« وَمَا كَانَ الْمُؤْمِنُونَ لِيَنْفِرُوا كَافَّةً فَلَوْلَا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طَائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ وَلِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ » مـؤمنان را نسزد كه همگي بيرون روند (‌و براي فراگرفتن معارف اسلامي عازم مراكز علمي اسلامي بشوند)‌. بـايد كـه از هر قوم و قبيله‌اي‌، عدّه‌اي بروند (‌و در تـحصيل علوم ديني تلاش كنند) تا با تعليمات اسلامي آشنا گردند، و هنگامي كه به سوي قوم و قبيلۀ خود برگشتند (‌به تعليم مـردمـان بـپردازنـد و ارشـادشان كنند و) آنـان را (‌از مخالفت فرمان پروردگار) بترسانند تا خودداري كنند

تذکر مومن | مقالات 18 دي 1392
تذکر مومن


قال تعالی : «فذکر فإن الذکری تنفع المومنین» وقال النبی صلی الله علیه وسلم : (لا یومن أحدکم حتی یحب لأخیه ما یحب لنفسه ) رواه بخاری و مسلم

خداوند متعال پند و نصیحت و یادآوری را مایه ی خیر و برکت و نفع مومنین معرفی کرده است . از منظر الله سبحانه و تعالی مومنان با هر رنگ و قبیله ونژادی که باشند با هم برابر و برادرند و خداوند متعال از مومنان می طلبد که با اصلاح و رفع کدورت ها این برادری خود را حفظ کنند « انما المومنون إخوة فأصلحوا بین أخویکم» برادری ای که ضمانت کننده صلح و آشتی ، دوستی ،مهر و صفا و صمیمیت و آرامش و سعادت است .
رسول گرامی اسلام در حدیثی مومنان را بسان یک جسم واحد معرفی می کند که اگر عضوی از آن بدرد آید بقیه عضوها بی قرار می شوند .

مومن کسی است که در غم و شادی برادر ایمانی اش شریک و سهیم باشد.... اگر بیمار شد به عیادتش برود .... هرگاه فقر به او برسد به اندازه توان خود کمکش کند... از عیبهایش چشم پوشی کند .... به کارهای خیر راهنمایی اش نماید .. از کارهای بد منعش کند . مومنان نسبت به هم حسن ظن دارند ... پشت سر از خوبیهای همدیگر می گویند ... برای همدیگر دعا می کنند .
وقتی در یک جامعه ایمانی و اسلامی چنین صفاتی محقق شود به فضل خداوند منان در میانشان صلح و دوستی و وحدت و آرامش و عطوفت و بخشش و آرامش فراگیر می شود و جایی برای شیطان و پیروانش باقی نمی ماند.

پس ای برادر و خواهر مومن که این کلمات شکسته ی حقیر را می خوانی بیائیم رابطه ی ایمانی مان را حفظ کنیم و به هیچ احدی اجازه ندهیم تا با ایجاد اختلاف و کدورت ما را به جان هم بیاندازد و آرامش را از ما بگیرد.

بنده ضمن سفارش خود و شما عزیزان به تقوای الهی و ترس از خدا با این شعر سخن را پایان می دهم:

چرا مومن تو حیرانی ..................... چرا مومن تو در خوابی
چرا مومن نمی خوانی .................... کلام حق چو قرآنی
بگیر از دین سعادت را .................. ره دنیا و اخری را
نباش غافل زخود مومن ................. بگیر از مصطفی راه را
چرا مومن گرفتاری ..................... بدنبال هوس خواری
نباشد جای تو دنیا ........................ بکن از بهر خود کاری
فراموش کرده ای قبر را ................ که آنجا می روی تنها
نباشد یار و غمخواری .................. چه تاریک است دل خاکها
چرا مومن گناه کردن .................... چو روز حشر ندا کردن
چرا دفتر سیاه کردن .................... خلاف امر رب کردن
بیا کن از دلت توبه ..................... پشیمان باش بکن گریه
بگو یا رب خطا کردم .................. بک رحمی بر این بنده
تو ای مومن خدا داری ................. تو ای مومن نبی داری
تو ای مومن کتاب داری ............... بگیرید راه دینداری
علی گفتا کلامی چند .................... اگر خواهی بگیری پند
نصیحت گرچه هم تلخ است............ بگیرید گوش و لو هرچند

................................
نویسنده و شاعر: شیخ علی صالحی (مدرس مدرسه علوم دینی اسماعیلیه)
بازديد:1672| نظر(0)

نظرسنجی

عالي
خوب
متوسط
می پسندم


آمار بازدیدکنندگان
جستجو در سایت