اخرين مطالب
» گزارش تصویری اردوی تفریحی طلاب حفظ تابستان 1403
» گزارش تصویری مراسم اختتامیه کلاسهای دوره تابستانه
» مراسم اختتامیه کلاسهای دوره تابستانه
» گزارش تصویری همایش علمی اصول حاکم بر سیره نبوی
» همایش علمی اصول حاکم بر سیره نبوی
» ام ابیها
» اسماعیل هنیه
» ام عماره
» شیخ محمد علی خالدی
» اقامه نماز میت غایب برای مرحوم شیخ محمد علی خالدی سلطان ...
» گزارش تصویری مراسم اختتامیه کلاسهای دوره تابستانه
» مراسم اختتامیه کلاسهای دوره تابستانه
» گزارش تصویری همایش علمی اصول حاکم بر سیره نبوی
» همایش علمی اصول حاکم بر سیره نبوی
» ام ابیها
» اسماعیل هنیه
» ام عماره
» شیخ محمد علی خالدی
» اقامه نماز میت غایب برای مرحوم شیخ محمد علی خالدی سلطان ...
پیوندهای مرتبط
مطالب پربیننده
برگزاری امتحانات پایانی کلاسهای منهج چهارساله سال تحصیلی ۱۴۰۲.۴۰۳
معاونت علمی نشست هم اندیشی علمای اهل سنت و شیعه با موضوع بصیرت اسلامی
معاونت اجتماعی برگزاری اختتامیه دومین دوره مسابقات حفظ قرائت و اذان
معاونت قرآنی کانال رسمی مدرسه علوم دینی اسماعیلیه در آپارات
آپارات برگزاری دوره بازآموزی روحانیون حج 1402 در مدرسه اسماعیلیه
مدرسه حج هرمزگان صفحه رسمی اینستاگرام مدرسه علوم دینی اسماعیلیه
https://www.instagram.com/esmaeelyeh.shaykhan مراسم آغاز سال تحصیلی 402-403 مدرسه علوم دینی اسماعیلیه
با حضور شیخ عبدالرحیم خطیبی و شیخ محمد صالح امینی
معاونت علمی نشست هم اندیشی علمای اهل سنت و شیعه با موضوع بصیرت اسلامی
معاونت اجتماعی برگزاری اختتامیه دومین دوره مسابقات حفظ قرائت و اذان
معاونت قرآنی کانال رسمی مدرسه علوم دینی اسماعیلیه در آپارات
آپارات برگزاری دوره بازآموزی روحانیون حج 1402 در مدرسه اسماعیلیه
مدرسه حج هرمزگان صفحه رسمی اینستاگرام مدرسه علوم دینی اسماعیلیه
https://www.instagram.com/esmaeelyeh.shaykhan مراسم آغاز سال تحصیلی 402-403 مدرسه علوم دینی اسماعیلیه
با حضور شیخ عبدالرحیم خطیبی و شیخ محمد صالح امینی
باغداران | قصه های قرآنی | 9 خرداد 1393 |
سپیده دمید و عطر نسیم آن وزیدن گرفت؛ پیرمرد با گامهایی آهسته، نفسزنان به راه افتاد. پشتش از بار روزگار خمیده و قامتش سست گشته بود. هنوز خورشید طلوع نکرده بود که او با عصایش به دروازهی باغش در ضروان[1] کوبید. باغ پیرمرد بسیار زیبا و پر از میوههای گوناگون بود، عطر گلها و شکوفهها تمام باغ را پر کرده بود و مشام هر رهگذری را نوازش میداد، آب گوارا در جویبارهای آن روان و نسیم از لابهلای گلها و گیاهان آن به آرامی در حرکت بود و بهار، فرش سبز رنگ خود را بر سطح آن گسترانیده و گلها و شکوفهها را بر روی آن بافته بوده علاوه بر اینها، باغ دارای درختانی پرثمر، نخلهای دوتا دوتا و تکتک، درختان تاک و سبزیجات گوناگون بود که مایهی چشمنوازی و طراوت خاطر هر بینندهای بود؛ مردم به آن پناه می آوردند و در زیر سایهی درختان آن می آرمیدند و با هم به گفتوگو مینشستند. پیرمرد در گوشه و کنار باغ پرسه میزد و از سایبانی به سایبانی دیگر میرفت و بوی خوش گلها را استنشاق میکرد و با دیدن میوههای رسیده،گلش از گل میشکفت و به نغمهی دلانگیز پرندگان گوش میداد و سپس به جایگاه نمازش می رفت و خداوند را به خاطر نعمتهایش سپاس میگفت و از او میخواست که وی را از طغیان ثروت، فتنهی دنیا و وسوسهی شیطان دور نگه دارد. عادت پیرمرد بر آن بود که هر روزش را این گونه شروع کند. روزگار میگذشت و شبها و روزها از پس هم میآمدند و پیرمرد میدید که باغش ثمر داده است و اکنون نوبت چیدن میوهها رسیده است، باغبان و همکارانش را فرا میخواند و آنان محصولات را درو میکردند و میوهها را میچیدند و سپس گروهگروه فقرا و تهیدستان به عادت هر ساله به آن باغ و بوستان میآمدند و پیرمرد، سهم زیادی از محصول آن به آنان میداد، آن یکی سهمش را بر دوش میگرفت و دیگری آن را در لباسهایش حمل میکرد و علاوه بر اینها، آن چه را که از درو باقی میماند و نیز میوههای باقیمانده بر روی درختان را به عنوان رزقی حلال و پاک برای خود برمیداشتند و هر سال این عمل جریان داشت. پسران پیرمرد از این که میدیدند مال پدرشان در میان فقرا توزیع میشود و بوستانش در اختیار مساکین و درماندگان است و آنان با گدایان و خوشهچینان با هم برابرند و چه بسا آن گدایان حالشان بهتر است و بهرهی بیشتری از باغ دارند،کاسهی صبرشان لبریز شد و یکی از آنان گفت: ای پدر! با این بخشش و عطا که به فقرا داری و امتیازی که برای آنان قائل شدهای، حق ما را ضایع و روزی ما را تنگ نمودهای و دیگری گفت: ای پدر! اگر به اپن روشت ادامه دهی، به زودی نه ثروت و مالی برایت باقی خواهد ماند و نه مکنت و دامی باقی خواهی گذاشت و ما نیز بعد از تو تهیدست و فقیر میشویم و دست گدایی به سوی مردم دراز میکنیم. و سومی تا خواست سخن بگوید، پیرمرد به او اشاره کرد که ساکت باشد و سپس چشمانش را در میان تمام فرزندانش گرداند و گفت: من شما را جز افرادی خطاکار که در وهم و گمان افتادهاید، نمیبینم؛ مگر این مالی که در مورد آن داوری میکنید و میخواهید برای خود برگزینید، چیست و از کجا آمده است؟ این مال، نه مال من است و نه مال شما و این باغ و بوستان در حوزهی اختیار من و شما نیست؛ این مال، مال خداست که مرا در آن مخیّر ساخته و آن را به عنوان امانت به من سپرده است تا آن را به بهترین وجه و سودمندترین روش برای خلق خدا انفاق کنم؛ فقرا و تهیدستان و در راه ماندگان را از این باغ حقی است و حتی پرندگان و حیوانات نیز حق دارند غذایشان را از آن به دست آورند و پس از آن، هر چه باقی بماند، از آن من و شماست؛ من اینگونه عمل نموده و فقرا را به آن عادت دادهام و حکم خدا را در مورد آن اجرا نمودهام و مال اگر این گونه انفاق شود، زیاد میشود و برکت پیدا میکند و این روش را من از زمانی که جوانی شاداب بودهام تا وقتی که پیرمردی گشتهام، دنبال نمودهام؛ پس چگونه اکنون که مردیکهنسالم و پایم لب گور است، آن را ترک کنم؟ آرام باشید و من را بنگرید، میبینید که چگونه موهایم سفید و جسمم نحیف و لاغر گشته و قامتم به سستی گراییده و بیماری به آسانی در تن و جانم ریشه دوانده است، در نتیجه جز زمان کمی تا ملاقات با پروردگارم باقی مانده است و آنگاه، شما این باغ و بوستان و نعمتها را به ارث میبرید که در آن صورت دو راه در پیش رو داربد: اگر انفاق نمودید، بدانید که خداوند وعده نموده است که جای آن را پر کند و اگر بخل ورزیدید، بدانید که خداوند مال بخیلان را به تلف شدن تهدید نموده است و هر راهی را که در پیش گیرید، خداوند به آن آگاه است و وعدهی خود را عملی می کند. طولی نکشید که بیماری بر پیرمرد فشار آورد و نفسهایش به شماره افتاد و سپس دست از زندگی در این جهان و مردمانش کشید و جان به جان آفرین تسلیم نمود. روزها به سرعت گذشتند و محصولات باغ و بوستان آمادهی درو و میوهها آمادهی چیدن شدند و فقرا نیز به عادت هر سال، منتظر گرفتن سهم خود از محصولات و میوهها شدند. پسران گرد هم آمدند تا با هم تدبیر و خود را برای درو محصولات و چیدن میوهها آماده کنند؛ یکی از آنان گفت: از امروز به بعد در باغ و بوستان ما حقی برای گدایان و فقرا نیست و سبزهزارهای آن دیگر پناهگاه آوارگان و درماندگان نخواهد بود و هر یک از ما سهمی خواهد داشت که هر وقت بخواهد، آن را فرو میگیرد و هر وقت بخواهد انبار میکند؛ در واقع اگر چنین کنیم، مقام ما بالا میرود و به ثروت و مالمان افزوده میگردد. پسر وسط که سرشت و طبع و اخلاقش به اخلاق پدر نزدیکتر و فردی خیرخواه و نیکومنش بود، گفت: شما کاری را در دست اقدام دارید که به گمان خود برایتان خیر در بردارد، اما در درون آن شر نهفته است و گمان میکنید که از آن سود میبرید، اما باعث ویرانی و ریشهکن شدن باغ و بوستان شما میگردد؛ اگر شما فقرا را محروم کنید و حق تهیدستان و درماندگان را نپردازبد، از شرّ و دشمنی آنان در امان نخواهید بود و اگر به عمل مورد نظر خود مبادرت ورزید، به احتمال زیاد آنان بر شما خواهند شورید و دشمنی خود را آشکارا اعلان خواهند نمود؛ پس حق آنان را ادا نمایید و در راضی کردن آنان روش پدر خود را در پیش گیرید و هر چه پس از آن برایتان باقی بماند، خداوند در آن برکت انداخته، برایتان زیاد میگرداند. اما آنان صدایشان را بر او بلند نمودند و گفتند: در مورد آن چه که تحت تملک تو نیست، اظهار نظر نکن و از پند و اندرز دست بردار، زیرا گوشهای ما بر روی سخنان تو بسته است؛ برادر نیکوکار گفت: حال که نظر شما بر این است که به سخنان من گوش ندهید و به پند و اندرز من توجه نکنید، پس بر شماست که نماز بخوانید زیرا آن شما را از اعمال زشت و ناپسند باز میدارد، شما را به سمت حق برمیگرداند و دلهایتان را متوجه فقرا و تهیدستان مینماید. اما آنان به سخن او گوش ندادند و خواستهاش را اجابت نکردند. و شبانگاه،گرد هم آمدند و نقشه چیدند که سحرگاهان قبل از روشن شدن هوا و بیدار شدن فقرا، رهسپار باغ شوند و میوههای آن را بچینند و آنها را میان خود توزیع نمایند و هر یک سهم خود را بردارد و «سوگند یاد نمودند که بامدادان زود میوهها را بچینند و نگفتند اگر خدا بخواهد».[2] و خداوند که بر نیت شوم و وسوسهی درونی و نقشهی آنان در مورد محروم نمودن تهیدستان و خوردن سهم بینوایان و گدایان آگاه بود، شبانگاه آتش از آسمان بر باغ آنان فرو فرستاد که تمام گیاهان و درختان و میوههای آنها را سوزاند و تبدیل به خاکستر نمود. هوا، داشت روشن میشد و برادران در کنار دیوارهای باغ ایستاده بودند و با حیرت از همدیگر میپرسیدند: آیا این باغ ماست؟ دیروز که این جا را ترک نمودیم، درختان سرسبز، چشمهها جاری، گلها شکوفا و باغ عطراگین و میوهها آمادهی چیده شدن بودند؛ ما گمان نمیکنیم که این باغ ما باشد و حتماً راه را گم کردهایم. برادر وسط گفت: بلکه این باغ شماست که قبل از محروم کردن فقرا، خودتان از آن محروم شده و به خاطر بخل و خسّت، به بدترین شیوه مجازات شدید، «مگر به شما نگفتم که چرا به تسبیح خدا نمیپردازید.گفتند: پروردگار ما منزّه است، به درستی که ما ستمکار بودهایم؛ پس عدهای از آنان به عدهای دیگر روی آوردند و به سرزنش همدیگر پرداختند. آنان میگفتند: به درستی که ما سرکش و نافرمان بودیم. امیدواریم که پروردگارمان باغی بهتر را در عوض این باغ به ما دهد، زیرا ما به سوی پروردگار خود روی آوردهایم«.[3] اما سرنوشت رقم خورده و دیگر کار از کار گذشته و تنها افسوس برای آنها باقی مانده بود و باید سرانجام مکر خود را میچشیدند «و عذاب، اینگونه بود و به تحقیق، عذاب آخرت بزرگتر است، اگر میدانستند» .[4] ................................................................................................................ [1] ضروان شهری است نزدیک صنعا در یمن که اسم آن از نام یک وادی نزدیک به آن گرفته شده است. [2] قلم؛ ١٧. [3] قلم؛32-28. [4] قلم؛ ٢٣ ............................................................ نویسنده: محمد احمد جاد المولي ترجمه: صلاح الدين توحيدي |
|
|
بخش اصلی
موضوعات سايت
دانشنامه جزیره قشم (48)
پاورپوینت (3)
دروس صوتی (2)
کلاس تفسیر شیخ خطیبی (5)
بروشور (3)
معاونت قرآنی (30)
معاونت اجتماعی (82)
معاونت علمی (74)
مدرسه حج روحانیون (40)
مجموعه تصاویر آموزشی (13)
مجموعه قواعد فقهی (2)
معادشناسی (22)
کتابخانه (55)
آشنایی با مساجد جهان (72)
اناشید اسلامی (194)
مسابقه پیامکی (34)
خبرها (629)
خطبه و سخنرانی (95)
نماهنگ (26)
نرم افزار شیخان (15)
آشنایی با ادیان و فرقه ها (23)
قصه های قرآنی (46)
اهل بیت رسول (17)
احادیث روزانه (317)
صحابه و صحابیات رسول (82)
مجله شیخان (121)
پرسش و پاسخ (12)
دیوان علامه اسماعیل (5)
سیمای بزرگان (32)
آلبوم عکس (146)
مشاهیر اهل سنت جنوب (23)
مقالات (470)
پاورپوینت (3)
دروس صوتی (2)
کلاس تفسیر شیخ خطیبی (5)
بروشور (3)
معاونت قرآنی (30)
معاونت اجتماعی (82)
معاونت علمی (74)
مدرسه حج روحانیون (40)
مجموعه تصاویر آموزشی (13)
مجموعه قواعد فقهی (2)
معادشناسی (22)
کتابخانه (55)
آشنایی با مساجد جهان (72)
اناشید اسلامی (194)
مسابقه پیامکی (34)
خبرها (629)
خطبه و سخنرانی (95)
نماهنگ (26)
نرم افزار شیخان (15)
آشنایی با ادیان و فرقه ها (23)
قصه های قرآنی (46)
اهل بیت رسول (17)
احادیث روزانه (317)
صحابه و صحابیات رسول (82)
مجله شیخان (121)
پرسش و پاسخ (12)
دیوان علامه اسماعیل (5)
سیمای بزرگان (32)
آلبوم عکس (146)
مشاهیر اهل سنت جنوب (23)
مقالات (470)
نظرسنجی
نظرشما در مورد سایت؟ |
آمار بازدیدکنندگان
جستجو در سایت