتیاط نزدیکتر است.

جمهور حدیث اوس بن اوس ثقفی را بخاطر اضطراب در سند و متن ضعیف می دانند و بر فرض صحت قائل به نسخ آن هستند چرا که قول هشیم در آخر این روایت دال بر منسوخ بودن آن است چون می گوید: (کان هذا فی اول الاسلام ) یعنی این مسح پا در وضوء در ابتدای اسلام بود.

...............................................................................
نویسنده: شیخ محمد تشیخ (مدرس مدرسه علوم دینی اسماعیلیه)
بازديد:4488| نظر(0)

نظرسنجی

عالي
خوب
متوسط
می پسندم


آمار بازدیدکنندگان
جستجو در سایت