« وَمَا كَانَ الْمُؤْمِنُونَ لِيَنْفِرُوا كَافَّةً فَلَوْلَا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طَائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ وَلِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ » مـؤمنان را نسزد كه همگي بيرون روند (‌و براي فراگرفتن معارف اسلامي عازم مراكز علمي اسلامي بشوند)‌. بـايد كـه از هر قوم و قبيله‌اي‌، عدّه‌اي بروند (‌و در تـحصيل علوم ديني تلاش كنند) تا با تعليمات اسلامي آشنا گردند، و هنگامي كه به سوي قوم و قبيلۀ خود برگشتند (‌به تعليم مـردمـان بـپردازنـد و ارشـادشان كنند و) آنـان را (‌از مخالفت فرمان پروردگار) بترسانند تا خودداري كنند

جایگاه انسان در عالم هستی | مقالات 22 فروردين 1389
جایگاه انسان در عالم هستی

الحمدلله وحده والصلاة و السلام علی من لا نبی بعده و علی آله و أصحابه و من اهتدی بهدیه إلی یوم الدین .

اما بعد : انسان بخاطر ماهیت وجودی اش از سایر موجودات متمایز گشته ، اگر به ساختار خلقت انسان نظر شود تلفیقی از دو بُعد مادیت و معنویت است .

مادیت وی متعلق به عالم أدنی و جهان خاکی و محسوس است و معنویت او از عالم ملکوت و غیبی نشأت می گیرد .

بُعد مادی انسان او را اسیر عالم ماده می کند و گرایش به شهوات و لذات پوچ دنیایی را در او به وجود می آورد لذا جهت سرکوب این گرایش و عدم وابستگی و افراط در بُعد مادی، خداوند بُعد معنوی را به انسان عنایت فرموده وعقل را بعنوان مهار کننده بعد مادی به انسان عطا کرده است.

این ساختار بی همتای انسان در جهان هستی جایگاهی ویژه در میان سایر موجودات به او داده تا جایی که بتواند تمام مخلوقات را تحت سیطره خود در آورد و آنها را مجبور به کرنش و اطاعت ازخود کند.

بحث از جایگاه انسان وارزشمندی او در جهان به نوع جهان بینی فردی او مربوط می شود. جهان بینی یعنی نحوه برداشت ونگرش هر انسان نسبت به جهان هستی .

وقتی که صحبت از جهان هستی می شود تنها منحصر به جهان محسوس نیست بلکه هر دو عالم غیب و شهادة را شامل می شود یعنی جهان محسوس و غیر محسوس.

اگر جهانبینی انسان براساس منطق و عقل سالم استوار باشد می تواند خود را ارزشمند کند و به جایگاهی که متناسب توان و استعداد اوست برسد وبالعکس اگر جهانبینی او متأثر از محیط، منحرف شده باشد و تحت تأثیر نظریات بی پایه آلوده گردد هرگز موفق به دست یابی منزلت و جایگاه خود در جهان هستی نخواهد شد.

از دیدگاه مضامین اسلامی انسان بعنوان خلیفه خدا در زمین است . «وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلاَئِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الأَرْضِ خَلِيفَةً » مقصود از خلافت انسان آنچنان که ابن کثیر رحمه الله آورده اطاعت و فرمانبرداری و تنفیذ اوامر و دستورات خدا در زمین است . مهمترین خصیصه ای که باعث واگذاری این مقام رفیع به انسان شده عقل اوست ، با قوه تفکر است که انسان به عبادت خدا و آبادانی زمین مشغول می شود.

بر این اساس است که رسول خدا صلی الله علیه وسلم فرمود: لا دين لمن لا عقل له. کسی که عقل ندارد دین ندارد. پیامبر صلی الله علیه وسلم عقل را مهمترین وسیله برای تقرب و نزدیک شدن به خدا و تقرب به خلق خدا معرفی می کند و به علی رضی الله عنه می فرماید: «إذا تقرب الناس لخالقهم بأبواب البر، فتقرب أنت بعقلك، تتنعم بالدرجات والزلفى عند الناس في الدنيا، وعند الله في الآخرة » اگر مردم با کارهای نیک به خدا نزدیک می شوند تو با عقلت به خدا نزدیک شو ، که هم درجات قربت بیشتر می شود و هم در دنیا نزد مردم محبوب و نزدیک می شوی و هم نزد خدا در آخرت.

تا زمانی که انسان جهان بینی خود را بر اساس عقل سلیم خویش ترسیم کرده باشد جایگاه خود را در عالم کائنات حفظ می کند و هرگاه جهان بینی اش منحرف شد جایگاه خود را نیز از دست می دهد و آنچه که مهمترین تأثیر در ایجاد یا تغییر جهان بینی فرد دارد عقل اوست.

بر این اساس خداوند عزوجل پیامبران را تنها بعنوان مبلغ و رساننده پیام خود به انسانها فرستاده و وظیفه ای جز ابلاغ شریعت به آنها نداده تا بعد از اتمام حجت و آشکار شدن حق، انسان براساس عقل خویش راه خود را انتخاب کند لذا به پیامبرش می فرماید: «قُلِ اللهُ ثُمَّ ذَرْهُم فِي خَوْضِهِم يَلْعَبُون» تو الله را به آنها معرفی کن انتخاب راه با خود آنهاست «إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاكِرًا وَإِمَّا كَفُورًا» .

...................................................................
نویسنده: شیخ محمد تشیخ «مدرس مدرسه اسماعیلیه»
بازديد:166028| نظر(17618)

نظرسنجی

عالي
خوب
متوسط
می پسندم


آمار بازدیدکنندگان
جستجو در سایت