« وَمَا كَانَ الْمُؤْمِنُونَ لِيَنْفِرُوا كَافَّةً فَلَوْلَا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طَائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ وَلِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ » مـؤمنان را نسزد كه همگي بيرون روند (‌و براي فراگرفتن معارف اسلامي عازم مراكز علمي اسلامي بشوند)‌. بـايد كـه از هر قوم و قبيله‌اي‌، عدّه‌اي بروند (‌و در تـحصيل علوم ديني تلاش كنند) تا با تعليمات اسلامي آشنا گردند، و هنگامي كه به سوي قوم و قبيلۀ خود برگشتند (‌به تعليم مـردمـان بـپردازنـد و ارشـادشان كنند و) آنـان را (‌از مخالفت فرمان پروردگار) بترسانند تا خودداري كنند

کودتا کی پایان می‌یابد؟ | مقالات 15 دي 1392
کودتا کی پایان می‌یابد؟


این سؤال بیش از جهان عرب، در غرب مطرح است، زیرا هر ناظر و انسان باشعوری می‌بیند که ایستادگی در مقابل کودتا در طول شش ماه گذشته بدون وقفه ادامه داشته و با گذشت زمان، دایره‌ی مقاومت، گسترده، ایمان به آن قوی‌تر و نفس‌اش طولانی‌تر شده است. در مقابل، رهبران کودتا کاملا سر در گریبان و از انظار پنهان‌اند. هر لحظه خبرهایی از وضعیت بد آن‌ها به بیرون درز پیدا می‌کند و معلوم نیست سالم و زنده‌اند یا خیر.

تلاش مزورانه‌ی رسانه‌ها به قصد تشویش اذهان عمومی، باعث شده تا مردم، بیشتر به عدم کنترل امور توسط کودتاچیان ایمان باور داشته باشند، زیرا جهان شرق از جمله مصر به یاد دارد که کودتاگران سابق با مشت آهنین امور را کنترل و از زور برای نشان دادن پیروزی و سیطرۀ خود بر مردم استفاده می‌کردند. اهمال‌گاه به‌گاه و نوسان در استفاده از مشت آهنین، آن‌طور اکنون در مصر رخ می‌دهد، فقط نشانه‌ی عدم تسلط کودتاچیان بر امور نیست، بلکه دال بر ضعف خود کودتا نیز هست.

از خوش‌اقبالی دولت قانونی مصر است که هر زمانی کودتا خواسته ضعف و اضطراب خود را انکار کند، از جایی که خود نیز نمی‌‎داند در چالۀ خشونت، جرم، خیانت و جنایت، حماقت، کوتاهی و استبداد و طغیان افتاده است. پرونده‌ی جرم و جنایت کودتاگران در مقابل ساختمان گارد ریاست‌جمهوری، المنصوره، المنصه، رابعه (مادر کشتار‌ها)، النهضه، مصطفى محمود، مسجد الفتح، میدان رمسیس، دلکا و کرداسه که برخلاف می‌لشان هیچ‌کدام مستور نماند انبوه و انباشته شده است.

کودتا چنان مدل وحشتناکی از جنایت و استبداد علیه فرزندان ملت که ارتش خود را به آن منتسب می‌کند ترسیم نموده که دیگر کسی قادر به بخشیدن آن‌ها نیست و عذری نمی‌توان برایش دست و پا کرد. آن‌ها به جای سخن از قساوت‌های کودتا، قصه‌ی کهنه‌ی ترس کاذب از رییس‌جمهور دیکتاتور یا دیکتاتوری حزب اکثریت به میان می‌کشند که هر چند منطقی، سقیم، ولی تنها منطق وکلای کودتاست که برخی داوطلبانه و برخی نیز به اجبار و به زور اسلحه، از کودتا و جنایاتش دفاع می‌کنند.

کار به جایی رسیده که ناظران به تردید در سیمای سیاه رهبران کودتا و سرانجام کسانی که در این کشتار‌ها شرکت کردند می‌نگرند. آن‌ها در معرض انتقام الهی که به مظلومان وعده داده و ظالمان را به آن تهدید کرده قرار دارند. زندگی عادی و روزمره‌ی مردم نیز روز به روز بد‌تر می‌شود.

کمک‌های خارجی پرده‌پوش آبروی کودتاچیان نشد، پس بهتر است جسد خود را با آن بپوشانند. برخی از تحلیلگران از میزان کمک‌ها، توقف و تمام شدن آن سخن می‌گویند. این امر کسانی را که گمان می‌کردند کودتا از گردن باریک بطری شیشه داخل رفته و سپس به حکم طبیعت از آن خارج می‌شود سخت عصبانی کرده است.

از سوی دیگر، حقایق تاریخ معاصر ظاهر و آشکار است و جمهور مردم آن‌ها را به یاد دارند. علاقه‌مندان مسائل سیاسی حقیقت امر را درک می‌کنند؛ اینکه سوار شدن بر سرنوشت مردم از طریق کودتای نظامی دیگر سیاست مقبول در نظام بین الملل نیست، حتی اگر آمریکا و دوستانش اینجا و آنجا موفق به تحقق مقاصد خود شوند.

آگاهانِ به حقایق امور که از ابتدا واقف بودند و روز به روز واقف‌تر نیز می‌شوند که عبوردادن کودتا از گردن بطری امری مشکل است، به‌خصوص با توجه به ناکارآمدی کسانی که بر این کشتی سوار شدند و خوشحال بودند که پیروزی یا سودی نصیبشان خواهد شد. مشخص شده این گروهی که کودتا به همراهی آن‌ها افتخار می‌کند بار خاطراند نه یار شاطر. بسیاری از وزرا یا تاریخی مملو از فساد دارند یا به جهل و ترس یا هر دو با هم مشهوراند.

کسانی که خود را رهبران و اندیشمندان می‌پنداشتند اکنون به تبرئه‌ی فرزندان خود از جنایات گذشته و تلاش برای فرار از عقوبت آینده مشغول‌اند. یکی از رهبران کودتا در مورد یکی از روزنامه‌نگاران قدیمی که خود را طراح کودتا می‌داند (مترجم: منظور، حسنین هیکل است) می‌گوید او، پدر دو دزد بزرگ است و حال می‌خواهد آن‌ها را از جنایاتی که حکمش حکمش کمتر از اعدام نیست، تبرئه کند.

همین توصیف یکی از رهبران کودتا در مورد کاندیدای سابق ریاست جمهوری (مترجم: احمد شفیق) به کار می‌برد با این تفاوت که جنس فرزند متفاوت است. این یکی، بنا به گفتۀ نشریات مخالف کودتا، پدر کلاهبرداران است، و آن روزنامه‌نگار قدیمی، پدر دزدان و مجرمین.

رهبری کودتا از طریق رسانه‌ها شخصیت حامیان کودتا را تخریب کرده تا نتوانند بیش از مزد مقرر، از نتایج کودتا طلب کنند.

خنده‌دار اینجاست که مردمانی که هنر پیگیری و یادآوری را بخوبی بلدند داستانی را به گوش کودتاچیان متذکر شده‌اند که می‌گوید رهبر انقلاب (السیسی) از موقعیت خود در یکی از سازمان‌های مهم استفاده کرد تا آن کاندیدای ریاست جمهوری (شفیق) را در هنگام بازگشت از یک کشور اسلامی غیرعربی تهدید و او را وادار به دادن نصف اموالی که از آن کشور برای تبلیغات انتخاباتی با خود آورده بود کند. او چاره‌ای جز قبول نداشت تا لااقل نصف پولش را حفظ کند، اما اکنون آن نصف دیگر را نیز تقسیم می‌کند فقط به یک دلیل؛ تنفر از اخوان. تنفر عجیبی که یک بار آن را چنین توصیف کردم؛ برخی سیاستمداران برای کورکردن یک چشم اخوان، راضی به کورشدن هر دو چشم خود هستند. شوق و تمایل برای زیان رساندن به اخوان به هر نحو ممکن حتی اگر غیراساسی باشد باعث شده تا از نابودی خود خوشحال باشند.

از نظر برخی پایان انقلاب منوط به این است که این نیروهای ملی در این نقطه از حماقت متوقف شوند و منافع خود را در پلورالیسم، دموکراسی، مدنیت و آزادی ببینند؛ منافعی که آن را به پای کودتای نظامی عاری از ارزش‌های پلورالیسم مدنیت و امنیت و آزادی قربانی کردند.

این شخصیت‌ها دچار روزمرگی شده و منتظر پایان کودتا هستند، بدون اینکه بخواهند در پایان دادن به این وضعیت مشارکت کنند. هر چند ملت به یمن حضور زنان مصری که در شجاعت و فداکاری بر الخنساء پیشی گرفته و به یمن دانشجویان مصری که در رشادت همسان قهرمانان جوان صدر اسلام‌اند خود به تنهایی قادر به تحقق موفقیت‌های بزرگ است.

بنابراین ما منتظر فقط یک موفقیت نیستم. تمام جهان شاهد است و می‌داند که چگونه ملت بدون اینکه از کسی دستور بگیرد توانسته در مقابل طاغوت بایستد یا به تعبیری دیگر، مردم خیابان خود عامل تشویق و تحریک همدیگر علیه کودتا شدند، تا جایی که امروزه از هم نه در مورد پایان مقاوم، بلکه در مورد پایان کودتا می‌پرسند، و این، به نظر من، راز پیروزی است.

.................
منبع: الجزیرة
نقل از سایت اصلاح
بازديد:936| نظر(0)

نظرسنجی

عالي
خوب
متوسط
می پسندم


آمار بازدیدکنندگان
جستجو در سایت