« وَمَا كَانَ الْمُؤْمِنُونَ لِيَنْفِرُوا كَافَّةً فَلَوْلَا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طَائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ وَلِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ » مـؤمنان را نسزد كه همگي بيرون روند (‌و براي فراگرفتن معارف اسلامي عازم مراكز علمي اسلامي بشوند)‌. بـايد كـه از هر قوم و قبيله‌اي‌، عدّه‌اي بروند (‌و در تـحصيل علوم ديني تلاش كنند) تا با تعليمات اسلامي آشنا گردند، و هنگامي كه به سوي قوم و قبيلۀ خود برگشتند (‌به تعليم مـردمـان بـپردازنـد و ارشـادشان كنند و) آنـان را (‌از مخالفت فرمان پروردگار) بترسانند تا خودداري كنند

ام المومنین میمونه بنت الحارث رضی الله عنها | اهل بیت رسول 13 اسفند 1392
ام المومنین میمونه بنت الحارث رضی الله عنها

ام المومنین میمونه رضی الله عنها آخرین همسر پاک رسول خدا صلی الله علیه وسلم بودند؛ او میمونه دختر حارث، پسر حزن، پسر بجیر، پسر هزم، پسر روبیة، پسر عبدالله، پسر هلال، پسر عامر، پسر صعصعة هلالیة، خواهر ام‌فضل همسر عباس، و خاله خالد بن ولید و خاله ابن عباس رضی الله عنهما است.

در اواخر سال هفتم هجری پیغمبر بزرگوار صلی الله علیه وسلم با میمونه دختر حارث ازدواج کرد، و این ازدواج در هنگام عمرة قضاء صورت گرفت.

این زن آخرین زنی است که رسول خدا صلی الله علیه وسلم با او ازدواج فرمودند، وی زنی پارسا و عابد بود.

او از بانوانی بود که به فضل و نسب والا شهرت داشت. پیش از اسلام با مسعود بن عمرو ثقفی, ازدواج کرد و مدتی با او زیست و میمونه رضی الله عنها که بسیار به خانه خواهرش ام فضلل رفت و آمد می‌کرد، برخی تعالیم اسلام و اخبار مسلمانان مهاجر و ماجرای جنگ‌های بدر و احد را از او شنیده بود، در نتیجه این‌ها همه، در وجودش تا ثیر عمیقی گذاشت.

وقتی که خبرهای پیروزی مسلمانان «خیبر» به میمونه رسید، او در خانه خواهرش ام فضلل بود و از آن خبر خوشحال شد و از این سرور، شاد گشت. هنگامی که به خانه همسرش بازگشت، او را غمگین و ناراحت دید، آن‌ها باهم ستیز کردند و پس از آن از شوهرش جدا شد و برای اقامت به خانه عباس رضی الله عنه رفت.

در این هنگام زمان تعیین شده در صلح حدیبیه برای آمدن پیامبر صلی الله علیه وسلم به مکه فرا رسید. در این مدت پیامبر صلی الله علیه وسلم سه روز در آنجا اقامت کرد و به انجام مناسک حج پرداخت و قریش به خاطر این مسأله مکه را خالی کرده بودند.

در این هنگام، وعده الهی تحقق یافت و مسلمانان با امنیت کامل در حالی که سرهای خود را تراشیده بودند و تقصیر کرده بودند و بدون هیچ ترسی وارد مکه شدند. وعده راستین الهی تحقق یافته بود و صداهای رسای مؤمنین بلند شد, که «لَبَّیْکَ اللَّهُمَّ لَبَّیْکَ، لَبَّیْکَ لاَ شَرِیکَ لَکَ لَبَّیْکَ» و بازتاب صدای آنان در نواحی اطراف مکه می‌پیچید. و زمین زیر قدم‌های مشرکان که به شتاب به دشت‌ها و کوه‌ها می‌رفتند، می‌لرزید زیرا ایشان نمی‌توانستند محمد صلی الله علیه وسلم و یارانش را ببینند, که چگونه با عظمت و قوت و عزت به مکه بازگشته اند. در مکه زنان و مردانی باقی ماندند که ایمان‌شان را کتمان می‌کردند و یقین داشتند, که روزی پیروزی, نزدیک است.

و میمونه رضی الله عنها، یکی از کسانی بود که ایمانش را پنهان می‌داشت و آن صداهای باعظمت و جلال و باشکوه را شنیده بود...

او هرگز در این حد توقف نکرد که ایمانش را همواره پنهان کند؛ بلکه با تمام وجود, عاشق اسلام عزیز بود و می‌خواست به همگان این عشقش را اعلام کند. او علاقه داشت وجودش در زیر سقف نبوت باشد, تا با بهره‌گیری از این چشمه جوشان, عطش درونیش را سیراب سازد.

و این همان چیزی بود که او به واسطه آن، خودش را به خواهرش ام فضلل رساند؛ زیرا که قلبش از این که یکی از ام المؤمنین شود، لبریز از شادی بود.

ام فضل با همسرش عباس رضی الله عنه در این باره صحبت کرد و برای این کار دست بالا زد و عباس رضی الله عنه هم با سرعت به سوی پیامبر صلی الله علیه وسلم رفت، و نظر ایشان را در باره ازدواج با میمونه جویا شد.

پیامبر صلی الله علیه وسلم پذیرفت و مهریه میمونه رضی الله عنها را چهارصد درهم قرار داد. طبقات ابن سعد، (8 / 133).

هنگامی که سه روز مهلت توقف پیامبر صلی الله علیه وسلم بر طبق عهدنامه حدیبیه به پایان رسید، قریش به سوی پیامبر صلی الله علیه وسلم نماینده فرستادند و گفتند: مدت تو به سر آمده است از نزد ما برو.

پیامبرصلی الله علیه وسلم با مدارا به آن‌ها فرمود:

«چه می‌شود اگر بگذارید تا میان شما عروسی بگیرم و ولیمه این عروسی را شما آماده سازید؟» مشرکان جفاکار پاسخ دادند: ما نیازی به غذای تو نداریم از میان ما برو. مشرکان می‌ترسیدند و از ماندن پیامبر صلی الله علیه وسلم وحشت داشتند، زیرا که آن‌ها می‌دانستند, اگر محمد صلی الله علیه وسلم زیارتش را ادامه دهد، در نفوس بسیاری تأثیر خواهد گذاشت، و نمونه آن میمونه رضی الله عنها دختر حارث بود که به علنی‌کردن اسلامش کفایت نکرد، بلکه خشم آن‌ها را با ازدواجش با رسول خدا صلی الله علیه وسلم دو چندان کرد.

به خاطر حفاظت از جان پیامبر صلی الله علیه وسلم، ایشان در مکه با میمونه رضی الله عنها ازدواج نکرد و به مسلمانان اذن رفتن به مدینه داده شد. هنگامی که به مکانی به نام (سَرِف) در ده میلی مکه رسیدند پیامبر صلی الله علیه وسلم با میمونه رضی الله عنها در شوال سال هفتم هجری، ازدواج کرد.

مجاهد گفته است که نام او (برّة) بود و رسول خداصلی الله علیه وسلم او را (میمونه) نامید. ابن سعد در طبقات، (8 / 139)؛ حاکم در مستدرک، (4 / 31) و ذهبی هم آن را آورده است.

میمونه وقتی به مدینه رسید، در خانه پاک نبوت مستقر گردید، همانطور, که آن بزرگوارصلی الله علیه وسلم بر او منت گذاشت و او ام المؤمنین بافضیلتی بود که واجبات همسرداری را به بهترین شکل انجام می‌داد و در فرمانبری و وفاداری و اخلاص, نمونه شد.

پس از این که پیامبر صلی الله علیه وسلم به ملأ اعلی پیوست، میمونه رضی الله عنها چند سال زندگی کرد تا او به پنجاه سالگی (یا 51 سالگی) رسید. روزگارش را به طور کلی باصلاح و تقوی گذراند و یاد همسرش را همواره پاس می‌داشت.

میمونه در ایام خلافت خلفاء مورد احترام آنها بود وزندگی او تا خلافت امیر معاویه ادامه پیداکرد ودر سال 51 هجری درگذشت.

عبدالله بن عباس در تشییع جنازه اش شرکت کرد وبر او نماز خواند وبه کمک او ویزید بن اصم وعبدالله بن شداد خواهرزادگان میمونه در قبر گذاشته شد.

وفاداری او نسبت به بزرگوارترین همسران یعنی رسول خدا صلی الله علیه وسلم تا آنجا رسید که وصیت کرد او را در جایی به خاک بسپارند که پیامبرصلی الله علیه وسلم برای سکونت او بنا نموده بودند. ابن سعد در طبقات، (8 / 139)؛ حاکم در مستدرک، (4 / 31) و ذهبی هم آن را آورده است.

ام المؤمنین میمونه در سرف در جایی که زندگی زناشویی را با پیامبر صلی الله علیه وسلم آغاز کرده بود به خاک سپرده شد.

عطاء: گفته است: هنگامی که میمونه از دنیا رفت، با ابن عباس می‌رفتم او گفت: هنگامی که پیکر او را بلند کردید تکان ندهید و نلرزانید و گفت: با او مدارا کنید که یکی از مادران شماست. سطر اول را ابن سعد در طبقات آورده است، (8 / 140)؛ حاکم (4 / 22)؛ از طریق دیگر ذهبی هم آن را صحیح دانسته است. اما سطر دوم از قول ابن عباس رضی الله عنه را ابن سعد از طریق واقدی نقل کرده است، (8 / 140).

خداوند متعال از او وسایر مادران مومنان راضی و خشنود باد.
بازديد:2174| نظر(0)

نظرسنجی

عالي
خوب
متوسط
می پسندم


آمار بازدیدکنندگان
جستجو در سایت