« وَمَا كَانَ الْمُؤْمِنُونَ لِيَنْفِرُوا كَافَّةً فَلَوْلَا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طَائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ وَلِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ » مـؤمنان را نسزد كه همگي بيرون روند (‌و براي فراگرفتن معارف اسلامي عازم مراكز علمي اسلامي بشوند)‌. بـايد كـه از هر قوم و قبيله‌اي‌، عدّه‌اي بروند (‌و در تـحصيل علوم ديني تلاش كنند) تا با تعليمات اسلامي آشنا گردند، و هنگامي كه به سوي قوم و قبيلۀ خود برگشتند (‌به تعليم مـردمـان بـپردازنـد و ارشـادشان كنند و) آنـان را (‌از مخالفت فرمان پروردگار) بترسانند تا خودداري كنند

اویس قرنی، سرور تابعین (وفات: 37 هـ) | سیمای بزرگان 28 بهمن 1392
اویس قرنی، سرور تابعین (وفات: 37 هـ)

وی زاهد مشهور "اویس بن عامر بن جزء بن مالک مرادی قرنی" است. دوران پیامبر ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ را درک نمود اما دیدار رسول خدا نصیب وی نگردید. از این جهت در طبقه‌ی مخضرمین جای می‌گیرد.(1) اویس از بهترین تابعین است. در مورد اینکه چه کسی بهترین تابعی است خلاف است. احمد بن حنبل می‌گوید: وی سعید بن مسیب است، و گفته شده وی اویس قرنی است و گفته شده: حسن بصری. اما صحیح‌تر آن است که وی اویس قرنی می‌باشد زیرا در صحیح مسلم آمده است که: "بهترین تابعین مردی است که به او اویس می‌گویند". برخی دیگر از علما گفته‌اند که عالم‌ترین تابعین سعید بن مسیب است و زاهدترین و عابدترین آنان اویس است.

وی در یمن زندگی می‌کرد، سپس به کوفه نقل مکان کرد و در واقعه‌ی صفین به همراه علی رضی الله عنه جنگید و به شهادت رسید.

اویس از عمربن خطاب و علی بن ابی طالب، حدیث روایت کرده و از بسیاری از صحابه علم آموخت تا آنکه از ائمه‌ی تابعین گردید و بسیاری از علما از وی علم و تواضع نسبت به مادر و تواضع در برابر پروردگار را آموختند. ابن سعد وی را در طبقه‌ی نخست از تابعین اهل کوفه ذکر کرده و درباره‌ی وی می‌گوید: "وی ثقه است". امام مالک وجود اویس را انکار می‌کرد اما شهرت وی و اخبار وی به حدی است که نمی‌توان به وجود وی شک کرد.

جایگاه اویس قرنی:

وی مکانت و احترام فراوانی در میان صحابه دارا بود زیرا آنان وصف او را از رسول خدا ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ شنیده بودند. امام مسلم در صحیح خود بابی را در فضایل اویس قرنی آورده است.

وی با سند خود از أسیر بن حابر روایت می‌کند که عمر بن خطاب رضی الله عنه وقتی که مجاهدان کمک‌رسان یمن به نزد او می‌آمدند از آنان می‌پرسید که آيا اویس بن عامر در میان شماست؟ تا آن‌که روزی اویس به همراه آنان آمد پس از او پرسید: آیا تو اویس بن عامری؟ گفت: آری. گفت: از مراد و سپس از قرن؟ و آیا دچار برص بودی و از آن شفا یافتی به جز به اندازه‌ی یک درهم و مادر [پیری] داری؟ گفت: آری.

عمر گفت: شنیدم که رسول خدا ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ می‌فرمود: "اویس بن عامر با مجاهدان اهل یمن به نزد شما خواهد آمد که از مراد و سپس از قرن است که برص داشت و از آن شفا یافت به جز به اندازه‌ی یک درهم و او مادری دارد که نسبت به او نیکوکار است و اگر بر خداوند سوگند خورد خداوند سوگند او را راست خواهد کرد (دعای او را مستجاب خواهد کرد). پس اگر توانستی از او بخواهی برایت آمرزش بخواهد از او بخواه". پس برای من از خداوند آمرزش بخواه. اویس برای او طلب آمرزش کرد. آنگاه عمر به او گفت: کجا می‌روی؟ گفت: به کوفه. گفت: آیا برای حاکم آنجا ننویسم که تو را گرامی دارد؟ اویس گفت: این که در میان مردم ناشناخته باشم برایم بهتر است.

روای می‌گوید: سال بعد مردی از اشراف آن‌ها به حج آمد پس عمر او را دید و از او درباره‌ی اویس پرسید. او گفت: او را در حالی که خانه‌ای کهنه و متاعی بسیار اندک داشت ترک گفتم. عمر گفت: از رسول خدا ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ شنیدم که می‌فرمود:

"اویس بن عامر با مجاهدان اهل یمن به نزد شما خواهد آمد که از مراد و سپس از قرن است که برص داشت و از آن شفا یافت به جز به اندازه‌ی یک درهم که او مادری دارد که نسبت به او نیکوکار است و اگر بر خداوند سوگند خورد خداوند سوگند او را راست خواهد کرد. پس اگر توانستی از او بخواهی برایت آمرزش بخواهد از او بخواه".

آن مرد به نزد اویس آمد و از او خواست برایش از خداوند آمرزش بخواهد. اویس به او گفت: تو از من به سفری نیک نزدیکتری (یعنی به تازگی از حج آمده‌ای) پس تو برای من از الله طلب آمرزش کن. آن مرد گفت: برای من طلب آمرزش کن. اویس باز گفت: تو به سفری نیکی نزدیکتری. آن مرد بار دیگر گفت: برای من از الله درخواست آمرزش کن. پس اویس از او پرسید: آیا با عمر دیدار کرده‌ای؟ گفت: آری. اویس برایش از خداوند آمرزش خواست، پس مردم او را شناختند (و در پی او شدند تا برایشان طلب آمرزش کند) پس اویس به سویی براه افتاد...

اسیر (روای حدیث) می‌گوید: من او را برده‌ای پوشاندم، و هر که او را می‌دید می‌گفت: اویس از کجا چنین برده‌ای آورده است (زیرا اویس چنین لباس فاخری تا آن وقت نپوشیده بود). [مسلم: 5647]

همچنین امام مسلم در صحیح خود از عمر بن خطاب رضی الله عنه روایت می‌کند که ایشان فرمودند: شنیدم که رسول خدا ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ می‌فرمود: "بهترین تابعین مردی است که به او اویس می‌گویند و او مادری دارد و قبلا دچار برص بود پس از او بخواهید تا برایتان از خداوند آمرزش بخواهد". [مسلم: 5646]

شخصیت اویس قرنی

عبادت وی:

هر که قصد رسیدن به خداوند متعال را دارد راهی برای این رسیدن بر می‌گزیند. برخی با نماز شب و برخی دیگر با استغفار صبحگاهان و برخی دیگر با اندیشیدن... اویس به مانند دیگر مردم نبود که جز به خوردن و نوشیدن نیندیشد. او حقیقت این دنیا را دانسته بود و برای پس از مرگ تلاش می‌کرد.

روش اویس اینچنین بود که سعی می‌کرد با تفکر در مخلوقات خداوند به محبت خالق دست یابد. هنگامی که "هرم بن حیان" به کوفه آمد درباره‌ی اویس پرسید. به او گفتند که او مکانی را در کنار فرات بسیار دوست دارد که به آن "عریض" گفته می‌شود... پس به آن‌ جا رفت و اویس را در حالی یافت که نشسته است و به آب نگاه می‌کند و در اندیشه است. عبادت اویس "اندیشیدن بود...

عبادت اویس در اخلاق او دیده می‌شد چنانکه اثر مثبتی بر دیگران می‌گذاشت و تاثیرگذاری رفتار او از گفتار او بیشتر بود. او اویس بود، شخصیتی متواضع و نیکوکار در حق مادرش، و با این وجود ، بسیار دیگران را نصیحت و راهنمایی می‌کرد و با وجود دشمنی دیگران با وی و تهمت‌های بزرگی که علیه او منتشر می‌کردند دست از امر به معروف و نهی از منکر بر نداشت.

روایت شده است که مردی از قبیله‌ی "مراد" به نزد او آمد و بر او سلام گفت. اویس سلام او را پاسخ گفت. آن مرد حالش را پرسید و اویس گفت: به خیر هستم و حمد خداوند را می‌گویم. آن مرد گفت: زمانه‌ چگونه بر شما می‌گذرد؟ اویس گفت: چه می‌پرسی از کسی که اگر شب کرد گمان نمی‌کند که صبح را ببیند و اگر صبح کرد امید دیدن شب را ندارد... ای برادر مرادی، مرگ برای مومن شادی باقی نگذاشته... ای برادر مرادی، شناخت حقوق خداوند، برای مومن نقره و طلایی به جا نگذاشته، ای برادر مرادی... انجام امر خداوند برای مومن دوست و یاری باقی نگذاشته. به خداوند سوگند، ما آن‌ها را به معروف امر می‌کنیم و از منکر باز می‌داریم و آنان به این سبب با ما دشمنی می‌کنند و برای دشمنی ما در میان فاسقان یاورانی پیدا می‌کنند و تا جایی که به الله سوگند، بزرگترین تهمت‌ها به من زده‌اند و به خدا سوگند که این مرا از تلاش در راه حق خداوند باز نمی‌دارد...

نصیحت ورزی:

هنگامی که "هرم بن حیان" از او خواست وی را نصیحت کند برای او آیات آخر سوره‌ی دخان را تلاوت کرد که: {همانا روز جداسازی میعادگاه همه‌ی آنان است} تا آنکه سوره را به پایان رساند، سپس گفت: "ای هرم، از شبی هراس داشته باش که صبح آن، قیامت است و از جماعت جدا نشو که از دینت جدا می‌شوی..." و بیش از این چیزی نگفت.

و خطاب به اهل کوفه چنین می‌گفت: "ای اهل کوفه! هنگام خواب، مرگ را بالش خود کنید و هنگام بیداری آن را در برابر چشمان خود داشته باشید".

گذشت او از دیگران:

اویس در میان مردمی زندگی می‌کرد که او را با سنگ می‌زدند اما در مقایل از او جز بهترین ثمر چیزی نمی‌دیدند. دست اذیت آنان به سوی او دراز بود اما او همیشه تنها می‌بخشید و می‌گذشت و با وجود زخم زبان‌های آنان به آن‌ها می‌نشست و سخن می‌گفت.

شهادت اویس:

اویس قرنی علی بن ابی طالب رضی الله عنه را در نبرد صفین همراهی کرد. او از خداوند شهادت را طلبید و گفت: خداوندا شهادتی نصیب من بگردان که زندگی و رزق را برای من واجب گرداند. اشاره‌ی او به آیه‌ی 169 سوره‌ی آل عمران است که خداوند در وصف شهدا می‌گوید: {و گمان مبر که کسانی که در راه الله کشته شده‌اند مرده‌اند بلکه آنان زنده‌اند [و] نزد پروردگارشان روزی داده می‌شوند}.

او در رکاب خلیفه‌ی مسلمانان، علی بن ابی طالب ـ رضی الله عنه ـ جنگید تا آنکه به شهادت رسید. بر بدن او اثر چهل و چند زخم یافتند. شهادت او در نبرد صفین به سال 37 هجری رخ داد.

.......................
پاورقی:

1- مخضرمین کسانی هستند که جاهلیت و اسلام را درک کرده‌اند اما موفق به دیدار پیامبر ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ نشده‌اند. از این جهت از درجه‌ی تابعین بالاتر هستند گرچه می‌توان آنان را در طبقه‌ی تابعین جای داد.
.......................
منابع:
أسد الغابة - الثقات للعجلي - الإصابة في تمييز الصحابة - الطبقات الكبرى - تاريخ دمشق - مسند الإمام أحمد - صحيح مسلم - مشاهير علماء الأمصار - لسان الميزان..
ترجمه و بازنویسی: عبدالله .م
منبع: سایت عصر اسلام
بازديد:6500| نظر(0)

نظرسنجی

عالي
خوب
متوسط
می پسندم


آمار بازدیدکنندگان
جستجو در سایت