« وَمَا كَانَ الْمُؤْمِنُونَ لِيَنْفِرُوا كَافَّةً فَلَوْلَا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طَائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ وَلِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ » مـؤمنان را نسزد كه همگي بيرون روند (‌و براي فراگرفتن معارف اسلامي عازم مراكز علمي اسلامي بشوند)‌. بـايد كـه از هر قوم و قبيله‌اي‌، عدّه‌اي بروند (‌و در تـحصيل علوم ديني تلاش كنند) تا با تعليمات اسلامي آشنا گردند، و هنگامي كه به سوي قوم و قبيلۀ خود برگشتند (‌به تعليم مـردمـان بـپردازنـد و ارشـادشان كنند و) آنـان را (‌از مخالفت فرمان پروردگار) بترسانند تا خودداري كنند

تعدد زوجات در اسلام | مقالات 28 ارديبهشت 1393
تعدد زوجات در اسلام

هنگامیکه خدای متعال خاتم النبیین حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و سلم را در بین عرب مبعوث گردانید ، شریعت او عمل شنیع زنا را حرام گردانید و نکاحهای گوناگونی که در معنای زنا باشد نیز حرام ، و هر نوع تصرفات در زن که او را مانند کالا و حیوان مملوک قرار دهد ، برای حفظ حیثیت و شئون زن حرام گردانید.

اما مطلقا تعدد زوجات را حرام نکرد بلکه از اسراف در انتخاب تعدد و ظلم به زنان جلو مردان را گرفت و آنها را در اختیار تعدد در دایره محدودی که در حد قدرت و توان آنها باشد قرار داد ، و آنرا مقید کرد به عددی که اقتضاء مصلحت نسل و حالت اجتماعی می کند و موافق استعدادات مرد بوده باشد و آن اختیار چهار زن است.

برحسب قدرت و توانائی بر تأمین نفقه آنها و آنرا بر حسب استطاعت قرار داد تا آنکه از ظلم مردان نسبت به حقوق زنان جلوگیری بعمل آید ، زیرا آن عددی است که اقتضاء متدین به دین اسلام و متمسک به شریعت مقدس اسلام و واقف بر حدود شریعت می کند و آن مرد است که باید بررسی حال خود بکند چنانچه خوف جور و حیف میل به تعدد زوجات احساس کند باید اکتفاء به یک زن کند مگر آنکه ضرورت ایجاب کند.

در این باره خدای متعال می فرماید: « وَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تُقْسِطُوا فِي الْيَتَامَى فَانْكِحُوا مَا طَابَ لَكُمْ مِنَ النِّسَاءِ مَثْنَى وَثُلَاثَ وَرُبَاعَ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تَعْدِلُوا فَوَاحِدَةً أَوْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ ذَلِكَ أَدْنَى أَلَّا تَعُولُوا» آیه 3 سوره نساء
و اگر می ترسید به هنگام ازدواج با دختران یتیم عدالت را رعایت نکنید (پس از ازدواج با آنان چشم پوشی کنید) و با زنان پاک دیگر ازدواج نمائید دو یا سه یا چهار همسر ، و اگر می ترسید آنکه عدالت بین زنان را رعایت نکنید ، پس تنها یک همسر بگیرید و یا از کنیزکانی که مالک آنها هستید استفاده کنید ، زیرا این کار از ظلم و جور بهتر جلوگیری می کند.

بنابراین آیه دلالت بر تحریم تعدد زوجات بر کسی می دهد که خوف بر نفس خویش از ظلم بر همسران خود داشته باشد و آن به سبب تمایلات قلبی نسبت به یکی بغیر از دیگری و ترجیح دادن یک زن بر زن دیگر و غیر ذالک ، لذا اباحه تعدد زوجات مفاخری از مفاخر اسلام است که بر هر فردی واجب است آنکه به حقیقت آن پی ببرد ، زیرا تعدد زوجات است که می تواند بزرگترین مشکلات پیچیده اجتماع را حل کند. مشکلات حائز اهمیتی که گریبان گیر اجتماع شده و راه حلی برای آن نیست مگر با رجوع به حکم اسلام و چنگ زدن به نظام اسلامی.

زیرا در طبع و وجود انسانها اسباب های اجباری وجود دارد که ضرورتا به تعدد زوجات می کشاند (مانند عقیم بودن زوجه و داشتن بیماریهایی که شاید مرد نتواند با وجود آن حفظ عفت خود کند و غیر آن از اسباب زیادی که در بین بسیاری از خانواده ها وجود دارد.)

اما نکته مهمی که درک آن برای همه آسان است باید به آن اشاره کنم: آنکه مجتمع در نظر اسلام مانند میزانی است که باید بین دو کفه آن تعادل برقرار شود و بخاطر حفظ این توازن باید عدد مردان به قدر عدد زنان بوده باشد اما اگر زیادتر شد عدد مردان بر عدد زنان یا برعکس ، پس چگونه باید آن مشکل را حل کرد؟

در عصر کنونی ما که آمار زن چند برابر آمار مرد گردیده و توازن را مختل کرده چه باید کرد؟ آیا باید زن را از نعمت همسری و نعمت مادری محروم گردانیم و او را رها کنیم تا آنکه راه رذیله و فاحشه در پیش گیرد مانند زنان اروپایی پس از جنگ جهانی دوم؟

یا باید بر روش شریف و فاضلی که نگهدارنده کرامت زن و طهارت خانواده و سلامت مجتمع باشد آنرا حل کنیم؟ نزد شخص عاقل کدام یک از این دو راه بهتر و افضل است؟

بستن آن زن به ریسمان مقدسی که او را با یک زن دیگر تحت حمایت و سرپرستی یک مرد جمع می کند و پیوند می دهد و آن هم بر طریق و روش شرعی طاهر، یا آنکه او را به صورت یک عامل زنا و عشیقه با این مرد و آن مرد، که علاقه و ارتباط بین آنها ارتباط گناه و جرم بوده باشد؟

آیا دین اسلام در حل این مشکل اجتماعی امتیاز بزرگ و ظاهر بر ادیان غیر اسلام ندارد؟

بلاد کفری که مدت مدیدی است که به سبب کثرت عدد زن بر مرد مشکل هرج و مرج و بی بندوباری و کثرت فرزندان مجهول النسب و فاقد پدر در پرورشگاه ها گریبان گیر مجتمع آنها شده است و خطرات آفت بار آن ، حیات مجتمع آنها را مورد تهدید جدی قرار می دهد.

اگر با چشم حقیقت به مشکلات اجتماعی انسانها بنگریم درخواهیم یافت هر مشکل اجتماعی نیاز به دخالت قانون در آن است ، به غیر از تعدد زوجات که آن خود به خود حل می شود زیرا مسأله تعدد زوجات مسئله ای است که ارقام بر آن تحکم می کند ، نه نظریات و قانون ، زیرا در بین هر ملتی مجتمع متشکل از مرد و زن است که اگر توازن و تعادل عدد بین مرد و زن بوده باشد طبیعی است که یک مرد بیش از یک زن نباید داشته باشد.

اما اگر به توازن عدد مردان با زنان خلل وارد شد و عدد مردان کمتر از عدد زنان شد مانند عصر کنونی ما که عدد زن چند برابر عدد مرد است ، اینجاست که مرد می تواند برای ایجاد نظم اجتماعی و سر و سامان بخشیدن به زندگی زنان و حفظ نسل ، بیش از یک زن به نکاح خود در آورد.

زیرا حل این مشکل اجتماعی سه راه در پیش رو دارد:

1- آنکه هر مردی باید با یک زن ازدواج کند و باقی زنان در حیاتشان نه مرد بشناسند که چیست و نه منزلی و نه فرزند و نه خانواده.

2- یا باید هر مردی با یک زن بطور مشروع نکاح کند و با آن زندگی و معاشره همسری مشروع و صحیح داشته باشد و زنان باقی را به دیگران رها کند تا اگر بخواهند از طریق نامشروع با مردانی ارتباط و از طریق جرم طفل و فرزند در آغوش بگیرد و برای ابد حامل این عار و ننگ و ضیاعت بوده باشد.

3- یا آنکه باید یک مرد بیش از یک زن داشته باشد تا آنکه او را به شرف زوجیت و امانت داری منزل و ضامن خانواده سربلند گرداند و ضمایر او را از لوث جرائم و اضطراب معاصی و رنج ضمیر حفظ کند و مجتمع را نیز از لوث هرج و مرج و بی بند و باری و اختلاط انساب حفظ نماید.

لذا باید به آن توجه داشت آنکه تعدد زوجات بین انبیاء عهد قدیم از زمان حضرت ابراهیم علیه السلام أبوالأنبیاء نزد کلیه قبایل بشر از عرب و عجم و یهودیت و مسلمین پا بر جا و رائج بوده و چون این تعدد زوجات بدون حصر و نامحدود بود و دارای ضرر و زیانهای فاحشی برای زوج و زوجات و اولاد در بر داشت دین اسلام اوضاع آنرا علاج و مافوق چهار زن بر یک مرد حرام گردانید و بر زوج نیز رعایت عدالت بین زوجات واجب و شرطی از شرائط آن دانست و آنرا حق مسلم زوجات می داند و در صورت عدم رعایت آن از طرف زوج ، به زوجه حق مراجعه به قضا و محاکم داد تا آنکه در تحقق امر رعایت عدالت بین زوجات از ناحیه زوج اقدام یا خود را فسخ نکاح نماید.

اما باید فهمید آنکه تعدد زوجات به نسبت زن جدید است تا آنکه با رضا و رغبت همسر شرعی یک مرد متأهل و برخوردار از حقوق همسری بوده باشد نه نسبت به زوجه قبل ، که قوانین وضعی در دنیا رضایت همسر قبل را شرط می داند که هنگام عقد و نکاح با زوج شرط می کند که اگر انتخاب همسر دوم بدون رضایت او باشد بتواند خود را فسخ نکاح نماید.

زنانی که به استطاعت و عدالت شوهران شان اعتقاد دارند شایسته است که آنها را در تعدد زوجات یاری دهند و با آنها مخالفت نکنند تا بقیه زنان بی سرپرست مانند آنها از حقوق همسری و تشکیل خانواده و فرزندان برخوردار شوند و نسبت به یکدیگر حسادت نکنند زیرا آن زنانی که فاقد شوهر هستند حق حیات همسری و فرزندی و تمتع و قضای غریزه شهوانی و موانسه دارند بلکه اولی تر از نفقه و مسکن تا آنکه تمام افراد بشر تحت حدود زوجیت مشروع و حقوقی ثابت و منظم زندگی کنند و مجتمع از هتک حرمت حرمات و اباحیه بی بند و باری و محرمات محفوظ و مصون بماند.

........................................................
بر گرفته از کتاب آداب اسلام در نظام خانواده
نویسنده: شیخ میر عبدالله تخت دار رحمه الله
تهیه و تنظیم: سایت مدرسه اسماعیلیه
بازديد:1917| نظر(0)

نظرسنجی

عالي
خوب
متوسط
می پسندم


آمار بازدیدکنندگان
جستجو در سایت