« وَمَا كَانَ الْمُؤْمِنُونَ لِيَنْفِرُوا كَافَّةً فَلَوْلَا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طَائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ وَلِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ » مـؤمنان را نسزد كه همگي بيرون روند (‌و براي فراگرفتن معارف اسلامي عازم مراكز علمي اسلامي بشوند)‌. بـايد كـه از هر قوم و قبيله‌اي‌، عدّه‌اي بروند (‌و در تـحصيل علوم ديني تلاش كنند) تا با تعليمات اسلامي آشنا گردند، و هنگامي كه به سوي قوم و قبيلۀ خود برگشتند (‌به تعليم مـردمـان بـپردازنـد و ارشـادشان كنند و) آنـان را (‌از مخالفت فرمان پروردگار) بترسانند تا خودداري كنند

در جستجوي خوشبختي | مقالات 1 اسفند 1392
در جستجوي خوشبختي

هر انساني در اين زندكي شعار خوشبختي مي دهد و در جستجوي آن است . حال سوال اينجاست كه:خوشبختي چيست؟ آيا ثروتمند شدن بعد از فقر است؟ يا سلامتي بعد از مريضي و يا قدرت بعد ازذلت واستضعاف ويا اظهار حکمت و بي نيازي است؟يا اينکه برآوردن اميال شهواني و اين که انسان از هرگونه قيد وبندي آزاد بوده و هرآنچه دوست دارد انجام دهد گرچه با دين و اخلاق در تضاد باشد؟ همه ي اين موارد ممکن است به ذهن انسان خطور کند.

خوشبختي يک امر حقيقي است و نه توهم؛ دانشمند به دانش و انسان کريم به کرم و شخص تلاشگر به تلاش خود خوشبخت است. لذت آنها از خوشبختي، از کسي که از خوردن و نوشيدن وکارکردن لذت ميبرد بالاتر است. اما سوال اينجاست که آيا اين نهايت آرزوي انسان و روياي اوست؟

انسان با فطرت خود هميشه به دنبال اشياي ديگري ميباشد، به دنبال بهترين يا زيباترين است و زياده خواهي در خوي اوست. ثروتمند به دنبال ثروت بيشتري است و کسي که به هدف خود رسيده به دنبال هدف بزرگتري مي گردد، واين خواسته ها پاياني ندارند، مگر اينکه فرد خود را وصل به خدا کند که در چنين حالتي انسان ،انس به پرستش خدا و آرامش خاطر ميرسد وبه اين ميرسد که خدا از وي محافظت نموده و او را راهنمايي ميکند. هنگامي که عمربن عبدالعزيز به خلافت رسيد آرزوي يک هدف والاتر و بالاتر نمود که فرمودند: چيزي به جز بهشت نمانده است.

هرچقدر انسان تلاش کند و خوشبخت باشد ، بازهم دنيا داراي رنج و اندوهايي است که ازتحمل آن عاجز مي ماند. هرگاه براي آخرت تلاش کند اين رنج و اندوه تسکين مي يابند ، و هيچ راه ديگري نيست.

خوشبختي اين است که انسان داراي يک هدف والايي بوده که براي آن تلاش کند و حامل رسالتي باشد که در مسيرتحقق آن در برابر پيشامدها تحمل کرده و راضي باشد.

اعتماد به خداوند است که به انسان صفاي درون و آرامش و شجاعت ميبخشد . وقتي که به يک دستاوردي برسد مغرور نشده همچنين اگر چيزي از دست بدهد ناراحت نميشود.

اگر به چهرهاي مردم خوب بنگريم ملاحظه ميکنيم که چگونه حکايت از درون پر از غم آنها ميکند عليرغم اينکه ظاهري آراسته وشيک ولباني پر از خنده دارند. اما رقابت در بدست آوردن اشياء ، بخش بزرگي از دغدغه هاي زندگي آنها راپر کرده که منجر به بسته شدن روزنه هاي خوشبختي واقعي شده است.

واز معجزات قرآن کريم که اين پديده بسيار بارز در عصرما اينگونه توصيف ميکند «أَلْهَاكُمُ التَّكَاثُرُ (1)حَتَّى زُرْتُمُ الْمَقَابِرَ (2)»« مسابقه افزون طلبي و نازش (به مال و منال و خدم وحشم و ثروت وقدرت) شما را به خود مشغول وسرگرم ميدارد. تا بدانگاه که( ميميريد و) به گورستانها مي رويد ( وکار از کار مي گذرد) »( تفسير نور)

بدين ترتيب نزد اينگونه افراد خوشي خيلي سريع مي گذرد چرا که بيشتر عمرشان در افزون طلبي و مباهات سپري شد تا اينکه مرگ آنها را غافلگير کرد.

خوشبختي در راحت طلبي که اکثر مردم گمان ميکنند، نيست بلکه در چيره شدن بر مشکلات و درمان آنها با خيالي آسوده و غالب شدن برنقاط ضعف است؛ زيرا شخص سست عنصر کسي است که لذت جديت وتلاش و دست وپنجه نرم کردن با مشکلات را تجربه نکرده است. اين فرد سربار ديگران است و بسان تابوتي ميماند که ديگران آن را حمل ميکنند. خوشبختي در دردي است که بعد از آن پيروزي است ودر اندوهي که پس از آن شادي و گشايش است و همچنين در مسخر نمودن هر چه در جهان در جهت مصالح انسان و محقق نمودن انسانيت انسان.

................................
منبع:www.emanway.com
مترجم: محمد حق شناس
نقل از سایت مجتمع سلطان العلما بندرلنگه
بازديد:1332| نظر(0)

نظرسنجی

عالي
خوب
متوسط
می پسندم


آمار بازدیدکنندگان
جستجو در سایت